جلوههایی از سلوک اجتماعی آیتالله حسینی شاهرودی
مثلِ مردم
مرتضی اسماعیلی
آشنایی هر چه بیشتر با عالمان و بزرگان دین و حیات پربرکت آنان، مددکار آدمیان در پیمودن راه کمال و رستگاری و رسیدن به قرب و رضوان الهی است. در یادآوری زندگی عالمان بزرگ شیعه، حکمتها و اندرزهایی برای انسان امروز و آینده نهفته است که این ذکر و یادآوری، ما را در صعود به قلههای معرفت و کمال یاری میدهد. در این بخش به چند جلوه از زندگی پربرکت آیتالله حسینی شاهرودی(ره) نگاهی میاندازیم. متن این خاطرات – با اندکی تلخیص و ویرایش- برگرفته از کتاب «مردی از جنس آفتاب» است که توسط کنگره نکوداشت آیتالله حسینی شاهرودی تنظیم و منتشر شده است.
مرجع متواضع
نخستین باری که خدمت آیتالله رسیدم چیزی که بسیار توجه من را جلب کرد سادگی و سادهزیستی آن مرد بزرگ بود. استفتایی را بردم منزل حاج آقا؛ منزلی محقر و ساده. حدود 20 دقیقه خدمت ایشان بودم. استفتا را دادم و یکسری صحبت و احوالپرسی کردند. این سادهزیستی خیلی توجه من را – که در اوایل جوانی بودم- جلب کرد. نکته بعدی بیآلایشی ایشان بود. ایشان وقتی از طرف حرم به سمت منزل میآمدند، در آنجا یک لبنیاتی بود بهنام لبنیاتی سیفالله؛ گاهی آنجا میایستادند و دوغ میخوردند؛ به نظرم این کمال سادگی بود. اینگونه نبودند که بگویند من مرجع تقلید هستم و از این حرفها. (به نقل از آیتالله مددی)
منزل اجارهای
منزل آیتالله العظمی شاهرودی در نجف اشرف در محله «حویش» پشت مدرسه بزرگ آخوند خراسانی در کوچه بنبستی بهنام مرشد قرار داشت .
در این خانه حیاطی بود که دو اتاق در اجاره ایشان بود. این دو اتاق در دوطبقه بود و خانواده هشت نفری ایشان در اتاق پایین زندگی میکردند. اتاق بالا مخصوص میهمانان و روضهخوانی بود که گنجایش پذیرایی بیش از 10 نفر را نداشت. منزلی کوچک و محقر با اتاق های تو در تو.
عالم ذوالشهادتین
اعتماد میرزای نائینی به آیتالله العظمی شاهرودی تاحدی بود که شاگردان را برای آزمون اجتهاد نزد ایشان میفرستاد و گواهی ایشان را به منزله دو شهادت به شمار میآورد. با اینکه مرحوم نائینی به سختگیری و حساسیت مربوط به اعلمیت افراد در اجازه اجتهاد مشهور بود، اگر مرحوم شاهرودی در موضوعی شهادت میداد، میرزا بر اساس آن، حکم صادر میفرمود.
لطافت طبع
آیتالله شاهرودی چون پدر روحانی و مهربان ما بودند؛ اگر از ایشان میخواستیم به ما کمک کند هیچ عیبی و عاری برای ما نبود و اگر میخواستند بگویند کاری دارم و باید بروم آنقدر با ملایمت و مهربانی میگفتند که لذت میبردیم. (از خاطرات آیتالله قزوینی)
قلب رئوف
گاهی از کوچهای که میگذشتند اگر میدیدند کودکی گریه میکند، توقف میکردند و با آن بچه مهربانی و ملاطفت میکردند تا آرام شود. مرحوم شاهرودی هرگاه در مجلسی حاضر میشدند تک تک حاضران را مورد توجه و سلام و احوالپرسی قرار میدادند. بهگونهای که اگر کسی به دلیلی متوجه سلام مرحوم آقا نمیشد، ایشان منتظر میماندند تا آن شخص متوجه شده، پاسخ گوید و سپس به دیگران اشاره میکردند.
