گفتوگو با «شرمین نادری» نویسنده و قصهگو درباره یک سنت دیرینه در بلندترین شب سال
شب چلّه، شب قصه
قصهها برویم کمی درباره پروژه «گرامافون» بگویید که چطور شکل گرفت؟من سالها روی قصههای قدیمی و فولکلور کار کردم. این قصهها را از مناطق مختلف یافتم و با نقل جدیدی بازنویسی کردم و خواندم. تا اینکه با گروهی به نام «روستاتیش» آشنا شدم. این گروه صنایع دستی و محصولات قابل فروش روستاها را با کمترین سود میفروشند و سودش را در راه توسعه روستایی استفاده میکنند. در حین یکی از سفرها در روستایی واقع در خراسان شمالی، به بانویی برخوردم که عروسکهای آن منطقه را احیا کرده بود و مجموعهای از قصههای کرمانجی برای این عروسکها داشت. برای اینکه عروسکهای این خانم بیشتر شناخته شود و فروش برود، این قصهها را از کتابها و جستوجو در فضای مجازی پیدا کردم و دوباره روایتشان کردم. دوستانم در فیدیبو و آقای ضابطیان این قصهها را شنیدند و پیشنهاد دادند آن را به صورت مجموعه جمعآوری کرده و تعدادشان را بیشتر کنم و کسی هم که مردم علاقهمندند صدایش را بشنوند مانند آقای شاهمحمدلو، این قصهها را بخواند.
بله. البته نمیتوان گفت همه آنها بازنویسی شده اما تعدادی از آنها در حد یک پاراگراف قصه بود که من آنها را ساختم. در واقع این طور نبود که اصل همه این قصهها وجود داشته باشد، به ویژه تعداد قصههای جنوبی بسیار کم بود و ما مجبور بودیم از روی باورهای عامیانه و چندخطی که اهالی برای ما تعریف میکردند یک قصه بسازیم. البته آقای شاهمحمدلو هم به شکل تئاتری قصه علاقهمند بود و تمایل داشت این قصهها با دیالوگ و موسیقی همراه باشد.
قصهها در طول زمان دچار تغییرات زیادی میشوند و برخی هم در تاریخ شفاهی از بین میروند، میتوان تخمین زد که چقدر قصه از گذشته باقی مانده است؟
بستگی به قصه و منطقه جغرافیاییاش دارد. قصههای آذری خیلی خوب نوشته شده یا مثلاً قصههای کرمانجی به دلیل اینکه هنوز توسط بخشیهای کرمانج خوانده میشوند باقی ماندهاند یا هنوز شعرِ قصههای دختر قوچانی وجود دارد و یا در نواحی زاگرس قصهها را خیلی خوب روایت میکنند، اما مناطقی در بلوچستان هست که خود بچههای بلوچ هم قصههای پدرانشان را نشنیدهاند. اما در مجموع حفظ قصهها به مردمان هر منطقه و صبر و حوصلهشان وابسته است و در مناطقی که هنوز مادربزرگها قصه میگویند این داستانها ماندنیترند.
قصههای قدیمی ایرانی بیشتر در چه حال و هوایی است؟
اغلب این قصهها اساطیری و داستانهای مرد جنگی است، اما قصه عاشقانه هم زیاد داریم. اغلب مردم قصههای عاشقانه را دوست دارند و با اینکه این قصهها غمانگیزند اما ماندگارترند.
شب یلدا بهانهای است برای قصهگویی؛ این سالها چقدر این سنت برپاست؟
به نظرم هنوز در شهرهای کوچک و روستاها پررنگ است. این روزها وقتی دور همدیگر جمع میشویم سرها همه در گوشی موبایل است، اما نسل جدیدی که خودشان پدر و مادر شدند بیشتر به دنبال ریشه و اصل قصه شب یلدا و نوروز هستند و آن را در فضای مجازی جستوجو میکنند و بیشتر از پدر و مادران ما روی نگه داشتن سنتها تأکید دارند. خوشبختانه در حال حاضر این پاسداری از سنتهایی مانند شب یلدا متداولتر است، شاید نه به آن شکل سنتی سابق اما با انجام کارهایی مانند گرفتن فال حافظ، انار خوردن، دور هم نشستن و... هنوز آن را حفظ کردیم. ضمن اینکه ضرورتی ندارد همه پدر و مادرها قصهگو باشند، همین گوشی میتواند راهی باشد که بچهها چیزهای بیشتر و بهتری یاد بگیرند و این چرخه میتواند سبب حفظ شدن قصهها شود.
