printlogo


دوربین مخفی نیست!

- در یک محفل کاری که آشنا و غریبه کم نیست، کسی، کسی را خطاب می‌کند: چاقالو! چه خبر از انتقالیت؟
- صف نانوایی خیلی شلوغ است. این فدای سرمان، یکی نیست بگوید چه بکنیم با این جمعیت بی‌ماسک؟ با 60درصد آقایان و خانم‌هایی که پروتکل را گذاشته‌اند جیب بغلشان؟
 - ماشین‌ها انگار سَر می‌برند. باران هم دارد می‌زند. از زیر پل عابر چند نفر دارند خوش خوشان رد می‌شوند. دوست هم ندارند سر بچرخانند پنج متریشان سازه‌ای ببینند به نام پُل... پُل عابر پیاده!
- گاهی آقا یا خانمی با همه دارندگی، آنچه برای پوشیدن انتخاب می‌کند شبیه جوک است. کوتاه، پاره، تنگ، بی‌وقار، مضحک. حالا دو خانم با همین تعابیر دارند از خیابان رد می‌شوند و کلی چشم برای خودشان دست و پا کرده‌اند. این اگر نقض حقوق شهروندی نیست پس چیست؟
- یک آن فکر می‌کنی سونامی شده... آب است که خروشان از پنجره و دیوار فرو می‌ریزد و تمامی ندارد. واقعاً این ‌طور وقت‌ها چطور باید باور کنیم، طبقه بالایی دارد بی‌خیال بالکنش را می‌شوید؟
- توی ترافیک دیگر خیلی نوبر است زباله از ماشین پرت کنیم بیرون اما پرت می‌کنند. این بی‌خیالی و حریم‌شکنی و ولش‌کنِ آدمیزاد تمامی ندارد. اول پدر، پوست نارنگی می‌اندازد بعد هم پسر، قوطی شیر کاکائویش را.
- کی فکرش را می‌کرد یک روز حق‌الناس و آزار برسد به موبایل و فضای مجازی. توی گروه کاری به اندازه هفتاد هشتاد پیام، دو همکار دوئل کرده‌اند و هر چه از دستشان برآمده انجام داده‌اند. فحش، گارد، فیگور، نعره، رو کردن پرونده آبا و اجداد هم... آخر سر هم یکیشان لفت داده و آن یکی را ادمین راهی کرده تا دم در.
- قیمت کاپشن توی ویترین را می‌پرسیم. آن قدر گران می‌گوید که فقط می‌خندیم. پنج دقیقه می‌خندیم!

پی‌نوشت
امام صادق(ع): هـر کـس دیـن خـدا را بـزرگ شمارد، حقوق برادرانش را نیز بزرگ دارد.