گفتاری از دکتر علی سروش، عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع)
حکمرانی مردمی در مکتب شهید سلیمانی
دو روز پیش، نشست هماندیشی به مناسبت نكوداشت سردار دلها حاجقاسم سلیمانی و با موضوع «حكمرانی مردمی و مكتب شهید سلیمانی» در دانشگاه پیامنور مشهد برگزار شد. در این جلسه دکتر «علی سروش» عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) و مسئول اسبق مرکز مطالعات آمریکا در دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت به ایراد سخنرانی پرداخت که بخشهایی از آن را میخوانید.
میدان و دیپلماسی
«میدان» و «دیپلماسی» دو بعد یک مسیر هستند که ما گاهی با دوگانهسازی، راه اشتباهی را جلو پای مردم میگذاریم. شاید در رویکردهای ایدهآلیستی این بحثها جای طرح دارد اما در رویکردهای واقعگرایانه، قدرت اصل بحث است و قدرت است که از شما برای حضور در میدان دیپلماسی پشتیبانی میکند.
حالا مدتی است که این پرسش مطرح میشود که چرا دیپلماسی برای میدان هزینه شد اما هیچ موقع میدان برای دیپلماسی هزینه نشد؟
پاسخ این است: امثال حاجقاسم، خود بزرگترین هزینهای بود که برای دیپلماسی انجام شد. برای همین اصرار بر این است که بگوییم حاجقاسم در واقع یک مکتب بود نه یک فرد. بنابراین باید ابعاد مختلف شخصیت حاجقاسم را مورد توجه قرار دهیم.
یکی از دلایلی که سبب ترور شهید سلیمانی شد «کارآمدی» وی در حوزه میدان و دیپلماسی و در جبهه مقاومت بود. بخش عظیمی از فعالیتهای سردار سلیمانی در حوزه بینالملل و خارج از ایران بود، اما اگر همین منطق حاکم بر رفتار و فعالیتهای شهید سلیمانی را در حوزه مسائل داخل ایران هم استفاده کنیم قطعاً بسیاری از مشکلات حل میشود.
سردار سلیمانی با «حکمرانی مردمی» در عراق و سوریه توانست ورق را برگرداند و آمریکاییها و جریان تکفیری را شکست دهد. عامل این شکستها، چیزی جز «مکتب مقاومت» و استقلال و خودباوری ملتهای منطقه نبود؛ در واقع فرهنگی که شهید سلیمانی توانست در میدانهای مختلف منطقه تزریق کند موجب عقبنشینی آمریکاییها شد.
13 آبان نسل ما
با شهادت شهید سلیمانی فضا کاملاً روشن شد؛ به تعبیر یکی از رفقا، 13 آبان نسل ما، 13دی ماست؛ یعنی 13 آبانی که روز مبارزه با استکبار جهانی است را خیلی از نسل ما به خاطر ندارند، اما ترور ناجوانمردانه سردار را همه به خاطر دارند که مواجهه و رویکرد ایران و آمریکا نه تنها بهتر نشد بلکه به چالش پررنگتری تبدیل شد.
ما دو نوع تفکر و تمدن داریم؛ یک تمدنی است که شهروند خودش را به خاطر جرمی که انجام داده، این قدر در خیابان شکنجه میکند تا کشته میشود؛ از آن طرف تفکر و مکتبی داریم که سردار یک کشور در سیل خوزستان به کمک مردم میشتابد. البته ما در پیادهسازی مکتب خودمان مشکلات زیادی داریم.
حکمرانی مردمی در واقع نظریهای است در مباحث علوم سیاسی و علوم اجتماعی اما در مباحث خودمان به شکل مترقیتر آن را داریم. حرف «نوی» جمهوری اسلامی که جمهوری اسلامی -نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد- است که امام(ره) توانست این دو مفهوم «جمهوریت» و «اسلامیت» را با هم جمع کند و به فرموده شهید مطهری، جمهوریت «ظرف» و اسلام «محتوای» آن است.
حضرت امیر(ع) هم گفتند اگر نبود حضور و خواست مردم، من خلافت را رها میکردم . امام(ره) نیز به درستی فهمید که مردم باید پای کار باشند. هر جا بتوانیم مردم را پای کار بیاوریم و گفتوگوی درستی با مردم داشته باشیم موفق خواهیم بود.