آقای خمینی باید حفظ شود
تمام تأکیدات آیتالله العظمی شاهرودی این بود که به ثمر رسیدن نهضت اسلامی به زنده بودن امام خمینی است. بنابراین همیشه میگفتند آقای خمینی باید حفظ شود تا نهضت ادامه پیدا کند. بر همین اساس سال 42 شاه میخواست ایشان را اعدام کند ولی بر اساس قانون اساسی اعدام مراجع تقلید ممنوع بود. آیتالله شاهرودی تلگرافی به شاه زدند و تأکید کردند حق ندارید ایشان را اعدام کنید. در نهایت شاه از اعدام امام صرفنظر کرد.
از روضه نمیتوانم بگذرم
ایشان به شرکت در مجالس روضه امام حسین(ع) مقید بودند. بسیار اتفاق میافتاد در مسیر حوزه، اگر به مجلس روضه اباعبدالله برمیخوردند ابتدا در روضه شرکت میکردند و بعد به حوزه علمیه میرفتند. میفرمودند: نمیتوانم از جایی که مجلس عزای سیدالشهدا(ع) برپاست، بگذرم.
کار دست او است
مقطعی بود که یک ماه پولی برای شهریه و نان و داروخانه و مصارف حوزه علمیه نرسیده بود؛ نانوایان و بقیه مرتب پیغام میدادند احتیاج به پول داریم. آیتالله سید علی شاهرودی خدمت ایشان رسیدند و خیلی مضطرب اظهار کردند هیچ پولی نداریم و وضعیت سخت شده است. آقا فرمودند:«به من ربطی ندارد. خود حضرت حجت وضع مرا میداند. کار دست ایشان است». نیمههای شب بود که در منزل به صدا در آمد و پیرمردی با لهجه محلی گفت با سید کار دارم؛ وارد منزل شد، دست آقا را بوسید و مبلغ 14هزار دینار تقدیم آقا کرد. بعد مرحوم آقا به ما فرمودند: نگفتم ما صاحب داریم.
خارجیها هیچوقت مصلحت ما را نمیخواهند
ایشان به مناسبتهای مختلف به فرزندان و شاگردان خود میفرمودند: این خارجیها و اجانب هیچگاه مصلحت مسلمانان را نمیخواهند؛ فقط به دنبال منافع خودشان هستند. رابطه ما کشورهای کوچک با آنها مثل رابطه گوسفند با گرگ است.
فقط 10 دینار داریم!
در روز وفات مرحوم آقا فقط 10 دینار در منزل موجود بود. به حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) رفتم و روبهروی ضریح ایستادم و گفتم: یا امیرالمؤمنین نزد مرحوم فقط همین مبلغ موجود بود که آن را تبدیل به ربع دیناری کرده و بین فقرا تقسیم کردیم. مرحوم آقا روزی که وفات کردند مبلغ 25هزار دینار بابت پول نان، داروخانه و... بدهکار بودند. (به نقل از آیتالله سیدعلی شاهرودی)
کرامت آیتالله
پدرم نماینده آیتالله شاهرودی در تهران بود. پس از آنکه ایشان از دنیا رفت یکی از اقوام پدرم را در خواب ملاقات و به ایشان عرض کرد آیا با رسول الله ملاقات داشتهاید؟ ایشان فرموده بودند: یک مرتبه این توفیق نصیبم شد که آن هم با واسطه آیتالله شاهرودی صورت گرفت. (به نقل از آیتالله سیدمحسن خرازی)
در عرصه سیاست
نقل است هرگاه به مرحوم آیتالله شاهرودی خبر میرسید یکی از افراد سیاسی از حکومت عراق یا حکومت ایران نزد ایشان میآید به بهانهای آن محل را ترک میکردند تا مجبور نباشند در مقابل اینگونه افراد بلند شوند. همیشه پس از ورود آنان وارد اتاق میشدند و برای مدتی آنان را سرپا نگه میداشتند و گاهی برای کوچک شمردن جایگاه حکومتی آنان با عصایشان به آنها اشاره میکردند.
