سو گنامه عاشورای ثانی در حرم مطهر رضوی

مروری بر چرایی و چگونگی واقعه جانگداز به‌توپ‌بستن اماکن متبرکه در 10 ربیع‌الثانی 1330ق 

سو گنامه عاشورای ثانی در حرم مطهر رضوی

همه چیز با فرار محمدعلی‌شاه به سفارت روسیه تزاری در زرگنده آغاز شد. 25تیر 1288 بالاخره تهران به دست مشروطه‌خواهان افتاد و شاه پس از خلع، به روسیه تبعید شد و برایش 75هزار تومان مقرری ماهانه تعیین کردند.


اما محمدعلی‌شاه دست‌بردار نبود. او در تابستان 1290 خورشیدی تصمیم گرفت به ایران بازگردد و تاج و تخت از دست رفته را بدست آورد. ماجرای غم‌انگیز به توپ بستن حرم مطهر رضوی درست از همین زمان آغاز شد؛ ماجرایی که در 10ربیع‌الثانی 1330 قمری اتفاق افتاد و در تاریخ شهر مشهد به «عاشورای ثانی» شهرت یافت. در این واقعه ده‌ها نفر از زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی به شهادت رسیدند. یاد عاشورای ثانی مشهد، تا دو دهه بعد و تا هنگام ممنوعیت عزاداری در دوره رضاشاه، هر سال در روز 10ربیع‌الثانی گرامی داشته می‌شد و مردم به یاد شهدای آن واقعه و هتک حرمت حریم رضوی اشک می‌ریختند. بزرگی این هتاکی چنان بود که در میان عموم مردم کمتر کسی به چرایی وقوع آن می‌اندیشید و جز پژوهشگران حوزه تاریخ، دیگران اطلاعات کاملی درباره جزئیات این واقعه نداشته و ندارند. آنچه در ادامه می‌خوانید، تحلیلی مختصر درباره چرایی وقوع این واقعه تاریخی است. 

آغاز تنش در مشهد
وقتی خبر بازگشت محمدعلی‌شاه به مشهد رسید، تعدادی از طرفداران استبداد برای هموار کردن مسیر رسیدن وی به قدرت فعال شدند. با آنکه هنوز اسماً دولت مشروطه بر سر کار بود و علی‌نقی‌میرزا رکن‌الدوله به نمایندگی از حکومت مرکزی در تهران حاکم خراسان محسوب می‌شد، اما تکاپوی مستبدان بدون مقاومت چندانی وسعت گرفت. یوسف‌خان هراتی که فرماندهی طرفداران استبداد را برعهده داشت، با کمک «محمد قورش‌آبادی» به تجهیز قشون پرداخت و افرادی نظیر طالب‌الحق یزدی، از طلاب مخالف مشروطه نیز با این دو همراهی کردند. کنسولگری روسیه تزاری در مشهد با مدیریت «پرنس دابیژا» به حمایت از این جریان پرداخت و حتی واسطه ارتباط طرفداران استبداد با محمدعلی‌شاه، از طریق تلگراف رمزِ کنسولگری شد. با این حال، در بهمن‌ 1290خورشیدی و به دنبال شکست محمدعلی شاه در بدست آوردن دوباره تاج و تخت، همه چیز به هم ریخت. در این میان، با اینکه مستبدان عملاً شکست خورده‌بودند، اما در مشهد هنوز فعالیت آن‌ها ادامه داشت و ماجراجویی‌های تازه در راه بود. با نزدیک شدن به اواخر اسفند، نزاع میان مشروطه‌خواهان و طرفداران استبداد بالا گرفت. یوسف‌خان هراتی و محمد قورش‌آبادی که اوضاع را چنین دیدند، دست به اقدام خطرناکی زدند و آن، تبدیل کردن اماکن متبرکه به یک قلعه نظامی بود.