شهید سلیمانی توانست فرهنگ انقلاب اسلامی و مقاومت را در سطح منطقه، «مردمیسازی» کند. وقتی «حشدالشعبی» شکل میگیرد که در واقع همان بسیج خودمان است و در جنگ، زلزله، سیل، در عرصه مقابله با کرونا و هر جا که لازم است، این ورود مردمی میتواند مشکلات را حل کند. این فرمولی است که جمهوری اسلامی تجویز کرده و هر جا ورود کرده جواب داده است.
شاخصهای حکمرانی مردمی
شما عملکرد «حاجقاسم» را ببینید... کردستان عراق تصورش این بود که به دلیل روابط خوب آنها با آمریکاییها و رژیم صهیونیستی، آنها هیچ وقت مورد حمله قرار نمیگیرند، اما وقتی داعش به چند قدمیشان رسید آمریکاییها گفتند ما درخواست شما را بررسی میکنیم! بعد که کردستان عراق به حاجقاسم درخواست کمک داد، حاجقاسم شخصاً ورود میکند به کردستان... ما هر جا ورود کردیم به درخواست شخص اول آن سرزمین بوده... به درخواست اسد، طالبانی و بارزانی بوده است.از نظر کارآمدی اگر بررسی کنیم میبینیم در سوریه یا کشورهای دیگر، آمریکاییها به کاروانهای عروسی حمله میکردند... اما ببینید فرهنگ مقاومت و حکمرانی مردمی عملکردش چگونه است. ما در سوریه برای تصرف بوکمال در جنگ شهری مجبور شدیم برخی مناطق خالی از سکنه اما متعلق به مردم سوریه را بزنیم. بعد حاجقاسم نیروهایش را خواست و گفت هر کس هر منطقه را زده برود آنجا را درست کند. این رویکرد و این کارآمدی را با هم مقایسه کنید.
در زمینه مشارکت مردمی هم مثال بزنیم؛ دمشق در حال سقوط بود. هنر شهید همدانی -مسئول نیروهای ایران در سوریه -این بود که گفت اسلحهها را به مردم بدهید، بیایید به مردم اعتماد کنید. این الگویی بود که این مکتب صادر میکند. برای همین بود که میگفتند دکمه لباس یک پاسدار ایرانی برای مردم سوریه ارزشش بیشتر از درجههای سوری خودشان است. چون این رویکرد توانست جواب دهد. این همان جلب مشارکت و اصالت دادن به مردم است.
حاکمیت قانون
وقتی حاجقاسم در بوکمال حضور داشت مجبور بود در یکی از خانهها یکی دو روز بماند، خانهای که متعلق به اهل سنت بود. وقتی مأموریت تمام شد و میخواست برگردد نامهای نوشت و عذرخواهی کرد. شماره تلفن منزلش را نوشت که من از منزل شما استفاده کردم شما حق داری تماس بگیری و من جبران میکنم. این کجا و حاکمیت نیروهای داعشی و آمریکایی کجا که به زن و بچه هم رحم نمیکردند.
نتیجه این تفکر را در داخل کشور هم میتوان دید. شهید شوشتری در سیستان همین کار را کرد. طرف قاچاقچی بود میگفت این نیاز به امکانات دارد، اگر قاچاقچی در زندان است، خانوادهاش که مقصر نیستند و باید حمایت شوند... این طور شد که توانست امنیت را به سیستان برگرداند.
خیلی از شاخصها را در مکتب سلیمانی داریم مثل حضور شهید سلیمانی در بیمارستان برای عمل «نوه» همرزمش – که رهبر معظم انقلاب نقل کردند - ما مشابه این تفکر را کجا داریم که وقتی همرزمش شهید میشود میگوید او به جای من رفته شهید شده من باید بمانم و در بیمارستان به خانواده شهید کمک کنم.
سردار وصیت میکند در گلزار شهدای کرمان تدفین شود. اگر جای دیگر دفن میشد مردم برایش گنبد و بارگاه میخواستند اما خودش نخواست و گفت روی قبرم بنویسید: «سرباز قاسم سلیمانی».
یک بار سردار، دخترشان، زینبخانم را میبرد به محل کار... زینب نخود و کشمش میخورد و حاجقاسم به همکارش میگوید این هزینه نخود و کشمش را از حقوق من کم کنید!
باید حاجقاسم را به عنوان یک «قهرمان ملی» قدر بدانیم و بتوانیم امثال ایشان را بازتولید و تربیت کنیم و این خط تمدنی و مقاومت را ادامه دهیم.
