
همه رفتهاند؛ من اینجا تنها ماندهام
سالمند آزاری و روایت سالمندان بیدفاع
«اینجا همه چیز تغییر کرده است... همهچیز. همه رفتهاند. من اینجا تنها ماندهام، در خانهای که دیگر هیچکس به آن اهمیتی نمیدهد. حتی فرزندانی که به یاد نمیآورند، دیگر نمیآیند. من دیگر حتی برای خودم هم اهمیت ندارم».
این دیالوگ که در دلِ کتاب «بازی آخر» محمود دولتآبادی قرار دارد، گویای احساس طردشدگی و نادیدهگرفته شدن پیرمردی به نام میرزا علی توسط خانوادهاش است. نویسنده در این اثر به شکلی عمیق و تأثیرگذار نشان میدهد چگونه سالمندان، بهویژه زمانی که دیگر توان جسمی و ذهنی خود را از دست میدهند، ممکن است از سوی خانوادهها و جامعه فراموش شوند و این بیتوجهی نه تنها رنج جسمی، بلکه آزار روانی نیز به دنبال دارد.
آزار روانی سالمندان و تأثیرات آن بر سلامت روان
احمد دلبری، رئیس انجمن علمی سالمندان ایران درخصوص مفهوم سالمندآزاری به خبرنگار ما میگوید: درواقع سالمندآزاری به هرگونه عمل یا ترک عملی گفته میشود که در یک رابطه مبتنی بر اعتماد رخ داده و منجر به آسیب یا ناراحتی سالمند میشود. این آزار میتواند به صورت فیزیکی، روانی، مالی، جنسی یا غفلت باشد.وی ادامه میدهد: یکی از مهمترین عوامل بروز سالمندآزاری، فشارهای روانی و استرسی است که مراقبان سالمندان تحمل میکنند. مراقبت از سالمندان، بهویژه کسانی که دچار بیماریهای مزمن، ناتوانیهای جسمی یا اختلالات روانی مانند آلزایمر هستند، میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد. این فشارها ممکن است موجب شود مراقبان دچار خستگی، عصبانیت یا حتی درماندگی شوند و در نتیجه، رفتارهایی آزاردهنده از خود نشان دهند.
از طرف دیگر بسیاری از سالمندان به دلایل جسمی یا روانی، قادر به دفاع از خود نیستند. بیماریهایی مانند آلزایمر یا زوال عقل موجب میشود سالمند نتواند نیازهای خود را به درستی بیان کند یا در برابر آزار از خود دفاع کند. در چنین شرایطی سالمندان بیشتر در معرض آزارهای فیزیکی، روانی یا مالی قرار دارند. مشکلات اقتصادی نیز یکی از دلایل عمدهای است که میتواند به بروز سالمندآزاری منجر شود. وقتی خانوادهها با مشکلات مالی روبهرو هستند، ممکن است فشارهای اقتصادی موجب شود سالمند به عنوان یک بار اضافی تلقی شود یا خانوادهها برای تأمین هزینههای زندگی، به منابع مالی سالمند دسترسی پیدا کنند.
به گفته دلبری، نبود آگاهی و آموزش مناسب نیز عاملی دیگر است که میتواند موجب سالمندآزاری شود. او تصریح میکند: بسیاری از مراقبان سالمندان، بهویژه در خانوادهها، اطلاعات کافی در مورد نیازهای خاص سالمندان ندارند و ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهند که ناخودآگاه به آزار تبدیل شود. آگاهی از نحوه مراقبت صحیح، حقوق سالمندان و چگونگی مدیریت شرایط خاص آنان، میتواند به کاهش این نوع آزارها کمک کند. علاوه بر این، نگرشهای منفی و فرهنگی درخصوص سالمندان در برخی جوامع، میتواند موجب شود آنان به عنوان افرادی بیارزش یا کماهمیت در نظر گرفته شوند. این نوع نگرشها ممکن است به رفتارهایی تحقیرآمیز و حتی آزاردهنده در برابر سالمندان منجر شود، چرا که توجه کافی به حقوق و نیازهای آنان نمیشود.
او با بیان اینکه برای مقابله با سالمندآزاری، ابتدا باید آگاهی عمومی را درباره این مسئله افزایش داد، اظهار میکند: ایجاد سیستمهای گزارشدهی مؤثر، ارائه حمایتهای قانونی و روانشناختی به سالمندان، آموزش خانوادهها و مراقبان در مورد نیازها و حقوق سالمندان و تقویت شبکههای حمایتی اجتماعی ازجمله اقداماتی است که میتواند در کاهش این معضل مؤثر باشد. همچنین آزار روانی سالمندان شامل رفتارهایی مانند تهدید، تحقیر، توهین، ایجاد ترس، منزویکردن، نادیدهگرفتن نیازهای عاطفی و محدودکردن ارتباطات اجتماعی آنها میشود. این نوع آزار میتواند تأثیرات منفی عمیقی بر سلامت روانی و کیفیت زندگی سالمندان داشته باشد.
او در پاسخ به اینکه آیا در بازنگری جدید سند ملی سالمندان به موضوع سالمندآزاری اشاره شده یا خیر، میگوید: نسخه نهایی «سند ملی سالمندان» در شهریور۱۳۹۹ از طرف شورای ملی سالمندان ایران ابلاغ شد. این سند با هدف حفظ و تقویت ظرفیت ذاتی و توانایی عملکردی سالمندان تدوین شده است. با این حال، جزئیات مربوط به موضوع سالمندآزاری و راهکارهای مقابله با آن در این سند بهطور مشخص مورد بحث قرار نگرفته است.
اقدامات ضروری برای حمایت از سالمندان در معرض آزار
او درباره نمونهای از سالمندآزاری که با آن مواجه شده اینگونه توضیح میدهد: در تهران بیماری به نام علیآقا داشتم. مردی هفتادوپنجساله که پس از فوت همسرش به خانه پسرش نقل مکان کرده بود تا در کنار خانواده باشد. در ابتدا شرایط خوب بود، اما بهمرور رفتار عروسش تغییر کرد. او اغلب علیآقا را با لحن سرد و تحقیرآمیز خطاب و به درخواستهای ساده او مثل یک لیوان آب بیاعتنایی میکرد.
عروس خانواده به بهانههای مختلف ارتباط علیآقا را با دوستانش قطع کرده بود و هر وقت کسی تماس میگرفت، میگفت: «پدر حالش خوب نیست» حتی غذای مناسب برایش فراهم نمیکرد و میگفت: «همینی که هست را بخور». علیآقا بیشتر وقتش را تنها در اتاقش میگذراند. او احساس میکرد باری بر دوش خانواده است و دیگر ارزش زندگی ندارد. او آرامآرام به افسردگی دچار شد. یک روز که دختر علیآقا به دیدارش آمد، متوجه وضعیت ناراحتکننده او شد. پس از صحبت با پدر، تصمیم گرفت او را به خانه خود ببرد تا از این شرایط نجات یابد. این مورد نمونهای از سالمندآزاری بود که وضعیت روحی علی هفتادوپنجساله را تحت تأثیر قرار داده بود.
خبرنگار: محدثه رضایی
برچسب ها :
ارسال دیدگاه