اشغال حرم مطهر توسط نیروهای استبداد
اواخر اسفند ابتدا صحن نو (آزادی فعلی) توسط مستبدان اشغال شد و در پی آن، مسجد گوهرشاد و صحن کهنه (انقلاب فعلی) هم به کنترل آن‌ها درآمد. به این ترتیب، تمام اماکن متبرکه به دست یوسف‌خان هراتی و دوستانش افتاد و آن‌ها در این مکان به آموزش نظامی نیروها و سان دیدن از آن مبادرت کردند؛ کاری که در تاریخ حرم مطهر رضوی بی‌سابقه بود. درگیری‌ها اوایل سال 1291 خورشیدی به اوج خود رسید. دو سه روز پس از آغاز عید نوروز، نایب‌حسین تُرک، رئیس کمیساری نوغان که از مشروطه‌خواهان مشهور بود، ظاهراً توسط طرفداران استبداد کشته شد. همزمان ناامنی چنان در مشهد بالا گرفت که دیگر هیچ کس درخصوص جانش ایمن نبود. گزارش‌های هولناک این وضعیت را می‌توان به نقل از شاهدان عینی در متون تاریخی دید. «اولیاء بافقی» از شاهدان آن واقعه در مقاله «آشوب آخرالزمان» می‌نویسد: «ناامنی بود، به‌خصوص در شب‌ها که دزدی زیاد شیوع داشت. با وجودی که مردم خانه‌های خود را حفظ می‌نمودند و هر 10 خانه یا 20 خانه، تفنگچی گرفته بودند که از سر شب تا صبح جز صدای تفنگ چیزی شنیده نمی‌شد، مگر بیدار باش یا از همین قبیل الفاظ و مع‌ذلک، خانه امام جمعه و یک آقای دیگر، حاج سیدعلی عطار و مغازه خباز شیروانی را بردند و یک شب هم بعضی از سارقان یا غیر سارقان، رفتند در خانه یکی که مشهور به استبداد بود و طالب محمدعلی‌شاه و اگر مالی داشته‌بود، بردند و عیالش را هم کشتند و بعضی هم گفتند مُثله کردند... این نحو از ظلم و ستم بسار(در جریان) بود و یوسف‌خان هر روز در نطق خود می‌گفت این‌ها همه زیر سر اهل شورا و این‌هایی‌که ادعای مشروطیت دارند، است».

تغییر رویه روسیه تزاری
روسیه تزاری با شکست پروژه بازگرداندن محمدعلی‌شاه به قدرت، دیگر نیازی به تداوم فعالیت یوسف‌خان هراتی و اطرافیانش نمی‌دید؛ به همین دلیل دابیژا از وی خواست حرم مطهر رضوی را ترک کند. اما یوسف‌خان به دلایلی که چندان روشن نیست، زیر بار این قضیه نرفت. از سوی دیگر، شمال ایران طبق قرارداد 1907 میلادی روس و انگلیس، در اختیار روسیه تزاری قرار داشت و نیروهای این دولت مسئول برقراری امنیت در آن بودند. تداوم ناامنی در مشهد و انتشار خبر آن در رسانه‌های اروپایی، حکومت تزار را در برابر افکار عمومی اروپا قرار داد؛ آن هم اروپایی که در آستانه جنگ جهانی قرار گرفته‌بود. دابیژا در نامه‌ای شدید‌اللحن به رکن‌الدوله از وی خواست به غائله ناامنی خاتمه دهد. اعلام ناتوانی حاکم از ختم غائله، بهانه را به دست کنسول روسیه داد که نیروهای ارتش این کشور، مستقر در عشق‌آباد را به داخل خاک ایران بیاورد. ژنرال ردکو، فرمانده این نیروها، بلافاصله شهر مشهد را به یک پادگان بزرگ تبدیل کرد. اما این مسئله باز هم موجب احساس خطر حاضران در حرم مطهر رضوی نشد.

هجوم به حرم مطهر
صبح روز 10 ربیع‌الثانی (10 فروردین) عبدالحمیدخان منشی و مترجم کنسول روسیه در مشهد نزد علمای شهر رفت و از قول کنسول به آن‌ها گفت اگر نیروهای حاضر در حرم مطهر رضوی آنجا را ترک نکنند، نیروهای روسیه دو ساعت مانده به غروب آفتاب حرم مطهر رضوی را به توپ خواهند بست. این اقدام، در حالی که یوسف‌خان و محمد قورش‌آبادی عملاً نیرو و سرسپرده استعمار روس به حساب می‌آمدند، عجیب به نظر می‌رسید. با این حال، علمای مشهد با میدان‌داری سید ابراهیم رضوی خراسانی جلسه‌ای تشکیل دادند تا در این‌باره به نتیجه‌ای اجرایی برسند. در همان حال، روس‌ها توپ‌های «شِربنِل» و قلعه‌کوب را در بالاخیابان و پایین‌خیابان و روی مغازه‌های مردم مستقر کرده‌بودند. طولی نکشید که ساعت موعود فرا رسید و غرش شلیک گلوله‌های توپ، سکوت شهر را شکست. توپ‌های روسی تمام اماکن متبرکه را به گلوله بستند و سربازان تزار، پیشروی به سمت حرم مطهر را آغاز کردند. طرفداران استبداد با اصابت نخستین گلوله، از حرم گریخته و تنها زائران و مجاوران در این مکان مقدس باقی مانده‌بودند. روس‌ها پس از ورود به صحن کهنه، بنای تیراندازی به هر کسی را که می‌دیدند، گذاشتند. ده‌ها نفر در گلوله‌باران سربازان بر زمین افتادند. مهاجمان حتی به افراد پناه گرفته در اطراف ضریح هم رحم نکردند و برخی از آن‌ها را در روضه منوره هدف قرار دادند. به دنبال این جنایت بزرگ، حرم مطهر سه روز در اشغال نیروهای بیگانه بود و در این مدت، احدی حق ورود نداشت. 

خبرنگار: جواد نوائیان رودسری

برچسب ها :
ارسال دیدگاه