دکتر نرسی قربان متخصص و تحلیلگر ارشد حوزه انرژی در گفتوگو با قدس مطرح کرد
«کارت انرژی» بهترین راهکار حذف یارانه پنهان
نحوه تعامل دولتها با حوزه انرژی و دلارهای حاصل از فروش نفت خام و فراوردههای آن در اقتصاد ایران همواره بحثبرانگیز است، به طوری که هر دولتی حداقل در کلام مدیرانش، ضرورت استفاده اصولی از این درآمدها به نفع نسلهای آینده را تأیید میکند. اقتصاد نفتی کشور در پنج دهه گذشته بارها و بارها از ناحیه انرژی و نوسانهای قیمتی بازار جهانی، تحریمها و گشایشهای اقتصادی متأثر شده و کارشناسان معتقدند هر چه فاصله ایران با تک محصولی بودن بیشتر شود، تأثیرپذیری منفی از تلاطمهای بینالمللی هم کمتر میشود، ضمن اینکه هدایت دلارهای نفتی به سمت زیربناها و زیرساختها میتواند پایههای اقتصاد کشور را جان ببخشد، به نحوی که دیگر شاید زور فشارهای تحریمی به اقتصاد ایران نرسد. در مورد شعارهای نفت گریزانه دولتها و سیاستهای بهینهای که دولت میتواند در حوزه انرژی ظرف چهار سال آینده در پیش بگیرد با دکتر نرسی قربان متخصص و تحلیلگر ارشد حوزه انرژی به گفتوگو نشستیم.
آقای دکتر! صرف نظر از محقق شدن یا نشدن، اغلب دولتهای ما شعار اداره کشور بدون دلارهای نفتی و ضرورت قطع وابستگی به نفت را سر میدهند. نگاه علم اقتصاد به شعارهایی از این دست چیست؟
تعریف علم اقتصاد این است که باید از تمام منابع انسانی و طبیعی در جهت ایجاد بهترین شرایط برای زندگی مردم استفاده شود، در نتیجه اگر دولتی بگوید نمی خواهم از نفت استفاده کنم، حرفی غیراقتصادی زده است. اینکه از منابع بزرگ خدادادی استفاده نکنیم مثل این است که کسی بگوید از دستم برای غذا خوردن استفاده نمیکنم و با پا غذا میخورم... ممکن است بشود این کار را انجام داد و کشور را مثلاً با درآمد مالیاتی و... اداره کرد، اما این تصمیم اقتصادی درستی نیست و باید از تمام منابع در اختیار برای اداره کشور استفاده کرد. به عقیده من هر دولتی بگوید نمیخواهم از درآمد نفت استفاده کنم، مشکل فهم اقتصادی دارد. اما در این میان نحوه استفاده، مسئله بعدی است و در درجه بعد قرار میگیرد.
بحث اصلی ما «وابستگی» ناسالم و اتکای زیاد بودجه به نفت و درآمدهای نفتی است، نه صرف استفاده از درآمد نفت.
وابستگی در اثر مسائل و رفتارهای دیگر ایجاد میشود. ما یک درآمد نفتی داریم که از ابتدا میشود برایش تصمیم گرفت و همه این پول را برای پروژههای عمرانی و سرمایهگذاری برای نسلهای بعدی کنار گذاشت. این یک رفتار درست اقتصادی است که برای مثال دولت نروژ هم همین کار را انجام داده است. وقتی ما بودجهای را میبندیم که در آن میلیاردها تومان هزینه گنجاندهایم و نمیتوانیم این هزینه ها را تأمین کنیم و سراغ درآمدهای نفتی میرویم، اینجا مشکل هزینهها هستند نه منابع. معمولاً همه دولتها میگویند میخواهیم وابستگی به نفت را کم کنیم که هدف قابل قبولی است، اما کاهش وابستگی به معنای عدم فروش نفت نیست، بلکه به معنای این است که پول نفت صرف اموری غیر از هزینههای سنگین دولتها در بخش جاری شود. مثلاً پول نفت را به سرمایهگذاری در پروژهها و طرحهایی اختصاص دهیم تا نسلهای آینده که دیگر نفتی ندارند، سطح زندگی بهتری داشته باشند.
