نشست تخصصی «مبنا» با سخنرانی حسن رحیمپور ازغدی در مدرسه علمیه نواب مشهد برگزار شد
مبانی حکمرانی دینی در اندیشه آیت الله خامنهای
نشست تخصصی مبنا با موضوع «تبیین مبانی حکمرانی دینی در اندیشه حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای» به همت دفتر نمایندگی حفظ و نشر آثار ایشان در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد برگزار شد. در این نشست مجازی استاد حسن رحیمپور ازغدی؛ پژوهشگر و نظریهپرداز و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان سخنران به بیان مطالبی در این خصوص پرداخت که مشروح آن را از نظر میگذارنید.
نگاهی گذرا به تجربههای حکومتهای شیعی پیش از انقلاب اسلامی
جنبشهای شیعی با حب اهل بیت(ع) مانند شیعه زیدی، اثنی عشری و... که در تمام قرنها دائم با حکومتها درگیر بودند در مقاطعی موفق به ایجاد حکومتهای دینی شدند و بعضیها مثل فاطمیها، آلبویه در بغداد و... قلمرو جهانی پیدا کردند. بغداد نزدیک به یک قرن در اختیار شیعه بود و در قرن چهار و پنج هجری که درخشانترین قرن تمدن اسلام است حکومت ظاهراً دست بنیعباس بود اما حکومت واقعی در دست شیعیان قرار داشت.
قرن چهارم تقریباً مذاهب فقهی شیعه و سنی به صورت آکادمیک شکل گرفتند و دلیل آن آزادی عمل و فضای باز در عراق بود که عمدتاً کار فقهای شیعه بود. در مقاطعی نیز گروههایی مثل سربداران یا در شهرهای قم، خوزستان، بحرین و... تشکیل شد. در عراق در زمان اهل بیت(ع) مکرر جنبشهایی وجود داشت به صورتی که مأمون خلیفه عباسی مجبور شد حکومت را به امام رضا(ع) تعارف کند و این در حالی بود که امام رضا(ع) از این موقعیت استفاده کردند بدون اینکه به مأمون مشروعیت بدهند.
در تصوف شیعی نیز پس از حکمرانی نیاز به فقهایی پیدا کردند اما فقهای ایرانی که نفوذ داشته باشند، کم بودند چون عمدتاً در حوزههای عراق و جبل عامل و... بودند، ضمن اینکه آن حکومتها هم ولایت فقیه مثل این مدلی که حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب فرمودند، نبود.
نخستین بحثی که در مشهد شهید داد، همین بحث حکمرانی دینی بود
امام(ره) ابتدا به عنوان یک مرجع، نهضتی را آغاز کرد و مردم را به میدان آورد و نخستین سلسلهای که خارجیها به ایران آوردند را در حالی که مورد موافقت شرق و حمایت غرب قرار داشت، بدون جنگ و خونریزی بیرون کرد و با رأی اکثریت مردم حاکمیت دینی را تشکیل داد. اصل مسئله همین است.
رهبر معظم انقلاب نیز در تمام این مقاطع در پیش و پس از انقلاب بحثهای نظری و عملی داشتند مثل بحث انسان 250 ساله، تحلیل وضعیت امام رضا(ع) و... که برخی به دوران اهل بیت(ع) و برخی به دوران عصر غیبت و عصر متأخر اشاره دارد و میتوان آن را پیگیری کرد. کسی ادعایی ندارد که ایشان یک نظریه مخصوص دارند اما این نظریه در راستای دیدگاه امام(ره) و همه در تدارک یک نگاه خاص انسانساز، ضدظلم با چشمانداز نظامسازی از دین و با تعریف اهل بیت(ع) است. نخستین باری که در تظاهرات شهر مشهد شهید دادیم از همین مدرسه نواب شروع شد.
حضرت امام(ره) فرمودند: میترسم دیگر از این حوزهها شخصیتهای برجستهای خارج نشود چون سختی سرما و گرما را ندیده باشند و به راحتی عادت کنند و البته که آخوند و نخبههای این مدلی کم نداریم. در همین مدرسه نواب، شهید هاشمینژاد سخنرانی کرد و اولین بحثی که شهید داد همین بحث حکمرانی دینی بود. ایشان فرمودند: چون ممنوعالمنبر هستم، ایستاده سخن میگویم و بر منبر نمینشینم و یک سخنرانی محکم داشتند که حق حاکمیت را در چارچوب دینی عنوان کردند. عدالت، شریعت، معنویت و برداشت مردم از این بحث به شعار استقلال، آزادی، حکومت عدل علی منتهی شد. استقلال یعنی استبداد جهانی را نمیپذیریم، آزادی یعنی حق انتخاب و امر به معروف و مشارکت و... را میخواهیم.
حکومت شیعی بر خلاف نظامهای زرسالار، زورسالار و تزویرسالار است. بعدها از امام(ره) در ارتباط با حکومت عدل علی پرسیدند و ایشان فرمودند: حکومت اسلامی باید دارای ملاکهای اسلام باشد، فرم آن باید جمهوری باشد و مسئولین باید با رأی اکثریت انتخاب شوند. در عصر حضور معصوم هم مردم حق انتخاب دارند یعنی تا مردم نپذیرند، آنها حق حاکمیت دارند اما وظیفه حکمرانی ندارند چون کار دینی فقط حکومتی نیست اصل دین تربیت است و حکومت وسیلهای برای هدف دین است.
