بهاریه‌ای برای فوتبال خزان‌زده ایران

نگه دار، باید پیاده شویم!

بهاریه‌ای برای فوتبال خزان‌زده ایران

میهمانی اسفند آن‌قدر کش آمده که میان این همه دود و دم صدای پرندگان هم درآمده است. پرندگانی که از سوز سرمای واپسین ماه سال به خود می‌لرزند و در هم می‌لولند. اسفند به نفس نفس افتاده اما زمستان همچنان از آغوش تنگ تقویم جدا نمی‌شود و برای ماندن دست و پا می‌زند. 


در چنین عرصاتی تحفه‌ای به نام فوتبال فروچکیدن را به پریدن ترجیح داده و در امتداد روزهای صعبناک، پرواز را به وقت دیگری موکول کرده‌اند. سالی که گذشت مثل ساعتی که کوکش بریده باشد با هر ناکامی زنگ‌ها را به صدا درآورد و زخم‌ها را ناسور کرد. چیزی از قدم‌های انصاف در یادها نمانده بود که لیگ کلید خورد. کارزاری فراخ برای مانور بنجل‌هایی که با بازارگرمی دلال‌ها نونوار شدند و مشام دردانه مغموم را آکنده از بوی انهدام کردند. مرور دوسیه سرخابی‌ها در طول فصل و نمود ناستاره‌هایی که از فرط ملالت به ملامت پناه بردند، به یادمان خواهد آورد که چه بر سر این فوتبال سترون آمد و چگونه آرزوها چوب حراج خورد. از زیلیکیچ و کیوسفکی دو توپچی بی‌هنر بوسنیایی که لختی برای آبی‌ها به میدان نرفتند و تنها شکایت‌هایشان به فیفا پس از خروج از ایران به دست باشگاه سردرگم رسید تا لوکاس ژوائوی بی‌خطر که با سلام و صلوات به اردوگاه قرمزها پیوست و خیلی زود از چشم‌ها افتاد، از پیستو موسیمانه که معلوم نشد برای چه آمد و رفت تا کارلوس گاریدو که دیگر قافیه‌ای برای باختن نداشت، همه و همه ثابت کرد در این فوتبال مثلاً حرفه‌ای باید به تماشای بلم‌های در گِل نشسته نشست و در فصل‌های ناتمام سوگ سرودها را بر لب نشاند.  حذف پرسپولیس، استقلال و تراکتور در قاره کهن که با تحقیر برابر سعودی‌ها شمه‌ای از فوتبال محتضر را در چشمخانه‌ها نشاندند تا سهمیه ایران در آسیا آب برود و اوضاع قمر در عقرب جلوه کند و ساعت زحل و نحس اکبر گریبان متبخترها را بگیرد، پرتره غم‌آلود دیگری را در دیدرس قرار داد. این‌گونه شد که باور کردیم پرده‌های این سینمای ناطق به شکل آه کشیده شده و تا اطلاع ثانوی امیدی به اکران خوشبختی نیست. از بد ماجرا دورتر از خانه پدری، سد پسران حسین عبدی شکست و جوان‌هایمان در حسرت رسیدن به جام جهانی ماندند تا یقین حاصل کنیم مادام که باد بکاریم، توفان درو خواهیم کرد. 
روزگار اما بر یک حال نخواهد ماند و هر جا خار هست باید به دنبال گل گشت. صعود زودهنگام تیم ملی به جام جهانی در شرایطی که قلب‌ها به التیام نیاز داشت، کمی تا قسمتی چینی شکسته رؤیاهای فوتبال را بند زد. هرچند صدور ویزای کانادا، آمریکا و مکزیک برای هشت کشور آسیایی معلوم کرد راهیابی به جشنواره قرن بسان گذشته صعب نیست و سکانداران قاره کهن برای تعبیر خواب‌ها نیازی به معجزه ندارند. 
با همه این‌ها آدمی به امید زنده است و باید به این فکر کرد که با بازنشسته شدن زمستان و پیچیدن بوی باران و بنفشه در اتوپیای گمگشته فوتبال، می‌توان از مرکب نامرادی پیاده شد و در ایوان تمنا به بازآمدن شور و شادی دلخوش کرد و سیب و سنبل و سنجد را مقدمه بهار نازدانه‌ای قلمداد کرد که از قدم زدن در دالان‌های پاییزی خسته است و با پلک‌های رمیده به ضیافت‌های تازه می‌اندیشد. بهاری به پیشواز خواب‌های تازه و هوای تازه و روزگار تازه... .

خبرنگار: امید مافی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه