printlogo


حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه پاسخ می‌دهد
چرا علامه مصباح از مهم‌ترین پایه‌گذاران علوم انسانی اسلامی است؟

یکی از میراث مهم مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی مجاهدت‌های ایشان در حوزه علوم انسانی است. پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح اندیشه در گفت‌وگویی که با حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی انجام داده به بررسی ایده آیت‌الله مصباح‌یزدی درزمینه علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی پرداخته است. 
عبدالحسین خسروپناه در این گفت‌وگو، نگاه فلسفی علامه مصباح را عامل سوق داده شدن ایشان به دفاع از علوم انسانی اسلامی می‌داند. او معتقد است «وقتی نگاه فلسفی و دینی مرحوم استاد مصباح به علوم انسانی تغییر پیدا کرد و به یک تئوری خاصی در علوم انسانی اسلامی رسید به این نتیجه جامعه‌شناسانه و ساختار‌شناسانه هم دست یافت که حال این نظریه کجا باید تحقق پیدا کند؟ بنابراین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) را تأسیس کردند. البته پیش از آن بنیاد باقرالعلوم و قبل از آن هم مؤسسه در راه حق را راه‌اندازی کرد و با تجربه‌ای که در مؤسسه در راه حق داشت و تئوری‌ای که در باب علوم انسانی اسلامی پیدا کرد، توانست بنیاد باقرالعلوم و مؤسسه امام خمینی را راه‌اندازی کند. بنابراین مسئله اول استاد مصباح تأسیس مؤسسه نبود. دغدغه اصلی ایشان نظریه علوم انسانی اسلامی بود که مبتنی‌بر مبانی فلسفی و دینی است». او در ادامه به این پرسش پاسخ داد که چرا علامه مصباح از مهم‌ترین پایه‌گذاران علوم انسانی اسلامی است؟
«علوم انسانی اسلامی در اندیشه‌های استاد مصباح‌یزدی از چند جهت قابل توجه است؛ یکی اینکه ایشان یکی از پایه‌گذاران علوم انسانی اسلامی در ایران و بلکه در جهان اسلام به‌شمار می‌آید. درست است که پیش از علامه مصباح بزرگان دیگری مثل دکتر اسماعیل فاروقی و دکتر سیدمحمد نقیب‌العطاس و بعد آقای جابر علوانی که راه فاروقی را در واشنگتن ادامه داد و همچنین در ایران و سپس در آمریکا سیدحسین نصر همین بحث علم دینی را دنبال کردند اما چرا می‌گویم استاد مصباح‌یزدی یکی از مهم‌ترین پایه‌گذاران علوم انسانی اسلامی است؟ چون همان‌طور که در سؤال قبل هم اشاره کردم تمام بزرگانی که نام بردم و به تفصیل در کتاب در جست‌وجوی علوم انسانی اسلامی از آن‌ها سخن گفته شده در یک بعدی از علوم اسلامی و کاربست آن بعد بر علوم انسانی نقش داشتند. مثلاً اسماعیل فاروقی توجه ویژه‌ای به هستی‌شناسی و تأثیرش بر علوم انسانی داشت. آقای سیدمحمد نقیب‌العطاس توجه ویژه‌ای بر انسان‌شناسی و تأثیرش بر علوم انسانی داشت. آقای نصر توجه ویژه‌ای بر فرهنگ اسلامی و فرهنگ تمدن‌ساز داشت که طبیعتاً تأثیری بر علوم انسانی می‌گذارد. اما آیت‌الله مصباح شخصیتی فیلسوف و فقیه و عالم به معارف اسلامی بود و هم علوم انسانی مدرن را می‌شناخت. مجموعه‌ای از این علوم در شخصیتی چون آیت‌الله مصباح جمع شد، چون اگر کسی بخواهد به علوم انسانی اسلامی بپردازد، هم باید فیلسوف باشد و هم فقیه و هم عالم به معارف و اخلاق اسلامی. چون مجموعه این علوم در علوم انسانی اسلامی تأثیر‌گذار هستند. آیت‌الله مصباح این علوم را به‌صورت اجتهادی فرا گرفته بود و به‌خوبی می‌دانست نه‌فقط هستی‌شناسی و انسان‌شناسی، بلکه معرفت‌شناسی و روش‌شناسی و ارزش‌شناسی، مجموعه این امور و علوم در علوم انسانی اسلامی تأثیر‌گذار هستند.