«میدان» و «دیپلماسی» دو بعد یک مسیر هستند که ما گاهی با دوگانهسازی، راه اشتباهی را جلو پای مردم میگذاریم. شاید در رویکردهای ایدهآلیستی این بحثها جای طرح دارد اما در رویکردهای واقعگرایانه، قدرت اصل بحث است و قدرت است که از شما برای حضور در میدان دیپلماسی پشتیبانی میکند.
حالا مدتی است که این پرسش مطرح میشود که چرا دیپلماسی برای میدان هزینه شد اما هیچ موقع میدان برای دیپلماسی هزینه نشد؟
پاسخ این است: امثال حاجقاسم، خود بزرگترین هزینهای بود که برای دیپلماسی انجام شد. برای همین اصرار بر این است که بگوییم حاجقاسم در واقع یک مکتب بود نه یک فرد. بنابراین باید ابعاد مختلف شخصیت حاجقاسم را مورد توجه قرار دهیم.
یکی از دلایلی که سبب ترور شهید سلیمانی شد «کارآمدی» وی در حوزه میدان و دیپلماسی و در جبهه مقاومت بود. بخش عظیمی از فعالیتهای سردار سلیمانی در حوزه بینالملل و خارج از ایران بود، اما اگر همین منطق حاکم بر رفتار و فعالیتهای شهید سلیمانی را در حوزه مسائل داخل ایران هم استفاده کنیم قطعاً بسیاری از مشکلات حل میشود.
سردار سلیمانی با «حکمرانی مردمی» در عراق و سوریه توانست ورق را برگرداند و آمریکاییها و جریان تکفیری را شکست دهد. عامل این شکستها، چیزی جز «مکتب مقاومت» و استقلال و خودباوری ملتهای منطقه نبود؛ در واقع فرهنگی که شهید سلیمانی توانست در میدانهای مختلف منطقه تزریق کند موجب عقبنشینی آمریکاییها شد.
13 آبان نسل ما
با شهادت شهید سلیمانی فضا کاملاً روشن شد؛ به تعبیر یکی از رفقا، 13 آبان نسل ما، 13دی ماست؛ یعنی 13 آبانی که روز مبارزه با استکبار جهانی است را خیلی از نسل ما به خاطر ندارند، اما ترور ناجوانمردانه سردار را همه به خاطر دارند که مواجهه و رویکرد ایران و آمریکا نه تنها بهتر نشد بلکه به چالش پررنگتری تبدیل شد.
ما دو نوع تفکر و تمدن داریم؛ یک تمدنی است که شهروند خودش را به خاطر جرمی که انجام داده، این قدر در خیابان شکنجه میکند تا کشته میشود؛ از آن طرف تفکر و مکتبی داریم که سردار یک کشور در سیل خوزستان به کمک مردم میشتابد. البته ما در پیادهسازی مکتب خودمان مشکلات زیادی داریم.
حکمرانی مردمی در واقع نظریهای است در مباحث علوم سیاسی و علوم اجتماعی اما در مباحث خودمان به شکل مترقیتر آن را داریم. حرف «نوی» جمهوری اسلامی که جمهوری اسلامی -نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد- است که امام(ره) توانست این دو مفهوم «جمهوریت» و «اسلامیت» را با هم جمع کند و به فرموده شهید مطهری، جمهوریت «ظرف» و اسلام «محتوای» آن است.
حضرت امیر(ع) هم گفتند اگر نبود حضور و خواست مردم، من خلافت را رها میکردم . امام(ره) نیز به درستی فهمید که مردم باید پای کار باشند. هر جا بتوانیم مردم را پای کار بیاوریم و گفتوگوی درستی با مردم داشته باشیم موفق خواهیم بود.
شهید سلیمانی توانست فرهنگ انقلاب اسلامی و مقاومت را در سطح منطقه، «مردمیسازی» کند. وقتی «حشدالشعبی» شکل میگیرد که در واقع همان بسیج خودمان است و در جنگ، زلزله، سیل، در عرصه مقابله با کرونا و هر جا که لازم است، این ورود مردمی میتواند مشکلات را حل کند. این فرمولی است که جمهوری اسلامی تجویز کرده و هر جا ورود کرده جواب داده است.
