وقتی میرزا حبیبالله در حال نزع و جان دادن بود، هر چه پای او را رو به قبله دراز میکردند او پای خود را جمع میکرد و چیزی نمیگفت. چون چندبار این کار تکرار شد از میرزا علت را پرسیدند، بزحمت قبل از فوت گفت: چون وضو ندارم پایم را رو به قبله دراز نمیکنم!