
جای دِنج
بتول احمدی
یکی از حُسنهای تنهایی زیارت رفتن میتونه این باشه که یه گوشه و جای دنجی رو برای خودت پیدا کنی تا ساعتی اونجا با خودت و خدا و امامت خلوت کنی.
سر به آستانش بذاری و خیلی خاضعانه و خالصانه دلت را به ضریحش گره بزنی و بگویی هر آنچه دل تنگت میخواهد. هنگام زیارت مهم نیست که هستی و چی هستی و از کجا آمدهای؟ یادش بخیر استادی داشتیم که برایمان تعریف میکرد دوستی داشت جراح و فرنگ رفته و روشنفکر که خیلی از رفتارهای مردم عادی رو قبول نداشت و اونها رو نقد میکرد اما همینکه به زیارت امام رضا(ع) مشرف میشد مثل همه شروع میکرد به بوسیدن در و دیوار حرم و جای خلوتی پیدا میکرد و چنان با حضرت راز و نیاز و عجز و لابه میکرد که انگار شفای عزیزی را میخواد و یا مشکلات بزرگی داره. این حال رو که ازش جویا شدم میگفت: در این یک فقره میخوام چون عامیان و عالمان رفتار کنم تا نگاه پر رأفت حضرت شامل حالم بشه، من هرچه باشم و هرکه باشم اینجا هیچم. بله بهترین شکل حضور در حرم مطهر را میتوان از سیره عالمان گرفت؛ کسانی که تمام عمر خود را صرف یادگیری علوم دین کردند و خود را با منش و اخلاق و ادب ائمه پرورش دادند. مانند علامه طباطبایی که با تمام وجود و با عشق، چارچوبهای حرم را میبوسید تا به حضرت علاقهاش رو نشون بده یا آیتالله حائری که هر فرصتی برایش پیش میآمد خودش رو به حرم میرساند و به زائران حضرت بسیار محبت میکرد و اونها رو بزرگ میشمرد...

ارسال دیدگاه