مشروح سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار 24مرداد با اعضای کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد منتشر شد
فداکاری شهدا پشتوانهای عظیم برای پیشرفت ملت است
روز گذشته پایگاه اطلاعرسانی دفتر رهبر معظم انقلاب، متن بیانات ایشان در جمع دستاندرکاران کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد را منتشر کرد. این بیانات به شرح زیر است:
خیلی خوش آمدید برادران عزیز و خواهران عزیزی که تشریف دارید. اولاً من صمیمانه تشکر میکنم از همه شما برای اینکه توجه کردید به این وظیفه بزرگ و فریضه عظیم؛ یعنی زنده نگه داشتن یاد شهدا. «شهادت» یک ذخیره است؛ فداکاری جوانهای یک ملت یک پشتوانه عظیم معنوی و مادی برای پیشرفت یک ملت است. این را باید نگه داشت، این را باید حفظ کرد؛ نباید گذاشت از دست برود، به فراموشی سپرده بشود یا احیاناً تحریف بشود. اهمیت کار شما اینجاست که این ذخیره را دارید حفظ میکنید.
استان کهگیلویه و بویراحمد ــ یعنی آن مجموعه؛ حالا به شکل استان یا به هر شکل دیگری که قبلاً بوده ــ سابقه فداکاری و مجاهدتش خیلی طولانی است، که اشاره کردند. حالا دورههای قبل که به جای خود، [اما] در دوره ما آنچه من یادم هست، از اول شروع مبارزات، سال ۴۲، جدّ آقا ــ پدر مرحوم آقای ملکحسینی ــ که عالِم بزرگی بودند در آن منطقه، یک اطلاعیهای دادند که اطلاعیه ایشان جزو اطلاعیههای کمنظیر بود؛ یعنی قوی و شجاعانه بود و دستگاه هم [روی آن] حساب میکرد، چون میدانست که اگر ایشان دستور جهاد بدهد به مردم عشایری منطقه، جهاد خواهند کرد، کمااینکه کارهایی هم انجام گرفت. همان اوقات، دستگاه از یک قوم دیگری که آن قوم هم قوم عزیزی است، خواسته بود اینها بروند با مردم عشایری منطقه بویراحمد بجنگند که یک عالِم سنی در آنجا مانع از این کار شد. ما اینها را توجه داشته باشیم که سوابق ارتباطات مذهبی و ملی و قومی ما در این کشور چگونه است. یک مولوی اهل سنت نگذاشت که نقشه رژیم برای ایجاد جنگ بین قوم بلوچ و عشایر کهگیلویه و بویراحمد اتفاق بیفتد؛ مانع شد، نگذاشت. اینها سوابق این منطقه است.
در جریان دفاع مقدس و جنگ تحمیلی هم انصافاً خیلی خوب وارد شدند؛ هم بعد از آنکه تیپ فتح تشکیل شد و هم قبل از اینکه تیپ فتح تشکیل بشود ــ که عناصر [آن] در دستگاههای مختلف متفرق بودند ــ عناصر مبارز این منطقه تلاشهای زیادی کردند، کارهای خوبی کردند. خاطراتی از آن وقت وجود دارد که حالا اینها در مسائل و گزارشهای تاریخی دفاع مقدس مضبوط است. مثلاً یک گردانِ تیپِ فتح، در جزیره مجنون، دو سه روز در مقابل یک لشکر بزرگ بعثی عراقی ایستادگی کرد، مقاومت کرد، عقبنشینی نکرد. البته شهید دادند، اما توانستند منطقه را حفظ کنند؛ یعنی از این کارها هم در آنجا، در تاریخ و حافظه تاریخی دفاع مقدس ثبت است.
من یک جمله عرض بکنم: یکی از پایههای جنگ روانی دشمنانِ هر ملتی و بیش از همه در زمان ما، ملت عزیز خود ما و ایران اسلامی ما، این است که دشمنان این ملت را بزرگنمایی کنند؛ از اول انقلاب این وجود داشته. دائماً از طرق مختلف به ملت ما تفهیم میشده، القا میشده و تزریق میشده که بترسید؛ از آمریکا بترسید، از صهیونیستها بترسید، از انگلیس بترسید، از مانند اینها بترسید؛ دائم اینجور بوده. یکی از هنرهای بزرگ امام بزرگوار این بود که این ترس را از دلهای ملت بیرون آورد، به ملت احساس اعتماد داد، احساس خودباوری داد؛ ملت احساس کردند که یک نیرو و توان درونی دارند که به اتکای آن میتوانند کارهای بزرگ انجام بدهند و دشمن هم نمیتواند و دستش آنچنان که وانمود میکند پُر نیست.
این حرکت جنگ روانی دشمن وقتی در عرصه نظامی وارد میشود، نتیجهاش ترس است، عقبنشینی است که قرآن کریم این عقبنشینی را در واقع موجب غضب الهی بیان کرده و تبیین کرده؛ وَ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلى فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله؛ اگر چنانچه در مقابل دشمنی که مهاجم به شماست ــ انواع مهاجم هست، حالا یک وقت مهاجم با شمشیر و در میدان، روبهرو و سینهبهسینه است، یک وقت مهاجم تبلیغاتی است، یک وقت مهاجم اقتصادی است، یک وقت مهاجم نظامی است با ابزارهای جدید ــ عقبنشینیِ غیر تاکتیکی کردید ــ گاهی اوقات عقبنشینی هم یک تاکتیک است مثل پیشروی، که آن عیب ندارد: اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلى فِئَة؛ تاکتیک این است ــ اگر غیر از این موارد عقبنشینی کردید، فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله.