نخستین باری که خدمت آیتالله رسیدم چیزی که بسیار توجه من را جلب کرد سادگی و سادهزیستی آن مرد بزرگ بود. استفتایی را بردم منزل حاج آقا؛ منزلی محقر و ساده. حدود 20 دقیقه خدمت ایشان بودم. استفتا را دادم و یکسری صحبت و احوالپرسی کردند. این سادهزیستی خیلی توجه من را – که در اوایل جوانی بودم- جلب کرد. نکته بعدی بیآلایشی ایشان بود. ایشان وقتی از طرف حرم به سمت منزل میآمدند، در آنجا یک لبنیاتی بود بهنام لبنیاتی سیفالله؛ گاهی آنجا میایستادند و دوغ میخوردند؛ به نظرم این کمال سادگی بود. اینگونه نبودند که بگویند من مرجع تقلید هستم و از این حرفها. (به نقل از آیتالله مددی)
منزل اجارهای
منزل آیتالله العظمی شاهرودی در نجف اشرف در محله «حویش» پشت مدرسه بزرگ آخوند خراسانی در کوچه بنبستی بهنام مرشد قرار داشت .
در این خانه حیاطی بود که دو اتاق در اجاره ایشان بود. این دو اتاق در دوطبقه بود و خانواده هشت نفری ایشان در اتاق پایین زندگی میکردند. اتاق بالا مخصوص میهمانان و روضهخوانی بود که گنجایش پذیرایی بیش از 10 نفر را نداشت. منزلی کوچک و محقر با اتاق های تو در تو.
عالم ذوالشهادتین
اعتماد میرزای نائینی به آیتالله العظمی شاهرودی تاحدی بود که شاگردان را برای آزمون اجتهاد نزد ایشان میفرستاد و گواهی ایشان را به منزله دو شهادت به شمار میآورد. با اینکه مرحوم نائینی به سختگیری و حساسیت مربوط به اعلمیت افراد در اجازه اجتهاد مشهور بود، اگر مرحوم شاهرودی در موضوعی شهادت میداد، میرزا بر اساس آن، حکم صادر میفرمود.
لطافت طبع
آیتالله شاهرودی چون پدر روحانی و مهربان ما بودند؛ اگر از ایشان میخواستیم به ما کمک کند هیچ عیبی و عاری برای ما نبود و اگر میخواستند بگویند کاری دارم و باید بروم آنقدر با ملایمت و مهربانی میگفتند که لذت میبردیم. (از خاطرات آیتالله قزوینی)
قلب رئوف
گاهی از کوچهای که میگذشتند اگر میدیدند کودکی گریه میکند، توقف میکردند و با آن بچه مهربانی و ملاطفت میکردند تا آرام شود. مرحوم شاهرودی هرگاه در مجلسی حاضر میشدند تک تک حاضران را مورد توجه و سلام و احوالپرسی قرار میدادند. بهگونهای که اگر کسی به دلیلی متوجه سلام مرحوم آقا نمیشد، ایشان منتظر میماندند تا آن شخص متوجه شده، پاسخ گوید و سپس به دیگران اشاره میکردند.
آقای خمینی باید حفظ شود
تمام تأکیدات آیتالله العظمی شاهرودی این بود که به ثمر رسیدن نهضت اسلامی به زنده بودن امام خمینی است. بنابراین همیشه میگفتند آقای خمینی باید حفظ شود تا نهضت ادامه پیدا کند. بر همین اساس سال 42 شاه میخواست ایشان را اعدام کند ولی بر اساس قانون اساسی اعدام مراجع تقلید ممنوع بود. آیتالله شاهرودی تلگرافی به شاه زدند و تأکید کردند حق ندارید ایشان را اعدام کنید. در نهایت شاه از اعدام امام صرفنظر کرد.
