سه مطالبه اهالی شعر از وزیر فرهنگ

سه مطالبه اهالی شعر از وزیر فرهنگ

یوسف بینا    


اگرچه از دیرباز بسیاری از مردم بر این باور بوده‌اند که شاعران هنرمندان فرهیخته گوشه‌نشینی هستند که با کمترین امکانات یعنی قلم‌ و کاغذ یا حتی گاه بدون آن می‌توانند برترین شکل هنری و فرهنگی یعنی «شعر» را تولید کنند و با قوت لایموت روزگار بگذرانند و از این بابت بی‌نیاز از ارباب دنیایند، اما از سوی دیگر صفحات تاریخ ادبیات ما سرشار از درس‌های آموزنده‌ای است که یکی از آن‌ها حمایت برخی حکومت‌ها از شاعران و در نتیجه گسترش و رونق شعر و شاعری در جامعه ایرانی است.
 امروز نیز که حکومت‌ها شکل نوینی یافته‌اند و شیوه مراوده آن‌ها با عموم مردم از جمله اهالی فرهنگ‌ و هنر با گذشته متفاوت شده و شکل تسهیل‌گری یافته است، باید بدانیم اگرچه شاعران هنوز هم با «آبروی فقر و قناعت» زندگی می‌کنند و هم پرچمدار فرهنگ ایرانی با سخن خویش‌اند، به‌ هر حال مطالبه‌هایی از مسئولان فرهنگی کشور به‌ ویژه وزارت فرهنگ دارند تا در پرتو تحقق این مطالبه‌ها و رونق شعر در جامعه، همه مردم ایران بتوانند از زیبایی و فرهیختگی متعالی شعر بهره‌مند شوند و این بهره‌مندی زمان ‌به ‌زمان جامعه را از جهات گوناگون به‌سوی بهترشدن سوق دهد. 
در روزهای اخیر که وزیر محترم فرهنگ در مشهد حضور داشت و در کنار مشغله‌های فراوان کاری توانست چند ساعتی را به هم‌سخنی با اهالی فرهنگ ‌و هنر خراسان اختصاص دهد و سخن بشنود بیش از آنکه سخن بگوید، من نیز به ‌نمایندگی از شاعران خراسان به‌ فراخور زمان کوتاهی که داشتم، سخنانی را به‌عنوان مطالبه‌های اصلی اهالی شعر از وزارت فرهنگ در محضر آقای دکتر سیدعباس صالحی و مسئولان ملی و استانی همراه ایشان مطرح کردم.
 البته طرح این سخنان فارغ از اینکه نتیجه‌بخش باشد یا نباشد، به‌ نظر می‌رسد دست‌کم دو فایده دارد؛ یکی آنکه گفتنش بهتر از نگفتن است و دیگر آنکه احترام به مسئولانی است که «فضیلت شنیدن» را ارج گذاشته‌اند و به ‌جای آنکه مسئولیت را مجوزی برای سخنرانی‌های پی‌درپی خود بدانند، می‌کوشند گاهی سخنان مردم و به‌ویژه متخصصان حوزه مسئولیت خود را بشنوند.
 در آن دیدار، سه محور اصلی به‌عنوان مطالبه‌های اهالی شعر به ‌اجمال مطرح شد که اینک با تفصیل بیشتر می‌آید. 
نخست اینکه باید بدانیم همه گستره فرهنگ و تمدن ایرانی در شعر فارسی تجلی دارد و شاعران امروز نیز هر کدام در سطح خودشان میراثدار شاعران بزرگ ایران‌اند؛ بنابراین شعر نباید زینت‌المجالس باشد یا در صف آخر برنامه‌ها و بودجه‌بندی‌ها جای بگیرد، بلکه باید در صدر مسائل فرهنگ ‌و هنر این مملکت بنشیند و بیش ‌از پیش قدر ببیند. اگر در جهان امروز می‌بینیم آنچه بیش از همه در معرض خطر قرار دارد «فرهنگ ایرانی» است که از همه‌‌سو آماج هجوم بی‌امان اقتصاد و رسانه شده است، به‌ تجربه و حکمت باید بدانیم مهم‌ترین عامل دوام و قوام این فرهنگ در طول تاریخ «شعر فارسی» بوده است و امروز نیز می‌تواند همان نقش را با شرایط خاصی ایفا کند، به‌شرط آنکه به ‌اندازه‌ای که از آن توقع داریم، به آن بپردازیم. 
دوم اینکه در این وضعیت که شعر و ادبیات در سطح جامعه کم‌پیدا و حتی ناپیداست و در غبار محصولات ریز و درشت رسانه‌ای گم شده و شکل اصیل آن نیز به حاشیه رفته است، یکی از راه‌های بازشکوفایی آن برگزاری برنامه‌های بزرگ غیرمناسبتی در سطح ملی و تلاش برای حضور همه شاعران از همه سلیقه‌هاست و بهترین شهر نیز برای برگزاری چنین رویدادهایی مشهد به‌عنوان مرکز خراسان بزرگ است، زیرا خراسان خاستگاه زبان فارسی و ادبیات ایرانی است و امروز نیز مهم‌ترین پایگاه شعر و ادب در کشور به‌‌شمار می‌آید. رویدادهای بزرگ شعری می‌تواند از یک ‌سو شاعران را به میان مردم فرابخواند و از سوی دیگر مردم را با شعر و شاعری آشتی دهد و نمونه‌ای از عالی‌ترین محصولات فرهنگی و هنری و حتی رسانه‌ای را پیش روی آن‌ها بگذارد. 
سوم اینکه یکی از دغدغه‌های مهم و همیشگی شاعران چاپ و انتشار کتاب‌های شعر است که با دو مسئله بزرگ مواجه است؛ یکی چاپ و انتشار مجموعه اشعار شاعران که بسیار سخن و گران شده است و باید با حمایت‌های مادی وزارت فرهنگ و دیگر نهادهای فرهنگی مسئول همراه باشد و دوم اصلاح و ساماندهی ممیزی کتاب‌های شعر که متأسفانه باید گفت به وضع بسیار فاجعه‌باری افتاده و صدای همه را درآورده است. اگر قرار است هر گونه اشاره شاعرانه به مسائل عاشقانه از شعرها سانسور شود و برای نمونه واژه‌های «آغوش» و «بوسه» را از غزل‌ها و تغزل‌های شاعران حذف کنند، پس دوستان پیش از شعرهای ما می‌توانند غزل‌های سعدی و مولوی و حافظ را سانسور کنند! 
در پایان باید گفت مطالبه‌های شاعران از مسئولان فرهنگی شاید بسیار باشد، اما سه موردی که گفته شد، در کوتاه‌مدت و با تدابیر روزمره و معمول می‌تواند راهگشا و رونق‌آفرین برای فضای شعر و شاعری در جامعه باشد، وگرنه درباره مطالبات دیگر بسیار می‌توان سخن گفت؛ «شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر». 

برچسب ها :
ارسال دیدگاه