ماکت سقاخانه
الهه ارجمندی راد
توی خیالش دستانش را به مشبکهای پنجره گره زد و از ته دل خندید. از تمام خوابهایش این صحنه را بیشتر یادش میماند، اینکه با همه بچههای مرکز در صحن باشد و در یک صف طولانی خود را به پنجره فولاد برساند. خدام امام رضا(ع) را میدید که راه باز کرده و گلهای گلایل سفید را برای آنها در هوا تکان میدهند. اسمش را نمیداند، مثل اسپند میماند، بوی خوبی دارد، دست خادمی با روپوش بلند سیاه رنگ دود میشود و هوا را معطر میکند. میداند صحن شلوغ است. همهمه میآید اما جمعیت را نمیبیند. دلش میگیرد هربار در خواب، دیر نوبت او میشود تا به پنجره برسد. شاید بهخاطر کوتاهی دستش باشد! درخواب نگران میشود که نکند بیدار شود و نتواند دست چپش را به پنجره برساند ولی هربار موفق میشود و حضرت را از آن «نقطه طلایی» زیارت میکند. خودش اسم آنجا، روبهروی پنجره فولاد و گنبد حضرت را نقطه طلایی گذاشته بود. خانم رحیمی میگوید هربار که به زیارت مشهد رفته، از صحن سقاخانه و همان نقطه، امام را زیارت کرده و بعد داخل حرم شده... از مربیان دیگر مرکز هم پرسیده بود، حتماً حکمتی دارد که این خاطره زیارت را همه زائران مشهد دارند. حتی تلویزیون و شبکه خراسان رضوی هم هربار همین صحن و نقطه خاص را پخش میکند.
نیم خیز میشود و چشمانش را میبندد. امروز چهارشنبه و روز زیارتی حضرت است. مثل هر صبح رأس هشت زیارتنامه امام رضا(ع) را از بلندگوی مرکز پخش میکنند. او هم هر کجا باشد سمت مشهد را پیدا میکند و سلام میدهد و زیارتنامه را زمزمه میکند.
زیارتنامه که تمام میشود، خانم رحیمی که تازه از راه رسیده ،میآید و میگوید:«علی آقا! هفته دیگه نمایشگاه صنایع دستی مرکز قطعی شد. کارات آمادهاس دیگه؟»
با دست راستش چرخ ویلچرش را به سمت خانم رحیمی میچرخاند. ۵۰ سالش شده اما هنوز دست از سر این مرکز توانبخشی برنمیدارد و داوطلبانه خدمت میکند. تنها کسی که در این مرکز، خستگی، عصبانیت یا حتی غم او را ندید. همیشه لبخند به لب دارد و با حوصله شمعسازی، کار روی چوب و منبت و خیاطی به بچههای توانبخش یاد میدهد. بچههایی مثل علی که سرپرستی ندارند و میخواهند خودشان خرجشان را دربیاورند. محکم بودن خانم رحیمی انگار او را هم نوجوانی محکم بار آورده بود. برایش مهم نیست اگر نمیتواند روی پاهای خود راه برود یا اگر دست چپش کوتاهتر است. مهم تواناییهای دیگری است که خدا به او داده...
با لبخند به مربی مهربانش میگوید: «۱۰ تا میز رزین برای فروش دارم. ماکت حرم هم داره تموم میشه...» با خودش فکر میکند اگر بتواند ماکت را با قیمت خوبی بفروشد شاید با پساندازهای قبلی هزینه زیارت مشهد را دربیاورد، ماکتی که با الهام از صحن سقاخانه با چوبهای ظریف و مقوا ساخته شده بود و هنوز هم ظریفکاریهایی داشت. .. خانم رحیمی به کارگاه خیاطی دختران مرکز بهزیستی میرود و با خود فکر میکند کاش پولش را داشت تمام این بچهها را با هم به زیارت مشهد میبرد. علی میماند و خیال خوش زیارت که دیگر چیزی نمانده به آن برسد.
نیم خیز میشود و چشمانش را میبندد. امروز چهارشنبه و روز زیارتی حضرت است. مثل هر صبح رأس هشت زیارتنامه امام رضا(ع) را از بلندگوی مرکز پخش میکنند. او هم هر کجا باشد سمت مشهد را پیدا میکند و سلام میدهد و زیارتنامه را زمزمه میکند.
زیارتنامه که تمام میشود، خانم رحیمی که تازه از راه رسیده ،میآید و میگوید:«علی آقا! هفته دیگه نمایشگاه صنایع دستی مرکز قطعی شد. کارات آمادهاس دیگه؟»
با دست راستش چرخ ویلچرش را به سمت خانم رحیمی میچرخاند. ۵۰ سالش شده اما هنوز دست از سر این مرکز توانبخشی برنمیدارد و داوطلبانه خدمت میکند. تنها کسی که در این مرکز، خستگی، عصبانیت یا حتی غم او را ندید. همیشه لبخند به لب دارد و با حوصله شمعسازی، کار روی چوب و منبت و خیاطی به بچههای توانبخش یاد میدهد. بچههایی مثل علی که سرپرستی ندارند و میخواهند خودشان خرجشان را دربیاورند. محکم بودن خانم رحیمی انگار او را هم نوجوانی محکم بار آورده بود. برایش مهم نیست اگر نمیتواند روی پاهای خود راه برود یا اگر دست چپش کوتاهتر است. مهم تواناییهای دیگری است که خدا به او داده...
با لبخند به مربی مهربانش میگوید: «۱۰ تا میز رزین برای فروش دارم. ماکت حرم هم داره تموم میشه...» با خودش فکر میکند اگر بتواند ماکت را با قیمت خوبی بفروشد شاید با پساندازهای قبلی هزینه زیارت مشهد را دربیاورد، ماکتی که با الهام از صحن سقاخانه با چوبهای ظریف و مقوا ساخته شده بود و هنوز هم ظریفکاریهایی داشت. .. خانم رحیمی به کارگاه خیاطی دختران مرکز بهزیستی میرود و با خود فکر میکند کاش پولش را داشت تمام این بچهها را با هم به زیارت مشهد میبرد. علی میماند و خیال خوش زیارت که دیگر چیزی نمانده به آن برسد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
دلتنگی برای حرم پشت میلهها
-
توسعه پژوهش متناسب با نیازهای جامعه
-
6 توقع امام رضا j از ما
-
با خودمان نجنگیم!
-
باشگاه کتابخوانی در گمرک مشهد
-
«فتحعلی خان صاحب دیوان» در موزه ملی ملک
-
ماکت سقاخانه
-
لازمه تمدن نوین استفاده از علم دینی است
-
ظرفیتهای فناورانه آستان قدس رضوی
-
راه خروج از سرای فریب
-
غیبگویی، خاصیت قرآن است