شما تعبیر جالبی دارید که «قصهها همان نخ ظریفی هستند که ما را به تجربه سالیان مردم روزگار دور متصل میکنند»، این اتصال چگونه اتفاق میافتد؟
گذشتگان ما اساطیر و قصهها را برای این آفریدند که تجربه خودشان را منتقل کنند. شاید در آن زمان نمیتوانستند خیلی مسائل را توضیح دهند و به همین خاطر قصهها به شکل رؤیایی و اساطیری آفریده شد. قطعاً ما اسبی مانند اسب کوراغلو که از دریا بیاید نداریم ولی آیا اسبی نداریم که از دریا گذشته باشد؟ به نظرم مهم تجربه زیستهای بوده که با این قصهها منتقل شده است. پدران ما راه بدست آوردن دلِ کوچکترها را با پروراندن آن قصه و روایت زیباتر زندگی فهمیده بودند و در حقیقت با وصف دنیایی خیالی، زندگی ملالآور را زیباتر میکردند؛ این همان نخ ظریف است. قرار نیست به گذشته برگردیم بلکه ما از آن جلوتریم و در کنار همه سختیها اتفاقات خوبش را به یاد میآوریم و به دیگران هم یاد میدهیم. این همان نخ ظریفی است که ما را به چیزی که درست بوده متصل نگه میدارد.
شما امسال به عنوان داور در جشنواره قصهگویی حضور دارید؛ نظرتان راجع به این جشنواره و تأثیر آن در تداوم سنت قصهگویی چیست؟
جشنواره با همین هدف ایجاد شده و میخواهد سنت قصهگویی و قصهسازی زنده بماند. به نظرم کسانی که قصه را دوست دارند و آن را حفظ میکنند در منتقل کردن تجربیاتشان به آیندگان موفقترند و این اتفاقی است که جشنواره قصهگویی هم دلش میخواهد همراستا با آن پیش برود. موضوع امسال درباره کرونا بود و قصههای خوبی به ویژه با زبان و گویش شهرهای مختلف به دست ما رسید و شرکتکنندگان از فرصت داشتن لهجه استفاده کرده و قصههایشان را بسیار خوب تعریف کردند.
به عنوان کسی که با دنیای قصهها مأنوس است، چه قصهای را پیشنهاد میدهید که مردم در شب یلدا بخوانند یا گوش دهند؟
ما قصههای زیادی در فضای مجازی داریم که میتوان به آنها گوش کرد. به نظرم اگر کسی تنها باشد میتواند از فیدیبو یا شبکههای اجتماعی قصه گوش بدهد، اما وقتی دور هم هستیم بهتر است از وجود یکدیگر استفاده کنیم. شب یلدا یعنی بلندترین و سیاهترین شب سال قرار است فقط به جادوی قصه و خنده ما از بین برود و آنچه مبارک است همین دور هم بودنهاست.
خودتان اگر بخواهید در شب یلدا قصه گوش بدهید انتخابتان چیست؟
من قصههای شادتر را انتخاب میکنم و ترجیح میدهم شب یلدا قصهای گوش کنم که انتهایش شیرین باشد و امیدوار شوم.
-
قدردانی رئیس سازمان بهزیستی از آستان قدس رضوی
-
بودجه فرهنگی یک مویز و چهل قلندر!
-
اعزام چهل رایزن بازرگانی
-
تغییر نگاه مدیران استان، لازمه تحول
-
از ابتدای دی یارانهها دو برابر میشود
-
رسوایی موساد
-
شب چلّه، شب قصه
-
یارانهای برای ۳۰۰کیلومتر بیرون از مرزها
-
پایگاههایتان را بیدرنگ میزنیم
-
نظام اجتماعی آمادگی اصلاح نظام آموزشی را ندارد