از امیرالمؤمنین(ع) خاصتر نداریم معصوم و منصوب به نسل خاص الهی هستند ولی وقتی بیعت اجتماعی نشد، ایشان در خانه نشستند؛ البته بیکار ننشستند و کارهای بسیار زیادی انجام دادند و به تعبیر من همکاری انتقادی انجام دادند. ایشان فرمودند: من ابتدا مخالفت کردم ولی نهایتاً با کراهت بیعت کردم و اجازه درگیری با خلفا و براندازی این نظام را نمیدهم خدمات این نظام را تأیید میکنیم، امر به معروف میکنیم، اما صد درصد آن را قبول نداریم.
رهبر معظم انقلاب چند مشخصه دارند که شاید هیچکس اینها را با هم نداشته باشد
رهبر معظم انقلاب چند مشخصه دارند که شاید هیچکس اینها را با هم نداشته باشد. غیر از امام(ره) و رهبری هیچ فقیهی نداشتیم که در رأس حکومت شیعی قرار گرفته باشند. ادعای حضور فرهنگ دینی بحث دیگری است، چون در ادیان و مذاهب مختلف همه خود را دینی میدانند [و] در [خصوص] اسلام هم امام(ره) فرمودند: اسلام آمریکایی داریم و حتی شیعه لندنی هم داریم و... در زمان گذشته هم همینطور بوده است و اکنون نیز همینطور است. فساد و دزدی هم به وجود میآید [و] افراد با تقوا هم ممکن است بیتقوا شوند.
رهبر معظم انقلاب تنها فقیه زنده و شیعه، مدرس فقه و اصول و خارج بودند که در متن مبارزات بوده و از نظر علمی با تفکرات سرمایهداری و همچنین جریان متحجر دینی شیعه و سنی آشنا بودند و 40 سال هم تجربه حضور در بالاترین سطوح حاکمیت را دارند و درباره تاریخ سیاسی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نیز مطالعاتی داشتهاند. ایشان [حائز] یک تجربه کم نظیر در نظام هستند و طبیعی است با کسی که در حجره یا کتابخانه بنشیند و نظریه بدهد خیلی تفاوت دارند.
میتوان خارج از میدان، از اجرای حاکمیت دینی، عدالت و... صحبت کرد اما مهم اجرای آن در مقام عمل است. مثلاً در برابر کسی که با فقه، اصول و سنت و... آشنا باشد و بگوید در مسیر خانه تا حرم گناهان و معاصی میبینم چرا اینها را حل نمیکنید باید گفت: در میدان عمل، داستان متفاوت است، در برابر جمعیتهای مختلف، موانع داخلی و خارجی، تقسیمبندی مسئولیت و... اجرا خیلی آسان نیست.
برخی از طلبهها میگویند به ما فحش میدهند؛ باید گفت پیامبر(ص) فرمودند: همه انبیا فحش شنیدند و من از همه بیشتر مورد تمسخر و اهانت قرار گرفتم و آیه آمد که هم باید خودت تحمل کنی و هم باید بقیه را بیاوری.
در تاریخ هزارو400 ساله چنین اتفاقی [یعنی حاکمیت فقیه شیعه] نیفتاده بود و امام(ره) فرمودند: اگر وارد میدان نشویم تا 500 سال دیگر هم شاید نتوانیم حکومت دینی ایجاد کنیم.
تمام اهل بیت(ع) را کشتند چون مرزهای حکمرانی دینی را مطرح کردند
رهبری میفرمایند: میدانید چرا تنها مذهبی که همه رهبران آن کشته شدند، شیعه است؟ اگر فقط بحث فقه فردی بود و موعظه اخلاقی بود و[حرف از اقامه] امر به معروف و جهاد و مسئله سیاسی نبود چرا تمام اهل بیت(ع) را کشتند؟ [پاسخ این است که] هیچکدام عمر طبیعی نکردند چون مرزهای حکمرانی دینی را مطرح کردند.
زمان حضرت امیرالمؤمنین(ع) سه جنگ داخلی بر ایشان تحمیل کردند، همان همرزمان و سربازان خود حضرت علی(ع) بودند؛ کسانی که در جنگ جمل و صفین در رکاب ایشان بودند اما بعد مقابل ایشان ایستادند. ظاهراً حکمرانی دینی بود اما در عمل مشکلات و موانع زیادی وجود داشت. طلحه و زبیر و هزاران حافظ قرآن در دو طرف جبهه و... اگر الان چنین جنگی رخ دهد بسیاری از ما شک میکنیم و نمیرویم. در میان علمای حوزوی کمتر کسی را چون رهبر معظم انقلاب دیدهام که با این دقت این مسائل را خوانده و تحلیل کردهاند و کتاب صلح حسن گواه همین تحلیلهاست.