در میدان نظامی این[جور] است؛ در میدان سیاسی هم عیناً همینجور است [موجب خشم الهی میشود].
در میدان سیاسی هم بزرگنمایی دشمن موجب میشود انسان احساس کند که خودش در انزواست، احساس کند که ضعیف است، احساس کند از عهده او برنمیآید؛ نتیجهاش این است که تسلیم خواستههای او بشود؛ [بگویند] این کار را بکنید، چَشم؛ آن کار را نکنید، چَشم؛ کمااینکه الان انواع و اقسام دولتهایی هستند با ملتهای بزرگ و کوچک که اینها اینجوری هستند؛ هر چه بهشان گفته بشود، در مقابل، «چَشم» است؛ از خودشان ارادهای ندارند. حالا در پشت میز دیپلماسی و مذاکرات دیپلماسی البته آداب و شرایطی وجود دارد. آن چَشم را به شکلهای مختلف میشود گفت؛ اما در واقع [همان] چَشم است که شما میبینید. در حالی که همانها اگر به ملتهای خودشان تکیه بکنند، اگر به تواناییهای داخلی خودشان تکیه کنند، اگر حقیقت موجودیت آن دشمن را بشناسند و بدانند که دستش آنقدرها که وانمود میکند پُر نیست، میتوانند نگویند چَشم؛ اما اینها را توجه نمیکنند، میگویند چَشم. این در میدان سیاست.
در میدان فرهنگ هم این بزرگنمایی یک جور دیگر خودش را نشان میدهد؛ احساس انفعال، مجذوب فرهنگ طرف مقابل شدن، فرهنگ خودی را تحقیر کردن، به پایبندی به فرهنگ بیگانه افتخار کردن. یک عدهای هستند که وقتی حرف میزنند یا وقتی چیز مینویسند، افتخار میکنند که یک لغت فرنگی به کار ببرند؛ افتخار میکنند که تعبیر ایرانیاش را به کار نبرند، تعبیر فرنگیاش را به کار ببرند. حالا یک وقت هست که شما یک مقابل ایرانی ندارید، [مثلاً] تلویزیون، تلویزیون است؛ ما یک لغت ایرانی برای آن نداریم؛ اگرچه میشد همان اولی که آمد، برای آن لغت گذاشت، اما حالا مجبوریم آن را بگوییم تلویزیون. اما [در مورد] خیلی از لغات متعارف رایج در زبان بعضیها که فرنگی است، ما الزامی نداریم؛ یکی از نتایج آن بزرگنمایی این است که فرهنگ او را، رسومات او را، آداب زندگی او را، سبْک زندگی او را قبول میکنیم، میپذیریم؛ ببینید، خب، این جنگ روانی دشمن است.
آن که در مقابل این جنگ روانی با تمام وجود ایستاد، او کیست؟ همان جوانهایی هستند که شما الان دارید برایشان بزرگداشت برگزار میکنید، دارید آنها را بزرگ میدارید، که واقعاً هم بزرگاند. آن جوانِ اهل فلان نقطه کشور، فلان شهر، فلان قوم، فلان استان که میرود در مقابل دشمن میایستد، نه در میدان نظامی احساس خوف میکند، نه تحت تأثیر حرفهای سیاسی او قرار میگیرد، نه فرهنگ او را میپذیرد، او همین موجودی است که باید از او قدردانی کرد و قدرشناسی کرد؛ او است که در مقابل این جنگ روانی با همه وجود ایستاده؛ این را زنده کنید. در این بزرگداشتها این حقیقت را مجسم کنید و نشان بدهید. این حرف من است.
همه این چیزهایی که شما گفتید: دستنوشتهها، کتابها، فیلمها، بزرگداشتها، نامگذاری کوچه و خیابان و ورزشگاه و غیره، خوب است، همه اینها لازم است. بعضی از اینها که کهنه میشود. یعنی مثلاً شما اسم خیابان را که به اسم شهید میگذارید، خب خیلی خوب است، اما سه چهار سال که گذشت، مردم میگویند «خیابان شهید بهشتی» و اصلاً به یاد شهید بهشتی هم نمیافتند. شما الان مثلاً [میخواهید بروید] خیابان شهید بهشتی، [میپرسند] کجا میروید آقا؟ [میگویید] خیابان شهید بهشتی؛ اصلاً انسان به یاد بهشتیِ شهیدِ عزیز هم نمیافتد. بعضیهایش که اینجوری است؛ عیبی ندارد، در عین حال بگذارید. بعضیهایش که ماندگار است مثل فیلم، بیشتر از همه کتاب ــ اینها البته ماندگار است ــ اینها را باید کاری کنید که خروجی داشته باشد. یعنی شما کتاب را چاپ میکنید، خیلی خب، چند نفر این کتاب را میخوانند؟ چند نفر وقتی خواندند، از آن یادداشت برمیدارند؟ چند نفر وقتی که با رفقایشان در حلقههای دوستانه نشستند، از این یادداشتها استفاده میکنند و اینها را با همدیگر تبادل میکنند؟ اینها را مورد نظر قرار بدهید. ببینید راه این چیست؛ چه کار میتوانید بکنید که این کتاب ــ که ماندگارتر از همه هم کتاب است؛ از فیلم و مانند اینها ماندگارتر است ــ بتواند یک تحول ایجاد کند در آن کسی که کتاب را میخواند.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها




