موعظه
کسی که در مقام ولایت است هیچ حادثهای دلش را نمیلرزاند
گفتند اللهٌ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا؛ هر کس ایمان بیاورد تحت ولایت است؛ بیشتر ایمان بیاورد یعنی چه؟ یعنی دارد از یک گناه بیشتر و بالاتری پرهیز میکند. گناه بخل، حسد، تکبر. هرچه بیشتر متواضع باشد، بیشتر از گناه تکبر نجات یافته است. خب هرچه بیشتر نجات یافته چه؟ آن ولایت بر شما بیشتر است. در قرآن یک مرتبتی است که اسمش را شرح صدر میگذارد. شرح صدر وقتی است که آدم از همه اخلاقهای بد نجات یافته است. هر خلق بدی یک ضیق صدر و هر خلق خوبی یک شرح صدر است. اگر آدم از همه آن اخلاقهای بد نجات یافته باشد، به شرح صدر رسیده است. این در تحت ولایت کلی الهی رفته و خدای تبارک و تعالی کاملاً همه چیزش را ولایت میکند، همه چیزش کاملاً تحت مواظبت است، نمیگذارد یک قدم کوچک بلغزد. فقط هم در این فرض است که آدم ممکن است به مقصد برسد. یک مقصدی برای ما درنظر گرفتهاند؛ قرب خدا. فقط در این فرض ممکن است آدم به آن برسد. حالا این را که عرض کردیم به مناسبت حضرت زینب(س) بود. ما اصلاً نمیدانیم ایشان در کجاست... نمیدانیم... عقل ما نمیرسد. داستان غریبی در لهوف نقل میشود. جاهای دیگر نیست. ابنزیاد لعنتالله علیه یک کسی بود مثل صدام؛ بگوییم مثل یک گرگ. اما حضرت زینب(س) یک حرفی زده که من اصلاً باورم نمی شود. فرمود یابن مرجانه.... اسم پدرش را نبرد. یابن مرجانه یعنی تو حلالزاده نیستی. در مجلسی که ابنزیاد استاندار است و در رأس مجلس نشسته و همه اطرافیانش دور و برش نشستهاند، اصلاً شاید گفتنی و شدنی نباشد ولی حضرت زینب(س) گفته است. بعد هم مجلس تحت اراده ایشان اداره شده است و اصلاً نتوانستند هیچ کاری کنند. بدون اینکه یک قدم از حرفش عقب بنشیند و بگوید آقا ببخشید من معذرت میخواهم. نه! هیچ ببخشید و معذرت میخواهم نگفته است. خیلی حرف است. آدم چطور میتواند به چنین کسی، در مجلسی آن هم نه خصوصی جلو مردم چنین حرفی بزند؟ خیلی حرف است. گفته و بعد هم مجلس در اختیار ایشان است. اگر کسی به مقام عالی ولایت برسد، میتواند اینطور باشد. دلش هم هیچ نلغزیده است. هیچ حادثهای دل آن آدم را نمیلرزاند. کسی که در مقام ولایت است، هیچ حادثهای دلش را نمیلرزاند. از هیچ کسی و هیچ چیزی نمیترسد. دستپاچه نمیشود. کاملاً با سلطنت کامل، هرکاری میکند.