در شرایط عدم رفع تحریمها و مشکل دسترسی به درآمدهای نفتی ، چه راهکاری را در خصوص مدیریت یارانههای انرژی به دولت پیشنهاد میدهید؟
در 10 تا 15 سال گذشته پروژهها و طرحهای مختلفی در وزارتخانههای ذی ربط برای حذف یارانههای پنهان انرژی مطرح شده است. به نظر بنده یکی از بهترین و مهمترین این طرحها توزیع کارت انرژی به جای کارت بنزین بین مردم است تا بدین وسیله بتوان عدالت را اجرا کرد. وقتی بر اساس کارت بنزین، یارانه توزیع شود هر کس خودرو بیشتری دارد یارانه بیشتری هم میگیرد و فردی که اصلاً خودرو ندارد از این یارانه بیبهره است. حتی گفته شده بود میتوان روی همین کارتهایی که امروز در اختیار مردم است همان فناوری مورد نیاز برای کارت انرژی را پیاده کرد. اگر کارت انرژی توزیع شود افراد با شارژ ریالی موجود در این کارت میتوانند بنزین بزنند یا قبض آب، برق و گاز را بپردازند و حتی در صورت تمایل این شارژ را در اختیار دیگران قرار دهند و ما به ازای ریالی آن را دریافت کنند. در نتیجه همه اقشار در یک وضعیت برابر قرار میگیرند. البته این بحث مطرح شده بود که کارت انرژی را بهتر است به سه دهک بالا ندهند و عمدتاً به اقشار آسیبپذیر بدهند. به نظر من کارت انرژی همچنان یکی از بهترین راهکارهایی است که اقشار ضعیف و کم برخوردار را تا حدودی از زیان همیشگی در حوزه یارانههای سوخت دور نگه میدارد تا اینکه کم کم قیمتها را به نقطه نرمال رساند. البته قیمت نرمال و بینالمللی در هر کشوری فرق دارد. مثلاً قیمت بنزین در ترکیه بسیار بیشتر از دوبی است با وجود اینکه هر دو سعی میکنند نرخ بینالمللی داشته باشند. قیمت نرمال، قیمتی است که حداقل هزینههای تولید، پالایش و حمل و نقل بنزین را پوشش دهد که دولت میتواند مثلاً 10 تا 20 درصد هم روی این عدد، مالیات وضع کند؛ کاری که در انگلیس و آمریکا هم انجام میشود. البته فراموش نکنیم در انگلیس و آمریکا شرکتهای بینالمللی خصوصی هستند که بنزین را پالایش میکنند و دولت فقط مالیات را میگیرد. در خصوص قیمت برق هم باید هزینههای تولید با در نظر گرفتن قیمت گاز، حمل و نقل و... را لحاظ کرد و در سالهای بعد درصدی مالیات هم وضع کرد.
چشمانداز صنعت نفت و گاز ایران در افق ۱۴۰۴ بهصراحت ما را به سمت عدم خام فروشی نفت سوق میدهد، اما دولتها تاکنون نتوانسته اند این هدف را محقق کنند. چرا؟
نگاه درست اقتصادی حکم میکند خام فروشی و فراورده فروشی را به درستی و به طور واقعی بررسی کنیم. برای ایجاد پالایشگاه و تبدیل یک میلیون بشکه نفت خام به فراورده، به سرمایه گذاری حدود 25 میلیارد دلاری و شاید بیشتر نیاز داریم. اگر این سرمایه را حساب و قیمت فراورده ها در بازار را هم لحاظ کنیم آن وقت میتوانیم بفهمیم خام فروشی به صرفه است یا نه. یعنی خام فروشی یا عدم خام فروشی را باید بر مبنای پارامترهای اقتصادی سنجید. با فراورده فروشی، شغل بیشتری ایجاد و پالایشگاه جدید ایجاد میشود، صنایع داخلی به تولیدات مختلف تشویق میشوند و به طور کلی تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد مثلاً نروژ که کشوری صنعتی و پیشرفته است و صنعت نفتی درجه یک دارد هم خام فروشی میکند هم فراورده فروشی... چون با توجه به شرایط، مناسب دیده پالایشگاه نسازد، اما ممکن است در کشور ما بهتر باشد پالایشگاه بسازیم. اینها را باید به دقت بررسی کرد و نمی شود خام فروشی را بدون بررسی، ممنوع و فراورده فروشی را تحسین کرد. به عقیده من اگر یک میلیون بشکه نفت خام را صادر و یک میلیون بشکه دیگر را به فراورده تبدیل کنیم با وجود تحریم، فراورده ها هم از گزند تحریم در امان نیستند. به عقیده من اولویت امروز ما در حوزه نفت و گاز باید جذب سرمایه گذار خارجی باشد تا با خود، مدیریت کارآمد جهانی و فناوری را هم بیاورد.