ویژگی دومی که می‌توان از شخصیت استاد مصباح در پایه‌گذاری‌اش نسبت به علوم انسانی و اسلامی یاد کرد این بود که علاوه‌بر داشتن مجموعه‌ای از علوم و معارف، به‌صورت ساختار‌مند پایه‌گذاری مدیریتی علوم انسانی اسلامی را در قم انجام داد و شاگردانی را تربیت کرد. مرحوم دکتر احمد احمدی به‌طور مفصل خاطراتی را برای من تعریف کرده بودند که وقتی حضرت امام تأکید کردند علوم انسانی را با رویکرد اسلامی دنبال کنید، ما نزد آقای مصباح رفتیم و ایشان فرمودند این کار تنها از عهده من برنمی‌آید. حالا که دانشگاه‌ها تعطیل است باید جمعی از اساتید دانشگاه و حوزه بنشینند و گروه‌ گروه درباره این علوم انسانی و علوم اسلامی گفت‌وگو کنند تا ببینیم از این گفت‌وگو‌ها چه چیزی در‌می‌آید. ایشان آن جلسات را در آن زمان برگزار کردند و در گروه‌های حقوق، علوم تربیتی، اقتصاد، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و… شاگردان ایشان و اساتید دانشگاه می‌نشستند و گفت‌وگو‌هایی در قم داشتند. پس از آن جلسات آیت‌الله مصباح بنیاد باقرالعلوم و سپس مؤسسه امام خمینی را به پیشنهاد مقام‌معظم‌رهبری راه‌اندازی کرد؛ این مؤسسه راه افتاد و شاگردان زیادی در حوزه علوم انسانی و اسلامی تربیت شدند. پس به این دو دلیل آیت‌الله مصباح‌یزدی یکی از مهم‌ترین پایه‌گذاران علوم انسانی اسلامی است. اول به‌جهت جامعیت علمی ایشان که هم فیلسوف بود، هم فقیه، هم عالم به معارف و اخلاق اسلامی و هم آگاه به علوم انسانی مدرن. دوم به‌دلیل فعالیت‌های مدیریتی و ساختارمند ایشان.
ویژگی دیگر این است که استاد تنها نیامده‌اند تا بحث ایجابی کنند که علوم انسانی اسلامی چیست؟ یک بحث‌های سلبی هم دارند، یعنی نشان داده‌اند نقص علوم تجربی محض چیست و کجاست؟ چه ضعف‌هایی دارند و محدودیت شناخت حسی را به‌لحاظ معرفت‌شناختی توضیح داده‌اند. ناتوانی شناخت حسی در مقام داوری را به‌خوبی توضیح داده‌اند و حتی اینکه حس و تجربه و حتی عقل ناتوان است که همه نیاز‌های واقعی انسان را درک کند. این بحث‌ها بحث‌های بین‌رشته‌ای معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی است که این‌ها را به‌خوبی توضیح داده‌اند. یعنی به علم مدرن نشان دادند ضعف تو در کجاست؟ نقص تو کجاست؟ مثل بعضی نبودند که بگویند هر چه علم مدرن گفته به‌درد نمی‌خورد و دور بیندازیم! نه این مشی استاد نبود و استاد کاملاً این مشی را داشتند که اگر بحث عقلی و تجربی و استدلالی است، ما آن را می‌پذیریم.
نکته دیگر که کار مهم و کلیدی است و مرحوم علامه مصباح بحث کرده اینکه در علوم انسانی اسلامی -و حتی اگر کسی می‌خواهد از علوم طبیعی اسلامی صحبت کند که البته دغدغه استاد این بحث نبود بلکه دغدغه ایشان بیشتر علوم انسانی اسلامی بود- یکی از بحث‌های مهم، مبانی است به‌ویژه مبانی دین‌شناختی که بسیار کلیدی است. استاد پنج مبنای مهم دین‌شناختی را در جای خود اثبات کرده‌اند، اگر یکی از این پنج گزاره و مبنا آسیب بپذیرد، علوم انسانی اسلامی آسیب می‌بیند. بسیاری، از علوم انسانی اسلامی صحبت کرده‌اند ولی به مبانی تصدیقی توجهی نکرده‌اند یا به بعضی از مبانی توجه کرده‌اند. این مبانی اثبات‌پذیری دین و گزاره‌های دینی، جاودانگی دین، جهانشمولی دین، فهم‌پذیری زبان دین و واقع‌نمایی زبان دین است. اگر یکی از این پنج گزاره آسیب ببیند ما بعد با مشکل روبه‌رو می‌شویم و نمی‌توانیم علوم انسانی اسلامی را بحث کنیم و استاد کاملاً به این موضوع توجه داشتند».