printlogo


آنچه درباره هجوم «غُزها» در قرن ششم هجری به خراسان نمی‌دانیم
فتنه فراموش شده

حمله مغول ، یا هجوم‌های پیاپی تیمور و یا ازبک‌ها، تنها وقایعی نیستند که مردم خراسان و از جمله زائران و مجاوران حرم رضوی از آن آسیب دیدند. خراسان و مشهد به جز این‌ها، طعم تلخ هجوم دیگری را هم چشیده است. هجوم «غُزها» ، فتنه‌ای است که در نیمه نخست قرن ششم هجری قمری آغاز شد و به تدریج تار و پود زندگی خراسانیان را از هم گسست و زمینه را برای هجمه گسترده مغولان فراهم کرد.

غُزها از کجا پیدایشان شد؟
غُزها مجموعه‌ای از 9 قبیله بزرگ و صحرانشین بودند که آن سوی رود سیحون زندگی می‌کردند. هر گاه فرمانروایان حاکم بر خراسان، به ورطه ضعف می‌افتادند، آن‌ها فرصت را مغتنم می‌شمردند و شهرهای بزرگی مانند طوس، نیشابور، هرات و مرو، عرصه غارت و تاخت و تازشان می‌شد. هجوم غُزها، از آن‌جا که فاقد فرماندهی واحد بودند، اغلب درگیری داخلی هم داشتند به ماندگاری چندانی منجر نمی‌شد.
 با مرگ سلطان سنجر در اردیبهشت‌ماه سال 536، عملاً دیواره دفاعی خراسان از مقابل غزها برداشته شد و این منطقه مانند لقمه‌ای چرب و شیرین، در اختیار آن‌ها قرار گرفت. در مشهد و طوس، حکومت در اختیار مؤیدالدین آیبه، یکی از غلامان تُرک‌نژاد سلطان سنجر بود. در این دوران از هم پاشیدگی ساختار سیاسی در خراسان، موجب نبود یک ارتش مجهز برای دفاع از مردم این خطه شد؛ مشهد نیز در معرض هجومی سخت قرار گرفت.

زد و خوردهای بی‌ثمر 
مشهد در این زمان، هنوز شهرکی آباد در کنار شهر بزرگ نوقان به حساب می‌آمد که به دلیل قرار داشتن مرقد مطهر امام رضا(ع)، مکانی مقدس و قابل احترام برای همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی بود. غُزها که خود مدعی مسلمانی بودند و از این نظر باید میان آن‌ها و مغولان فرق قائل شویم، ظاهراً از نزدیک شدن به مشهد و غارت آن، ابا داشتند. اما براساس گزارش مورخانی مانند ابن‌اثیر، در کتاب «الکامل فی التاریخ»، روستا و شهری در اطراف مشهد باقی نماند که از تعرض آن‌ها مصون باشد. غزها به تیلگرد(تلگرد امروزی)، سمزقند و دیگر روستاهای کهنسال حوالی نوقان و خود این شهر هجوم آوردند و دست به غارت و قتل‌عام زدند. در این هنگام، مشهد از بارویی کوچک برخوردار بود؛ یک دیوار دفاعی نیم‌بند که در سال 501 خورشیدی و بعد از درگیری‌ مشهور مردم مشهد و تابران ساخته شد. به همین دلیل، تعداد زیادی از ساکنان روستاها و شهرهای نزدیک مشهد، به این شهر آمدند تا در پناه حرم مطهر رضوی، جان و مالشان ایمن باشد. البته در نیمه نخست سال 537 خورشیدی، مؤیدالدین آیبه با ملک‌محمود، خواهرزاده سلطان سنجر از در همکاری درآمدند، غزها را شکست داده و تا مرو عقب راندند و تا مدتی آرامش نسبی بر خراسان حاکم شد. اما از آن‌جا که «دو پادشاه در اقلیمی نگنجند»، ملک محمود و مؤیدالدین آیبه، به‌زودی بر سر تقسیم قدرت به جان یکدیگر افتادند و دوباره، هرج و مرج بالا گرفت. 
فتنه، پشت دروازه‌های مشهد
در آبان‌ سال 537، سرانجام این دعواها و زیاده‌خواهی‌‌ها کار دست دو حاکم داد؛ غُزها دوباره به خراسان ریختند و این بار، وحشیانه‌تر از قبل به غارت و چپاول این منطقه پرداختند. خبر هجوم آن‌ها به سرخس و نواحی مجاور آن، خیلی زود به مشهد و روستاهای اطراف آن رسید و شهر و حرم مطهر، دوباره پر از جمعیت پناهندگان شد. شکست تلخ مدافعان خراسان سبب شد طوس به دست غُزها بیفتد. آن‌ها شهر پرجمعیت تابران را به باد غارت دادند و بلافاصله به سوی مشهد و نوقان تاختند. با این حال، در کمال ناباوری، تصمیم به صلح با ملک‌محمود گرفتند. ثمره پیوستن غُزها به ملک‌محمود، تلخ و جبران‌ناپذیر بود؛ جدال میان دو حاکم ناکام تا سال 538 خورشیدی ادامه داشت؛ تا اینکه درگیری‌ها به حومه مشهد رسید. مردم شهر، حاضر به پذیرش هیچ‌کدام از طرفین دعوا نبودند و دست به مقاومت در برابر غُزهای مهاجم زدند؛ اما غُزها به شهر رخنه کردند و دست به کشتار عجیبی زدند. اموال زائران و مجاوران غارت و خانه‌ها به آتش کشیده شد. بر اساس آنچه «ابن اثیر» نوشته جمع کثیری از زائران، مجاوران و پناهندگان حرم رضوی، از دم تیغ گذرانده شدند و فقط ساختمان روضه منوره و کسانی که در آن پناه گرفته بودند، از تعرض مصون ماند. فتنه غُزها، آخرین فتنه‌ای بود که شهر مشهد، قبل از هجوم مغولان شاهد آن شد. شاید، وسعت غارتگری و فتنه مغول، آن‌قدر زیاد بود که فتنه غُزها، حتی در کتاب‌های تاریخی مربوط به آن دوره نیز، چندان جدی گرفته نشد؛ اما این هجمه گسترده و طولانی را، باید یکی از سهمگین‌‌ترین فتنه‌هایی بدانیم که تاریخ مشهد به خود دیده‌است.