شما معتقد هستید برای دور شدن اقتصاد ایران از تبعات قیمتی نفت باید روی دیگر سوختها و به طور ویژه گاز سرمایهگذاری کرد. در چهار سال گذشته چقدر این امر محقق شده است؟
در چهار سال گذشته سرمایهگذاری در بخش گاز در پارس جنوبی و مخازن دیگر تا حدودی انجام شد.
ما به اندازه آمریکا و روسیه توان تولید گاز داریم و این طور نیست که دولتی نخواهد کار را جلو ببرد اما مشکل اصلی ما در این زمینه نداشتن سرمایه و فناوری است که هر دو اینها به دلیل تحریمها با گیر و گره مواجه شده است. هرگز در ایران نباید دولتها برای صنعت نفت و گاز پولی اختصاص دهند، بلکه باید این منابع را از طریق سرمایهگذاران خارجی و داخلی جذب و تأمین کنیم. دولت باید منابع را در بخشهای بهداشت و آموزش صرف کند و از طریق شرکتهای بزرگ بینالمللی و داخلی منابع مورد نیاز صنعت نفت و گاز را تأمین کنند و دولت هم به طور منطقی و معقول در قبال این کار، منافع این شرکتها را تأمین کند. اگر در نفت و گاز ایران سرمایهگذاری صورت گیرد، شرکتهای خارجی که امروز توان بیشتری نسبت به شرکتهای داخلی دارند، قادر هستند میلیاردها دلار پول را صرف توسعه حوزههای نفت و گاز ایران با فناوری بهینه کنند.
در این صورت دولت هم برای اداره امور کشور با کمبود منابع مواجه نمیشود.
آقای دکتر! صرف نظر از محقق شدن یا نشدن، اغلب دولتهای ما شعار اداره کشور بدون دلارهای نفتی و ضرورت قطع وابستگی به نفت را سر میدهند. نگاه علم اقتصاد به شعارهایی از این دست چیست؟
تعریف علم اقتصاد این است که باید از تمام منابع انسانی و طبیعی در جهت ایجاد بهترین شرایط برای زندگی مردم استفاده شود، در نتیجه اگر دولتی بگوید نمی خواهم از نفت استفاده کنم، حرفی غیراقتصادی زده است. اینکه از منابع بزرگ خدادادی استفاده نکنیم مثل این است که کسی بگوید از دستم برای غذا خوردن استفاده نمیکنم و با پا غذا میخورم... ممکن است بشود این کار را انجام داد و کشور را مثلاً با درآمد مالیاتی و... اداره کرد، اما این تصمیم اقتصادی درستی نیست و باید از تمام منابع در اختیار برای اداره کشور استفاده کرد. به عقیده من هر دولتی بگوید نمیخواهم از درآمد نفت استفاده کنم، مشکل فهم اقتصادی دارد. اما در این میان نحوه استفاده، مسئله بعدی است و در درجه بعد قرار میگیرد.
بحث اصلی ما «وابستگی» ناسالم و اتکای زیاد بودجه به نفت و درآمدهای نفتی است، نه صرف استفاده از درآمد نفت.
