کجاست تاجرتر از خدا!
رقیه توسلی
با خودم میگویم حتماً آن وقتها که «ملوک و طلعت» قباله زمینهای ارثیشان را وقف ساخت مدرسه و درمانگاه و قالیخانه میکردند، دور کلی از آرزوهایشان را قلم گرفتند... دور جهیزیه دهن پُرکنتر، سروریخت اعیانیتر، خانهباغ 4هزار متری، خدم و حشم... حتماً در 25 و 28 سالگی به مرزی از باور رسیدند که در 80سالگی هم خیلیها خوابش را نمیبینند.
امکان ندارد حرف وقف بشود و من یاد قصه این دو خواهر نیفتم. خیلی دل میخواهد آدم در قلّه جوانی، چشم روی مال و منالش ببندد. آن قدر که مبدل شود به کسی که چند پارچه آبادی بعد نبودش روی اسمش قسم بخورند.مادربزرگم همیشه میگفت؛ طلعت و ملوک کاری کردند کارستان... انسانیت کردند که مَثَل شدند... چون عوضِ ثروت، دعای خیر خریدند، اصلاً مگر داریم تاجرتر از خدا؟
میگفت کسی چه میداند چه جوری؟ اما راه عشق را باید پیدا کرد. میانبر را باید پیدا کرد.با خودم میگویم چه حکمت عجیبی! دو سال بعدِ وقف اموالشان پا نگذاشته به 30، فوت میکنند اما 50 سال است مردم دارند از خیرخواهی آنها حرف میزنند، دعایشان میکنند و سر زبانهایند!
امروز بیشتر یادشان میافتم چون نشستهام پشت لپتاپ و سرک میکشم توی خبرگزاریها که برمیخورم به قصهای مشابه. به گزارشی از جنس وقف. نمیشود ابرو بالا ندهم و سر صبحی باز یاد طلعت و ملوک السادات نیفتم. آخر میخوانم دو خواهر واقف دیگر دست به کار شدهاند. دو پزشک بابلی که یک میلیارد ارثیهشان را به بازسازی بخش مامایی، زنان و زایمان بیمارستان شهرشان اختصاص دادند.
سنجاق
بالاخره خودمان را که نمیتوانیم گول بزنیم، آدمیزاد مثل سکه، دورو دارد. یا میبخشد و با او معامله میکند یا اهل بذل نیست... کاش به اندازه مال و مکنتمان، برویم ببینیم کدام طرف پهلو گرفتهایم؟
پینوشت :
هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید، مگر آنکه از آنچه دوست میدارید و محبوبتان است انفاق کنید.
امکان ندارد حرف وقف بشود و من یاد قصه این دو خواهر نیفتم. خیلی دل میخواهد آدم در قلّه جوانی، چشم روی مال و منالش ببندد. آن قدر که مبدل شود به کسی که چند پارچه آبادی بعد نبودش روی اسمش قسم بخورند.مادربزرگم همیشه میگفت؛ طلعت و ملوک کاری کردند کارستان... انسانیت کردند که مَثَل شدند... چون عوضِ ثروت، دعای خیر خریدند، اصلاً مگر داریم تاجرتر از خدا؟
میگفت کسی چه میداند چه جوری؟ اما راه عشق را باید پیدا کرد. میانبر را باید پیدا کرد.با خودم میگویم چه حکمت عجیبی! دو سال بعدِ وقف اموالشان پا نگذاشته به 30، فوت میکنند اما 50 سال است مردم دارند از خیرخواهی آنها حرف میزنند، دعایشان میکنند و سر زبانهایند!
امروز بیشتر یادشان میافتم چون نشستهام پشت لپتاپ و سرک میکشم توی خبرگزاریها که برمیخورم به قصهای مشابه. به گزارشی از جنس وقف. نمیشود ابرو بالا ندهم و سر صبحی باز یاد طلعت و ملوک السادات نیفتم. آخر میخوانم دو خواهر واقف دیگر دست به کار شدهاند. دو پزشک بابلی که یک میلیارد ارثیهشان را به بازسازی بخش مامایی، زنان و زایمان بیمارستان شهرشان اختصاص دادند.
سنجاق
بالاخره خودمان را که نمیتوانیم گول بزنیم، آدمیزاد مثل سکه، دورو دارد. یا میبخشد و با او معامله میکند یا اهل بذل نیست... کاش به اندازه مال و مکنتمان، برویم ببینیم کدام طرف پهلو گرفتهایم؟
پینوشت :
هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید، مگر آنکه از آنچه دوست میدارید و محبوبتان است انفاق کنید.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
زیارتگاه شهید مدرس قطب علمی و فرهنگی میشود
-
دیگر غریب نیستی ای آشناترین...
-
رونمایی از قدیمیترین اسناد و آثار درباره شهید مدرس در کاشمر
-
گردهمایی هیئتهای برگزیده در جوار مزار حاج قاسم
-
کجاست تاجرتر از خدا!
-
مجاهدتهای وکیل اول تهران در خراسان
-
ناشری که نخستین بار «الغدیر» را چاپ کرد
-
از دغدغه فلسطین تا تشرف به تشیع
-
آغاز مرحله دوم پویش ملی «مثل بهترینها» برای ترویج ازدواج ساده
-
مخاطبان پویش «شکوه مادری» میهمان حضرت رضا(ع)
-
مسابقه بزرگ «کتابخوانی نماز» برگزار میشود