
عزم راسخ ناتینگهام فارست برای شکار مهدی قایدی
درختان حیلهگر در کمینِ ساحر جیبی!
روزهای ناگزیر و شبها ناگریز در هجوم تندبادها تمام شدند و پسر جنوب در ییلاق آرزوهایش با پیشنهادهای اغواگرانه مواجه شده است.
او مزد نمایشهای چشم نواز خود را در الاتحاد کلبا گرفته و از دالانهایی که طعم تلخابه میدادند گذشته تا در نیمه راه ادنوک لیگ، پالسهای مثبت را از چهار گوشه اروپا دریافت کند. آدمی که روزگاری مأیوسانه صلیب خویش را بر دوش میکشید، حالا در قامت نجاتدهنده از گور برخاسته و به پیشنهادهای تحریضکنندهای میاندیشد که بی شک آینده او را با تحولی شگرف روبهرو خواهد کرد.
همه پیشنهادها و چرب زبانیها حاصل طلوع بیافول ساحر ۲۶ ساله با جامه زرد الاتحاد کلباست. باشو، غریبه کوچک با ۶ گل زده، پنج پاس گل، ۲٠۱ پاس صحیح و ۲۱ شوت در چارچوب، به یکی از 10 تفنگدار برتر ادنوک بدل شده و به ویترین البیان لم داده است.ساحر جیبی که دلش از حیاط مدرسه پسرانه آن سوی آب شلوغ تر است، اینک به انبار باروت گردان کلبا بدل شده و هر زمان که نیت کند، چپ چپ به سیم خاردارها نگریسته و قفسهای توری حریفان در کسری از ثانیه به آتش میکشد تا عشق فوتبالها در ستایشش دم بگیرند و از استادیوم بینالمللی شارجه، دیگ جوشان بسازند.
ببرها با رهبری راشوویچ تا اینجا معادلات را بههم زده و به لطف چشم بندی مهدی قایدی گلوی حریفان را فشار دادهاند تا در میانه فصلی به غایت پرآشوب رنگین کمان رنگ بگیرد و مدیران کلبا در باشگاه ۵۳ ساله دمنوش بابونه را با کنافه بخورند و در کوچه سار روشن قدم بزنند.
اینجا اما نشیمنگاه آخر شعبده باز خاوری نیست و او دیر یا زود در باختر، شمعدانیهای قلبش را تیمار خواهد کرد. منابع مطلع از عزم راسخ باشگاه ناتینگهام فارست برای به خدمت گرفتن بمب افکن ایرانی خبر میدهند و گفته میشود درختان حیلهگر در سیتی گراند در کمین مهدی نشستهاند. تنها مرور ترجیعبند طومار کارگزاران فارست به مدیران کلبا نشان میدهد آنجا در فراسوی کانال مانش، جمعی برای استقبال از وینگر تیزچنگ آریایی خود را آماده کردهاند.
این یعنی حتی اگر همین روزها در اثنای ادنوک، مرد شماره ۱٠ شال و کلاه نکند و بلیت لندن را نخرد، به حتم در پایان ماراتن امارات، نام خود را از سیاهه سرجوخههای کلبا خط خواهد زد و به تکاور و تکسوارِ ناتینگهام فارست مبدل خواهد شد و قرمز گاریبالدی را بر تنش پرو خواهد کرد.
همه اینها مشروط به این است که دردانه بوشهر به تنآساییِ دهشتناکِ سوگلی ترکمن صحرا دچار نشود و به جای ادامه دادن در دنجترین لیگ دنیا، کمی به این فکر کند که در جایی مثل فارِست، قادر خواهد بود انتحاریترین نمایشها را عرضه و تاریخ خود را در جغرافیایی کاملاً بارانی تغییر دهد.
حالا آنجا در اتراقگاه کلبا بوی باران و بوسه و بولوارهای دوردست، مشام باشو را نوازش میدهد و مهدی در رستوران مهجور غربِ شارجه به تیکآف در بزرگراهی فراختر میاندیشد. آیا او چهارچشمی انتظار فصلهای نورانی پیش رو را خواهد کشید؟
خبرنگار: امید مافی
برچسب ها :
ارسال دیدگاه