وابستگی در اثر مسائل و رفتارهای دیگر ایجاد میشود. ما یک درآمد نفتی داریم که از ابتدا میشود برایش تصمیم گرفت و همه این پول را برای پروژههای عمرانی و سرمایهگذاری برای نسلهای بعدی کنار گذاشت. این یک رفتار درست اقتصادی است که برای مثال دولت نروژ هم همین کار را انجام داده است. وقتی ما بودجهای را میبندیم که در آن میلیاردها تومان هزینه گنجاندهایم و نمیتوانیم این هزینه ها را تأمین کنیم و سراغ درآمدهای نفتی میرویم، اینجا مشکل هزینهها هستند نه منابع. معمولاً همه دولتها میگویند میخواهیم وابستگی به نفت را کم کنیم که هدف قابل قبولی است، اما کاهش وابستگی به معنای عدم فروش نفت نیست، بلکه به معنای این است که پول نفت صرف اموری غیر از هزینههای سنگین دولتها در بخش جاری شود. مثلاً پول نفت را به سرمایهگذاری در پروژهها و طرحهایی اختصاص دهیم تا نسلهای آینده که دیگر نفتی ندارند، سطح زندگی بهتری داشته باشند.
در شرایط عدم رفع تحریمها و مشکل دسترسی به درآمدهای نفتی ، چه راهکاری را در خصوص مدیریت یارانههای انرژی به دولت پیشنهاد میدهید؟
در 10 تا 15 سال گذشته پروژهها و طرحهای مختلفی در وزارتخانههای ذی ربط برای حذف یارانههای پنهان انرژی مطرح شده است. به نظر بنده یکی از بهترین و مهمترین این طرحها توزیع کارت انرژی به جای کارت بنزین بین مردم است تا بدین وسیله بتوان عدالت را اجرا کرد. وقتی بر اساس کارت بنزین، یارانه توزیع شود هر کس خودرو بیشتری دارد یارانه بیشتری هم میگیرد و فردی که اصلاً خودرو ندارد از این یارانه بیبهره است. حتی گفته شده بود میتوان روی همین کارتهایی که امروز در اختیار مردم است همان فناوری مورد نیاز برای کارت انرژی را پیاده کرد. اگر کارت انرژی توزیع شود افراد با شارژ ریالی موجود در این کارت میتوانند بنزین بزنند یا قبض آب، برق و گاز را بپردازند و حتی در صورت تمایل این شارژ را در اختیار دیگران قرار دهند و ما به ازای ریالی آن را دریافت کنند. در نتیجه همه اقشار در یک وضعیت برابر قرار میگیرند. البته این بحث مطرح شده بود که کارت انرژی را بهتر است به سه دهک بالا ندهند و عمدتاً به اقشار آسیبپذیر بدهند. به نظر من کارت انرژی همچنان یکی از بهترین راهکارهایی است که اقشار ضعیف و کم برخوردار را تا حدودی از زیان همیشگی در حوزه یارانههای سوخت دور نگه میدارد تا اینکه کم کم قیمتها را به نقطه نرمال رساند. البته قیمت نرمال و بینالمللی در هر کشوری فرق دارد. مثلاً قیمت بنزین در ترکیه بسیار بیشتر از دوبی است با وجود اینکه هر دو سعی میکنند نرخ بینالمللی داشته باشند. قیمت نرمال، قیمتی است که حداقل هزینههای تولید، پالایش و حمل و نقل بنزین را پوشش دهد که دولت میتواند مثلاً 10 تا 20 درصد هم روی این عدد، مالیات وضع کند؛ کاری که در انگلیس و آمریکا هم انجام میشود. البته فراموش نکنیم در انگلیس و آمریکا شرکتهای بینالمللی خصوصی هستند که بنزین را پالایش میکنند و دولت فقط مالیات را میگیرد. در خصوص قیمت برق هم باید هزینههای تولید با در نظر گرفتن قیمت گاز، حمل و نقل و... را لحاظ کرد و در سالهای بعد درصدی مالیات هم وضع کرد.
