سازوکار پذیرش الگوهای ارزشی برای جوان امروزی چیست؟
گذر از ضدالگوها به الگوی مطلوب
یکی از مباحث محوری درزمینه شخصیت حضرت صدیقه طاهره(س) در دهه فاطمیه، بحث الگوگیری از ایشان است. در گفتوگو با زهرا فخر روحانی، استاد حوزه و کارشناس مسائل تربیتی خانواده به پرسش از سازوکار شکلگیری یک الگو و راههای پذیرش آن پرداختهایم که پاسخ مفصل و مشروح ایشان را به این سؤال از نظر میگذرانید.
قرآن کریم میفرماید: «اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده» یعنی اینها کسانی هستند که خدا آنها را هدایت کرده، پس در هدایت به او اقتدا کن. انسان ویژگی «کمالگرایی» دارد که این ویژگی، او را از درون به حرکت دعوت میکند؛ بنابراین کسانی که مظهر کمالات اخلاقی هستند، کسانی که رفتارهایشان توسط افراد اجتماع موردتوجه قرار میگیرد یا الگوهای دینی هستند؛ مورد تأکید قرار میگیرند. انسان تلاش میکند این صفات را از این افراد اقتباس و این ویژگیها را در شخصیت خود جذب کند، به این پدیده اصطلاحاً «همانندسازی»
گفته میشود. زندگی شامل قواعدی است که جوانها مایل هستند آنها را یاد بگیرند و بهخصوص چون بیشترشان هنوز بهصورت رسمی وارد جامعه نشدهاند، کوشش میکنند بهترین شیوه را در تأسی به افراد و منش افراد مورد قبول خودشان به عنوان الگو بهکار گیرند.
فواید الگوگیری
مهمترین فایده الگوگیری این است که حالت رکود، احساس ضعف و احساس رخوت را در انسان از بین میبرد و درواقع فرصتی ایجاد میکند که انسان از درون خود بیرون بیاید. معمولاً نسل جوان به فعالیتها و امور زندگی از جنبه تأثیرش توجه میکنند و اصطلاحاً «غایتگرا» هستند به همین دلیل مایلند بدانند نقش و تأثیر الگوها در شخصیت آنها چیست.
گرایش به الگوها سبب میشود افکار منظم شود و تمرکز پیدا کند. «همگرایی فکری» زمانی بهوجود میآید که انسان درصدد همانندسازی با شخصیتی برتر از خودش برآید؛ یعنی یک انگیزه درونی او را دعوت به این موضوع کند.
«الگوگرایی» میتواند نسل جوان را به تعالی روح و کمالگرایی دعوت کند. آشنایی با الگوهای ارزشی، جوانها را به این تحسین وادار میکند که برای دستیابی به منزلت رفیع الگوها، از هدفهای محدود و زندگی روزمره فراتر بروند و به سوی حیات معقول و معنوی سوق پیدا کنند. شناخت الگوهای بالنده و ارزشمند موجب به کار افتادن استعدادهای راکد و ظرفیتهای پراکنده وجود جوانان میشود، یک نوع حالت جذبی در جوان رخ میدهد که با آنها میتواند نیروی قدرتمندی که درون او بهصورت بالقوه وجود داشته را به جریان انداخته و بهصورت بالفعل درآورد.
ما معمولاً دو فرایند را برای انتخاب الگو طی میکنیم؛ نوع نخست، استفاده از الگوهای زنده است که بهطور واقعی و در حضور مشاهدهکننده، رفتارهای مورد نظر را اجرا میکنند، بهعنوان نمونه والدینی که در دوره کودکی و پس از آن، سرمشقهای افراد هستند و همچنین معلمان و مربیان در این دستهاند.
