رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای روحانی تأکید کردند
روحانیت در جهاد اجتماعی پیشقدم باشد
رهبر معظم انقلاب در دیدار با دستاندرکاران کنگره شهدای روحانی در دی ماه 1398 سخنانی را ایراد کردند که بهتازگی توسط پایگاه اطلاعرسانی دفتر ایشان منتشر شده است.
متن این بیانات بهشرح ذیل است:
بزرگداشت علما و روحانیونی که در خدمت جهاد و در عرصه جهاد وارد شدند و جهاد کردند و سرانجام هم به سعادت شهادت رسیدند، کار بسیار شایستهای است. از این جهت، مهم است که روحانیون، همیشه دعوت به خیر میکنند. اگر چنانچه خودِ داعی الی الخیر در عرصه خیر، پیشقدم باشد، تأثیرش بیشتر است؛
کونوا دُعاةً لِلناسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم. این علمای شهید ما کسانی هستند که دعوت کردند مردم را، هم با زبانشان، هم با عملشان. بنده در دفاع مقدس، مکرر دیدم طلبههای جوانی را که لباس نظامی تنشان بود، عمامه سرشان بود و از اول به عنوان تبلیغ در وسط یگانهای رزمی آمده بودند تا برای جوانهایی که مشغول جهاد هستند، احکام دین را، نصایح را [بیان کنند] و وظایف روحانی را انجام بدهند؛ لکن به این اکتفا نمیکردند ــ ما دیدیم، شناختیم ــ و خودشان در صفوف مقدم، وارد میدان جنگ میشدند و تعداد زیادی هم به شهادت رسیدند.
خب، در باب شهادت روحانیون، شهادت برای عالم روحانیت یک امر جدیدی نیست. ما در کتابهای درسی طلبگیمان، دو کتاب، از دو شهید داریم: شهید اول و شهید ثانی؛ یعنی طلبه ما وقتی وارد درس حوزه علمیه میشود، بعد از دو سه سالی که میگذرد، کتاب شرح لمعه را میخواند. لمعه مال یک شهید است، شرحش مال یک شهید دیگر است. دو شهید بزرگوار از علمای برجسته و جزو کسانی که از لحاظ رتبه علمی، جزو ستارههای عالم روحانیتند؛ یعنی در طول این هزار سال تاریخ فقه استدلالی شیعه، اینها جزو برجستههایند؛ هم شهید اول، هم شهید ثانی. شهید ثالث هم داریم که البته شهید ثالث، اسم چند نفر است: هم شهید برغانی قزوین، هم شهید شیخ نورالله شوشتری در هند و شهدای گوناگون دیگر. بعد شهدای روحانی دیگری که به عنوان شهید اول یا شهید دوم یا شهید سوم شناخته نشدند؛ شهید مدرس؛ روحانی عالیقدر، شهید شیخ فضلالله نوری؛ روحانی عالیقدر. اینها شهدای عالم روحانیتند و از این قبیل [باز هم] هستند. بنابراین مسئله شهادت در بین جمع روحانیون، امر جدیدی، امر تازهای نیست و ما شهدای بزرگی داشتهایم.
جهاد اجتماعی سنی و شیعه ندارد
در بین روحانیون اهل سنت هم همینجور. [این] مخصوص شیعه نیست. هم در جنگ کسانی را داشتیم هم در بعد از جنگ در دورانهای مختلف. در همین اواخر، این شهید شیخالاسلام که جزو روحانیون بسیار مؤثر و مفید در کردستان بود و به شهادت رسید و شهدای متعدد دیگری که چه در این منطقه، چه در مناطق دیگر به شهادت رسیدند.
خب، اینها افتخارات روحانیت است. ما از این بُعد نگاه نکنیم که حالا این در مقایسه با بقیه اقشار چهجور است؛ این [مسئلهی] درجه دوم و سوم است؛ از این بُعد نگاه کنیم که در عالم دعوت الی الخیر، شهیدِ روحانی، آن کسی است که با جان خودش وارد میدان دعوت شده. این خیلی مهم است و ما امروز در بین طلاب جوان، در بین فضلای جوان احتیاج به این روحیه داریم که بدانند که عالِم دین بودن و ملای بزرگ بودن و مجتهد عالیمقام بودن، بهمعنای کنارهگیری و انزوای از میدان جهاد نیست بلکه عالِم دین، مرجع تقلید، استاد برجسته درجه یک حوزه علمیه، مثل امام بزرگوار ما، وارد میدان جهاد شد و آن جهاد عظیم را ایشان انجام داد که در طول تاریخ شیعه یک چنین جهادی با این عظمت و با این نتایج وجود ندارد؛ هم عالِم بود، هم محقق بود، هم فقیه بود و اصولی بود، هم حکیم بود و عارف بود؛ یعنی یک انسان برجسته علمی در حد امام بزرگوار، اولمجاهد دوران خودش، بلکه بسیاری از دورانها بود و در بالاترین رتبه قرار گرفت. بنابراین این تصور به وجود نیاید که اگر میخواهیم عالِم باشیم، مرجع باشیم، محقق باشیم، مدرس عالیمقام در حوزه باشیم، لازمهاش کناره گرفتن از کار جهاد و عرصه جهاد و مانند اینها است؛ نخیر، ورود در عرصه جهاد، وظیفه ما است؛ ما باید جهاد بکنیم.
انواع مختلف جهاد روحانیت
حالا جهاد انواع مختلفی دارد: یک وقت ممکن است که جهاد علمی رجحان پیدا کند. بله، مواردی داریم از این قبیل که جهاد علمی رجحان پیدا میکند. یک وقت هم جهاد نظامی رجحان پیدا میکند، یک وقت جهاد سیاسی رجحان پیدا میکند، یک وقت جهاد اجتماعی و ورود در فعالیتهای اجتماعی رجحان پیدا میکند. در همه این موارد، طلاب جوان ما، فضلای جوان ما باید احساس مسئولیت بکنند و بدانند که خطاب اول، متعلق به آنها است؛ برای اینکه وظیفه اولی و اصلی ما جامعه روحانیت عبارت است از دعوت الی الخیر؛ کاری که انبیا میکردند؛ این وظیفه اولیه ما است و بهترین وسیله دعوت الی الخیر هم عبارت است از عمل؛ عمل در میدان خیر و در میدان دعوت. بنابراین وارد شدن در میدان مجاهدت، برای عالِم دینی و روحانی یک وظیفه اولی و بدیهی و قطعی است. در این هیچ تردیدی نیست. آن کسی که از میدان جهاد، کناره میگیرد، در واقع بایستی توجه بکند که میدان جهاد، اساس قضیه است.