چشمانداز صنعت نفت و گاز ایران در افق ۱۴۰۴ بهصراحت ما را به سمت عدم خام فروشی نفت سوق میدهد، اما دولتها تاکنون نتوانسته اند این هدف را محقق کنند. چرا؟
نگاه درست اقتصادی حکم میکند خام فروشی و فراورده فروشی را به درستی و به طور واقعی بررسی کنیم. برای ایجاد پالایشگاه و تبدیل یک میلیون بشکه نفت خام به فراورده، به سرمایه گذاری حدود 25 میلیارد دلاری و شاید بیشتر نیاز داریم. اگر این سرمایه را حساب و قیمت فراورده ها در بازار را هم لحاظ کنیم آن وقت میتوانیم بفهمیم خام فروشی به صرفه است یا نه. یعنی خام فروشی یا عدم خام فروشی را باید بر مبنای پارامترهای اقتصادی سنجید. با فراورده فروشی، شغل بیشتری ایجاد و پالایشگاه جدید ایجاد میشود، صنایع داخلی به تولیدات مختلف تشویق میشوند و به طور کلی تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد مثلاً نروژ که کشوری صنعتی و پیشرفته است و صنعت نفتی درجه یک دارد هم خام فروشی میکند هم فراورده فروشی... چون با توجه به شرایط، مناسب دیده پالایشگاه نسازد، اما ممکن است در کشور ما بهتر باشد پالایشگاه بسازیم. اینها را باید به دقت بررسی کرد و نمی شود خام فروشی را بدون بررسی، ممنوع و فراورده فروشی را تحسین کرد. به عقیده من اگر یک میلیون بشکه نفت خام را صادر و یک میلیون بشکه دیگر را به فراورده تبدیل کنیم با وجود تحریم، فراورده ها هم از گزند تحریم در امان نیستند. به عقیده من اولویت امروز ما در حوزه نفت و گاز باید جذب سرمایه گذار خارجی باشد تا با خود، مدیریت کارآمد جهانی و فناوری را هم بیاورد.
شما معتقد هستید برای دور شدن اقتصاد ایران از تبعات قیمتی نفت باید روی دیگر سوختها و به طور ویژه گاز سرمایهگذاری کرد. در چهار سال گذشته چقدر این امر محقق شده است؟
در چهار سال گذشته سرمایهگذاری در بخش گاز در پارس جنوبی و مخازن دیگر تا حدودی انجام شد.
ما به اندازه آمریکا و روسیه توان تولید گاز داریم و این طور نیست که دولتی نخواهد کار را جلو ببرد اما مشکل اصلی ما در این زمینه نداشتن سرمایه و فناوری است که هر دو اینها به دلیل تحریمها با گیر و گره مواجه شده است. هرگز در ایران نباید دولتها برای صنعت نفت و گاز پولی اختصاص دهند، بلکه باید این منابع را از طریق سرمایهگذاران خارجی و داخلی جذب و تأمین کنیم. دولت باید منابع را در بخشهای بهداشت و آموزش صرف کند و از طریق شرکتهای بزرگ بینالمللی و داخلی منابع مورد نیاز صنعت نفت و گاز را تأمین کنند و دولت هم به طور منطقی و معقول در قبال این کار، منافع این شرکتها را تأمین کند. اگر در نفت و گاز ایران سرمایهگذاری صورت گیرد، شرکتهای خارجی که امروز توان بیشتری نسبت به شرکتهای داخلی دارند، قادر هستند میلیاردها دلار پول را صرف توسعه حوزههای نفت و گاز ایران با فناوری بهینه کنند.
در این صورت دولت هم برای اداره امور کشور با کمبود منابع مواجه نمیشود.
فرزانه غلامی
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
افق روشن فعالیتهای علمی و فرهنگی آستان قدس رضوی
-
اردوغان سقوط میکند؟
-
وعده بازگشت آرامش به بورس
-
گفتوگوی مستقیم با آمریکا در عراق؟ نه!
-
اصلاح ساختار آموزشی با کپیهای ناکارآمد!
-
«کارت انرژی» بهترین راهکار حذف یارانه پنهان
-
چرا اظهارات برجامی مقام روس مهم است؟
-
جام ملتها تمرین رسیدن به المپیک است
-
سر ندیدنش دعواست!
-
شهادت طیب حاج رضایی در سال 1342