شاخصهای حکمرانی مردمی
شما عملکرد «حاجقاسم» را ببینید... کردستان عراق تصورش این بود که به دلیل روابط خوب آنها با آمریکاییها و رژیم صهیونیستی، آنها هیچ وقت مورد حمله قرار نمیگیرند، اما وقتی داعش به چند قدمیشان رسید آمریکاییها گفتند ما درخواست شما را بررسی میکنیم! بعد که کردستان عراق به حاجقاسم درخواست کمک داد، حاجقاسم شخصاً ورود میکند به کردستان... ما هر جا ورود کردیم به درخواست شخص اول آن سرزمین بوده... به درخواست اسد، طالبانی و بارزانی بوده است.از نظر کارآمدی اگر بررسی کنیم میبینیم در سوریه یا کشورهای دیگر، آمریکاییها به کاروانهای عروسی حمله میکردند... اما ببینید فرهنگ مقاومت و حکمرانی مردمی عملکردش چگونه است. ما در سوریه برای تصرف بوکمال در جنگ شهری مجبور شدیم برخی مناطق خالی از سکنه اما متعلق به مردم سوریه را بزنیم. بعد حاجقاسم نیروهایش را خواست و گفت هر کس هر منطقه را زده برود آنجا را درست کند. این رویکرد و این کارآمدی را با هم مقایسه کنید.
در زمینه مشارکت مردمی هم مثال بزنیم؛ دمشق در حال سقوط بود. هنر شهید همدانی -مسئول نیروهای ایران در سوریه -این بود که گفت اسلحهها را به مردم بدهید، بیایید به مردم اعتماد کنید. این الگویی بود که این مکتب صادر میکند. برای همین بود که میگفتند دکمه لباس یک پاسدار ایرانی برای مردم سوریه ارزشش بیشتر از درجههای سوری خودشان است. چون این رویکرد توانست جواب دهد. این همان جلب مشارکت و اصالت دادن به مردم است.
حاکمیت قانون
وقتی حاجقاسم در بوکمال حضور داشت مجبور بود در یکی از خانهها یکی دو روز بماند، خانهای که متعلق به اهل سنت بود. وقتی مأموریت تمام شد و میخواست برگردد نامهای نوشت و عذرخواهی کرد. شماره تلفن منزلش را نوشت که من از منزل شما استفاده کردم شما حق داری تماس بگیری و من جبران میکنم. این کجا و حاکمیت نیروهای داعشی و آمریکایی کجا که به زن و بچه هم رحم نمیکردند.
نتیجه این تفکر را در داخل کشور هم میتوان دید. شهید شوشتری در سیستان همین کار را کرد. طرف قاچاقچی بود میگفت این نیاز به امکانات دارد، اگر قاچاقچی در زندان است، خانوادهاش که مقصر نیستند و باید حمایت شوند... این طور شد که توانست امنیت را به سیستان برگرداند.
خیلی از شاخصها را در مکتب سلیمانی داریم مثل حضور شهید سلیمانی در بیمارستان برای عمل «نوه» همرزمش – که رهبر معظم انقلاب نقل کردند - ما مشابه این تفکر را کجا داریم که وقتی همرزمش شهید میشود میگوید او به جای من رفته شهید شده من باید بمانم و در بیمارستان به خانواده شهید کمک کنم.
سردار وصیت میکند در گلزار شهدای کرمان تدفین شود. اگر جای دیگر دفن میشد مردم برایش گنبد و بارگاه میخواستند اما خودش نخواست و گفت روی قبرم بنویسید: «سرباز قاسم سلیمانی».
یک بار سردار، دخترشان، زینبخانم را میبرد به محل کار... زینب نخود و کشمش میخورد و حاجقاسم به همکارش میگوید این هزینه نخود و کشمش را از حقوق من کم کنید!
باید حاجقاسم را به عنوان یک «قهرمان ملی» قدر بدانیم و بتوانیم امثال ایشان را بازتولید و تربیت کنیم و این خط تمدنی و مقاومت را ادامه دهیم.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
از «قاسم آباد» تا «حاج قاسم»
-
آخرین زیارت سردار
-
بعضی حرفها را فقط اشکها میگویند
-
مرد میدان ولایت
-
شعر مقاومت باید مثل سردار سلیمانی باشد
-
اشکهای حاج قاسم اشکهای خادمان
-
پیشرفت ایران؛ بهترین پاسخ به ترور حاج قاسم است
-
تفکر سیستمی و مدیریت راهبردی حاج قاسم سلیمانی
-
چرا شهید سلیمانی خود یک «مکتب» است؟
-
حکمرانی مردمی در مکتب شهید سلیمانی
-
خاطرات محافظان حاج قاسم به بازار نشر آمد