دسته دوم، شخصیتهای برجستهای که جنبه نمادین یا سمبلیک دارند، الگوهای غیرزنده هستند، یعنی جلو چشم افراد کارها را انجام نمیدهند؛ سمبلیک و غیرزندهاند. الگوگرایی و تمایل به اتخاذ الگو از میان شخصیتهای دینی و مذهبی و چهرههای تلویزیونی سینمایی و قهرمانان ورزشی، موجودات کارتونی، شخصیتها و کتابها؛ اینها جزو «الگوهای نمادین» یا «سمبلیک» هستند که در نوع دوم انتخابها قرار میگیرند؛ بنابراین کمک میکنند فرزندان ما در طرز پوشش، روابط شخصی، علاقهمندیها، رغبتها و بیزاریهایشان از اینها تبعیت کنند و الگو بگیرند.
بعضی از جامعهشناسان عقیده دارند «الگوپذیری انسان» در سه دوره از زندگی شدت بیشتری دارد:«دوران کودکی»، «دوران نوجوانی» و «جوانی». بهنظر میرسد در «دوره نوجوانی»، فرد بیشتر از افراد محبوب و معروف جامعه تقلید میکند و آنها را الگوی خود قرار میدهد. تبیین عناصر «فرهنگ خودی» به زبان موردپسند و مورد اقبال جوانها زمینه را برای الگوپذیری آنها فراهم میکند.
الگوی به روز شده
متأسفانه هنوز نتوانستهایم الگوهای نمادین را در قالب دنیای امروز بهروزرسانی کنیم و تازمانی که این اتفاق نیفتد، نوجوان و جوان ما نمیتواند اتخاذ این شخصیتها بهعنوان الگو در زندگی را بهصورت عملی و کارکردی لمس کند. دلیل این ادعای بنده این است میبینید وقتی صداوسیما «سریال ستایش» را پخش کرد، نام «ستایش» به یکی از نامهای پرطرفدار جامعه
تبدیل شد.
یعنی وقتی الگویی بهصورت تجسمی وعملی در جامعه معرفی میشود؛ شما حضور این الگو را درمردم و پذیرش آنها را نسبت به آن میبینید. وقتی سریال «اصحاب کهف» پخش شد، نام «ایلیا» به گنجینه نامهای پسرانه جامعه ما افزوده شد؛ وقتی سریال «مختار» پخش شد، نام «کیان» بهعنوان نام محبوب پسران انتخاب و به نامهای موجود اضافه شد؛ خلاصه اینکه اگر عناصر فرهنگی، ارزشها و الگوهای نمادین بهصورت بهروز شده و ملموس برای دنیای امروز به نسل جوان معرفی شود، حتماً نسل جوان از آنها استقبال میکند. پس باید گفت: علت عدم استقبال نسل جوان ما از الگوهای ارزشی، عدم تناسب آنها با دنیای نوجوان و جوان است. اگر بتوانیم - و پژوهشگران این فاصله را کم کنند - قطعاً نوجوان و جوان از آن تبعیت میکنند، پس باید گفت نبود معرفت و شناخت لازم درزمینه الگوهای نمادین و سمبلیک از موانع مهم الگوپذیری تلقی میشود.
اطرافیان نوجوان و جوان، بهعنوان نزدیکترین و مؤثرترین افراد او محسوب میشوند، بنابراین جوان برای انتخاب یک الگوی مطلوب ابتدا به رفتار نزدیکترین افرادی که در اطرافش هستند، دقیق میشود و سعی میکند در درونیسازی و جایگزین کردن آنها در شخصیتش کوشش لازم را بکند، بنابراین ما باید طوری باشیم که «کفایت» و «صلاحیت » لازم برای الگو بودن را برای نسل جوان احراز کنیم.
تفکیک و شناسایی حدود و منزلت «الگوها » از «ضد الگوها» یک امر ممکن و ضروری است. چه مانعی وجود دارد که در بحبوحه الگوپذیری نسل جوان، ویژگیهای الگوی مطلوب و فاصله آن از ضدالگو را برایشان تبیین کنیم؟ امروز بسیاری از نوجوانها و جوانهای ما، در مجاورت فضای مجازی، با اشتباه گرفتن الگو و ضدالگو دارند مسیری را طی میکنند که نگرانکننده است و یک چالش فرهنگی محسوب میشود. ما باید با ایجاد پل عاطفی مطلوب، همانندسازی را ایجاد و انتخاب اسوههای متعالی برای زندگی را برای آنها فراهم کنیم.