مگر انسان نیست؟
امام صادق(ع) در یکی از سفرهای خود، مردی را مشاهده کرد که در گوشهای بیحال افتاده بود. به همسفرش فرمود: گمان میکنم این مرد تشنه باشد، او را سیراب کن! وی به بالین آن مرد رفت؛ ولی دیری نپایید که برگشت. امام پرسید: او را سیراب کردی؟
پاسخ داد: نه، این مرد یهودی است و من از حال او آگاهم. امام از شنیدن این سخن برآشفت و فرمود: باشد، مگر انسان نیست؟!
پاسخ داد: نه، این مرد یهودی است و من از حال او آگاهم. امام از شنیدن این سخن برآشفت و فرمود: باشد، مگر انسان نیست؟!
برچسب ها :
ارسال دیدگاه