از روضه نمیتوانم بگذرم
ایشان به شرکت در مجالس روضه امام حسین(ع) مقید بودند. بسیار اتفاق میافتاد در مسیر حوزه، اگر به مجلس روضه اباعبدالله برمیخوردند ابتدا در روضه شرکت میکردند و بعد به حوزه علمیه میرفتند. میفرمودند: نمیتوانم از جایی که مجلس عزای سیدالشهدا(ع) برپاست، بگذرم.
کار دست او است
مقطعی بود که یک ماه پولی برای شهریه و نان و داروخانه و مصارف حوزه علمیه نرسیده بود؛ نانوایان و بقیه مرتب پیغام میدادند احتیاج به پول داریم. آیتالله سید علی شاهرودی خدمت ایشان رسیدند و خیلی مضطرب اظهار کردند هیچ پولی نداریم و وضعیت سخت شده است. آقا فرمودند:«به من ربطی ندارد. خود حضرت حجت وضع مرا میداند. کار دست ایشان است». نیمههای شب بود که در منزل به صدا در آمد و پیرمردی با لهجه محلی گفت با سید کار دارم؛ وارد منزل شد، دست آقا را بوسید و مبلغ 14هزار دینار تقدیم آقا کرد. بعد مرحوم آقا به ما فرمودند: نگفتم ما صاحب داریم.
خارجیها هیچوقت مصلحت ما را نمیخواهند
ایشان به مناسبتهای مختلف به فرزندان و شاگردان خود میفرمودند: این خارجیها و اجانب هیچگاه مصلحت مسلمانان را نمیخواهند؛ فقط به دنبال منافع خودشان هستند. رابطه ما کشورهای کوچک با آنها مثل رابطه گوسفند با گرگ است.
فقط 10 دینار داریم!
در روز وفات مرحوم آقا فقط 10 دینار در منزل موجود بود. به حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) رفتم و روبهروی ضریح ایستادم و گفتم: یا امیرالمؤمنین نزد مرحوم فقط همین مبلغ موجود بود که آن را تبدیل به ربع دیناری کرده و بین فقرا تقسیم کردیم. مرحوم آقا روزی که وفات کردند مبلغ 25هزار دینار بابت پول نان، داروخانه و... بدهکار بودند. (به نقل از آیتالله سیدعلی شاهرودی)
کرامت آیتالله
پدرم نماینده آیتالله شاهرودی در تهران بود. پس از آنکه ایشان از دنیا رفت یکی از اقوام پدرم را در خواب ملاقات و به ایشان عرض کرد آیا با رسول الله ملاقات داشتهاید؟ ایشان فرموده بودند: یک مرتبه این توفیق نصیبم شد که آن هم با واسطه آیتالله شاهرودی صورت گرفت. (به نقل از آیتالله سیدمحسن خرازی)
در عرصه سیاست
نقل است هرگاه به مرحوم آیتالله شاهرودی خبر میرسید یکی از افراد سیاسی از حکومت عراق یا حکومت ایران نزد ایشان میآید به بهانهای آن محل را ترک میکردند تا مجبور نباشند در مقابل اینگونه افراد بلند شوند. همیشه پس از ورود آنان وارد اتاق میشدند و برای مدتی آنان را سرپا نگه میداشتند و گاهی برای کوچک شمردن جایگاه حکومتی آنان با عصایشان به آنها اشاره میکردند.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
پیوند «سرخ» زندگی
-
مثلِ مردم
-
از نمازت استغفار کن!
-
وزارت ارشاد نقش مهمی در حفظ دیانت جامعه دارد
-
معرفی «عالم آل محمد(ع)» در سطح ملی و بینالمللی
-
بیرون از قاب
-
الگوی هویتساز
-
ذوالشهادتین شاگرد میرزای نائینی
-
ضرورت واکاوی نقش علما در تاریخ تشیع
-
نخستین کسی که فتوا به قتل احمد کسروی داد
-
فقیهان برجسته شیعه راهنمای مسیر تمدن نوین اسلامی