پیش از انقلاب اصل اسلام محترم نبود، چه برسد به روحانیت
حرف زدن از حکومت آسان است ولی اجرا کردن سخت است؛ همه باید کمک کنند. برخیها میگویند از وقتی انقلاب شد روحانیت احترامش کم شد، اصلاً چنین نیست. پیش از انقلاب روحانیت جرئت حرکت در خیابان را نداشت؛ اصل اسلام محترم نبود چه برسد به روحانیت و چه کسی گفته است وقتی اسلام محترم نیست، روحانیت باید محترم باشد؟ حوزههای علمیه هم خیلی وظیفه خود نمیدانستند مقابل فحشا و رفتارهای ناهنجار بایستند.
امروز تمام مقامات دنیا تظاهر به دینداری میکنند، برخی طلبهها میگویند به ما بیاحترامی میکنند، به ما فحش میدهند، خب خیلی از انبیا را مورد تمسخر قرار دادند. تو باید به وظیفهات عمل کنی حتی اگر فحش دهند ما که نباید فقط به فکر خودمان باشیم.
رهبری فرمودند: از امام پرسیدم کِی به فکر تشکیل حکمرانی دینی افتادید؟ ایشان فرموند: هیچ وقت، من همیشه فکر میکردم در هر شرایط تکلیف من چیست؟ گفتم یا من را میکشند که خب من به تکلیفم عمل کردم یا پیروز میشوم و اقبال مردمی بیشتر میشود و وظیفه من هم بیشتر میشود. اگر میتوانی قدرت را از فاسدین بگیری این وظیفه توست. هر بخش از اسلام را بیشتر بتوانیم ترویج کنیم باید دنبال آن برویم و این اصل حکمرانی دینی در دوران غیبت است. خیلی از وظایف را به امام زمان(عج) نسبت میدهند و میخواهند خودشان زندگی کنند و فقط رفتارهای متدینی انجام میدهند؛ این یعنی بستر سکولاریسم در حوزه ساخته میشود یعنی اینکه هیچ وظیفهای برای خود [در قبال اقامه دین در سطح جامعه] ندانیم.
مشخصه دیگر رهبر معظم انقلاب ، آشنایی با جریانهای روشنفکری مثل دکتر شریعتی و پدرش، بهشتی، مطهری و... است. همه اینها و نگاهشان را دقیق میشناختند و این مزیت دیگر ایشان است که میتوانند درباره حکمرانی دینی نظریه بدهند و رهبران دینی و نظریه پردازان مذاهب مختلف را میشناسند و ایشان حلقه وصل بین طرفداران شیعه و سنی بودند.
بنابراین 40سال حضور در نخستین و تنها حکومت دینی و مردمسالار در عصر مدرن، مطالعات وسیع در تاریخ سیاسی اهل بیت(ع) و عصر غیبت و اتفاقاتی که در حوزه حکمرانی افتاده است، آشنایی با تفکر متحجر در حوزهها و آشنایی با جریانهای افراطی شیعی و... از خصیصههای ایشان است.
رهبری بعد سیاسی زندگی همه ائمه(ع) را در کتاب انسان 250 ساله تحلیل کردهاند و ما کمتر کسی داشتیم در آن زمان چنین فکرهایی بکند. در آن کتاب به بعد سیاسی اهل بیت(ع) ومرجعیت علمی آنها پرداخته شده است.
ما باید جریانهای درون شیعی را بشناسیم؛ ضرورت این موضوع از این جهت است که توجیه شیعی میکنند اما 100 درصد خلاف مبانی شیعی است. 80- 70 سال است جهان اسلام سقوط کرده و غربیها جهان اسلام را بین خودشان تقسیم و کشورهای اسلامی را تکه تکه کردند اما اولین باری که این جریان شکست خورد، انقلاب اسلامی بود و حالا نیز چند کشور دیگر در حال خارج شدن از دست آنها هستند.
هر کس ادعا کند در زمان غیبت حکومت 100 درصدی دینی ایجاد میکنیم دروغ میگوید، میتوان درصد آن را بالا برد اما 100 درصد دروغ است و جز به دست مهدی فاطمه(عج) محقق نمیشود.
مگر در زمان امام حسین(ع) فقط 70 نفر شیعه بودند؟ خیر، دهها هزار واقعاً معتقد و صدها هزار مسلمان محب اهل بیت(ع) بودند. همه سنی و شیعه شأن و جایگاه امام حسین(ع) را میدانستند پس چرا فقط 70 نفر همراه ایشان بودند. امام حسین(ع) از بعد سیاسی صحبت کردند و فرمودند: این حکمرانی اسلامی نیست و من با آن نخواهم بود. برخی از شهدای کربلا اصلاً سنی بودند و قائل به عصمت حضرت علی(ع) نبودند و حتی جزو دشمنان آنها بودند و در اینجا شهید شدند و حتی برخی تا پیش از واقعه کربلا مسیحی بودند؛ پس فقط چرا 70 نفر [از میان دهها هزار مسلمان محب اهل بیت] آمدند؟ چون نمیخواستند مقابل حکومت بایستند و زندگیشان به خطر بیفتد.