printlogo


موعظه
عاقبت فردی که به امیرالمؤمنین(ع) «نه» گفت

قرآن زندگی در دنیا را دو گونه بیان می‌کند. یک نوع زندگی آن است که با فرهنگ ابلیس و با فرهنگ شیاطین ظاهری و شیاطین پنهان شکل می‌گیرد؛ این مدل از زندگی، نه گفتن به پروردگار و نه گفتن به پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) است. به ملائک دستور داده شد به آدم سجده کنند و تنها ابلیس قبول نکرد.
یکی از اشتباه‌های ابلیس هم در این نکته بود که جسم آدم را با خودش مقایسه کرد، در حالی که آدم نبی تنها جسم نبود بلکه جسم، یک قالب و ظرف بود؛ خداوند در این ظرف، عقل، علم، کرامت، هدایت و فطرت قرار داده بود تا این حقایق،‌ مظروف آن ظرف باشد. ابلیس ظرف را دید، اما خداوند ظرف و مظروف را مورد توجه قرار داد و ملائک هم تسلیم پروردگار بودند و می‌دانستند خداوند حکم معمولی نکرده است. البته پس از سجده کردن، مظروف آدم را هم با هدایت خداوند شناختند.
سرمایه‌های عظیمی در این ظرف بود که تمام مایه‌ها و استعدادهای آن سرمایه، در تک تک من و شما هم هست؛ ما این استعداد را داریم که عالم و اهل هدایت شویم. ما این استعداد را داریم تا خداوند چراغ پر فروغِ فطرت را در باطن ما روشن کند. حالا ابلیس چند دفعه به خداوند نه گفت؟ یک دفعه. به ابلیس خطاب رسید خارج شو و لعنت من تا روز قیامت بر تو باد.
امیرالمؤمنین(ع) در نبردی به سپاهیان امر کردند از طعامی نخورند که مسموم می‌شوند. فردی از دستور حضرت سرپیچی کرد و گفت: هرجا می‌خواهیم کاری کنیم، تو اجازه نمی‌دهی. در نهایت از غذا خورد و کشته شد. وقتی جسد وی را به مدینه آوردند، به پیامبر(ص)‌ گفتند لطفاً نمازش را بخوانید. فرمود: من به جنازه‌ای که در زمان زنده بودنش به علی «نه» گفته، نماز نمی‌خوانم. کسی که علی از او برنجد، خداوند و من از او رنجیدیم. پیامبر(ص) می‌بیند او از تمام فیوضات خداوند بی‌بهره است. در روایات ما آمده پرونده ما هر هفته به امام زمان(عج)‌ عرضه می‌شود. امام که گناهان، بی‌انصافی‌ها، کم‌فروشی‌ها، گرانی‌های ناحق و ظلم‌ها را می‌بیند، تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به این واسطه دلش می‌سوزد. حاصلش آن است که من از رحمت خدا و عنایت پیامبر محروم می‌شوم.