موعظه
دینداری یعنی دنبال کار رفتن، اما دل به دنیا نبستن
آیتالله مجتبی تهرانی
از امام هشتم(ع) است. حسن بن علی خزّاز میگوید: «سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) یَقُولُ: قَالَ عِیسَـی ابْنُ مَرْیَمَ (علیهالسلام) لِلْحَوَارِیِّیـنَ: یَا بَنِـی إِسْـرَائِیلَ لَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ مِنْ دُنْیَاکُمْ إِذَا سَلِمَ دِینُکُمْ»؛ امام رضا(ع) فرمود که حضرت عیسی(ع) به حواریون میگفت: وقتی یکی از امور دنیایی را از دست میدهید، غم مخورید اگر دینتان سلامت بود. «کَمَا لَایَأْسَـی أَهْلُ الدُّنْیَا عَلَی مَا فَاتَهُمْ مِنْ دِینِهِمْ إِذَا سَلِمَتْ دُنْیَاهُمْ»؛ همان طور که دنیاداران هم اگر دنیایشان سلامت بماند و دینشان از دستشان برود، غصه نمیخورند.
از این نوع تعبیرات در روایتها زیاد داریم. در جملهای از امام علی(ع) روایت شده که فرمود: «صُنِ الدِّیْنَ بِالدُّنْیَا یُنْجِکَ»؛ دین را به وسیلۀ دنیا حفظ کن تا نجاتت دهد؛ «وَ لَاتَصُنِ الدُّنْیَا بِالدِّیْـنِ فَتُرْدِیَک». ولی هیچ گاه دنیایت را با دین حفظ نکن که سقوط خواهی کرد.
همۀ این روایات اشاره به این معنا دارد انسانی که از نظر درونی به یک قطب متوجه میشود، باید قطب دیگر از نظرش دور و محو شود تا بتواند بالا برود. پس دین هجرت است؛ دینداری چیست؟ دینداری، برای دین از دنیا گذشتن است؛ برای معنویت از مادیت چشمپوشی کردن است. دینداری واقعی، سر دوراهیها این طور عمل کردن است.
مصیبت بزرگ برای کسی که ادعا میکند متدین و مهاجر إلیالله است، همین است که سر دوراهیها، دنیا را انتخاب کند. مصیبت برای انسان باید این باشد که نعوذ بالله از خدا جدا شود؛ غم و غصهاش باید در این باشد که مبادا از خدا جدا شود. جدایی از خدا همان و از بین رفتن انسانیت و هلاکت و فنا همان. این دو راه با هم جمع نمیشود. چون اینها از نظر درونی دو قطباند. تأکید میکنم بحث ما «از نظر درونی» است، چون هیچ منافاتی ندارد انسان از نظر ظاهری حتی کارهای مادیاش را هم برای خدا انجام دهد. یک وقت اشتباه نشود. دینداری در خانه خوابیدن نیست؛ دنبال کار رفتن، اما دل به دنیا نبستن است.یک تذکر بدهم؛ محقق نراقی(ره) این تذکر را میدهد. گاهی انسان خودش هم از یک سنخ مسائلی غفلت میکند. انسان وارد مجلسی میشود. دلش میخواهد آن بالا بالاها برود، ولی وقتی میبیند جایش آن بالا بالاها نیست، یک دفعه میرود کنار کفشکَن مینشیند! او خیال نکند که آدم خوبی است؛ نه. او خبیثتر از آن است که میرود بالا بالاها مینشیند. چون در بالاها راهم ندادند، سر جای خود نمینشینم و میروم پایینتر مینشینم. این، از آن بیماریهای کبر است.
از این نوع تعبیرات در روایتها زیاد داریم. در جملهای از امام علی(ع) روایت شده که فرمود: «صُنِ الدِّیْنَ بِالدُّنْیَا یُنْجِکَ»؛ دین را به وسیلۀ دنیا حفظ کن تا نجاتت دهد؛ «وَ لَاتَصُنِ الدُّنْیَا بِالدِّیْـنِ فَتُرْدِیَک». ولی هیچ گاه دنیایت را با دین حفظ نکن که سقوط خواهی کرد.
همۀ این روایات اشاره به این معنا دارد انسانی که از نظر درونی به یک قطب متوجه میشود، باید قطب دیگر از نظرش دور و محو شود تا بتواند بالا برود. پس دین هجرت است؛ دینداری چیست؟ دینداری، برای دین از دنیا گذشتن است؛ برای معنویت از مادیت چشمپوشی کردن است. دینداری واقعی، سر دوراهیها این طور عمل کردن است.
مصیبت بزرگ برای کسی که ادعا میکند متدین و مهاجر إلیالله است، همین است که سر دوراهیها، دنیا را انتخاب کند. مصیبت برای انسان باید این باشد که نعوذ بالله از خدا جدا شود؛ غم و غصهاش باید در این باشد که مبادا از خدا جدا شود. جدایی از خدا همان و از بین رفتن انسانیت و هلاکت و فنا همان. این دو راه با هم جمع نمیشود. چون اینها از نظر درونی دو قطباند. تأکید میکنم بحث ما «از نظر درونی» است، چون هیچ منافاتی ندارد انسان از نظر ظاهری حتی کارهای مادیاش را هم برای خدا انجام دهد. یک وقت اشتباه نشود. دینداری در خانه خوابیدن نیست؛ دنبال کار رفتن، اما دل به دنیا نبستن است.یک تذکر بدهم؛ محقق نراقی(ره) این تذکر را میدهد. گاهی انسان خودش هم از یک سنخ مسائلی غفلت میکند. انسان وارد مجلسی میشود. دلش میخواهد آن بالا بالاها برود، ولی وقتی میبیند جایش آن بالا بالاها نیست، یک دفعه میرود کنار کفشکَن مینشیند! او خیال نکند که آدم خوبی است؛ نه. او خبیثتر از آن است که میرود بالا بالاها مینشیند. چون در بالاها راهم ندادند، سر جای خود نمینشینم و میروم پایینتر مینشینم. این، از آن بیماریهای کبر است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
نام و نشان اهل بیت (ع) در سرزمین یوسف (ع)
-
منبرها ضمن بیان مشکلات امیدآفرینی کنند
-
چیزی به نام جنگ دینی نداریم
-
آغاز استعمارستیزی از حرم رضوی
-
«داعشی و عاشقی» خط شکنی در حوزه رمان
-
استاد واعظ زاده خراسانی عمر خود را در راه تقریب گذاشت
-
دینداری یعنی دنبال کار رفتن، اما دل به دنیا نبستن
-
دیدارهای میلادی
-
تلاقی اسلام و مسیحیت در عصر ظهور