نذر گلاب

مهدی شکوری قراری خوش عطر و بو با امام رضا(ع) گذاشته است

نذر گلاب

می‌دانم شما هم هر وقت خواسته‌اید دست به کاری بزنید و یک پشتوانه نیاز داشته‌اید، روبه‌روی گنبد آقا امام رضا(ع) ایستاده و گفته‌اید: «آقا همه چیز را می‌سپارم به خودت؛ هوایم را داشته باش». این کاری است که همه ما مشهدی‌ها بی برو برگرد انجام می‌دهیم، چون اعتقاد داریم این شهر آقایی دارد که باید زندگی‌ات را به او بسپاری.


در این میان گاهی هم با آقا معامله می‌کنیم؛ در حد توان خودمان «آقا اگر کارم درست شد، سالی یک گوسفند قربانی می‌کنم یا اگر کارم درست شد درآمد ماه اول، نذر زائران شما» و خیلی نذرها و حرف‌های دیگر که خودتان بهتر از من آن‌ها را می‌دانید. امروز از یکی از این نذرها که حسابی عطر و بویی خوش دارد برایتان نوشته‌ایم.
شاید اسم روستای گل محمدی مشهد به گوشتان خورده باشد. روستایی در 8 کیلومتری مشهد از سمت جاده کلات. روستایی با زمین‌های گسترده گل محمدی و دم و دستگاه گلاب‌گیری در فصل بهار که قمصر خراسان هم نامیده می‌شود. مردی از اهالی این روستا سال‌هاست که یک روز از روزهای گلاب‌گیری‌اش را نذر آقا امام رضا(ع) کرده و هرچه در این روز از دیگ‌های گلاب بدست بیاید، تقدیم بارگاه منور رضوی می‌کند.
در انتهای کوچه‌ای از کوچه‌های روستا درِ خانه‌ای باز است و پرده‌ای بالای در خانه زده‌اند که روی آن نوشته «مراسم گلاب‌گیری امام رضا(ع)». داخل حیاط پر از صندلی است و چند ظرف بزرگ شربت که روی هرکدام چیزی نوشته شده: شربت گلاب، شربت بهارنارنج و... همه محصول و تولید همین خانه هستند. صاحبان مجلس هم با چند دیس شیرینی و شربت در میان جمعیت می‌چرخند و تعارف می‌کنند. همه چیز ساده و صمیمی است. دقیقاً یک میزبانی روستایی. هیچ کس به دیگری ارجحیت ندارد و هرکه از راه می‌رسد روی هر صندلی که خالی باشد، می‌نشیند.
ساعت هنوز به 10صبح نرسیده که کم‌کم مراسم شروع می‌شود. با سلامی به آقا علی بن موسی‌الرضا(ع) و بعد هم مداحی و توسلی که آن‌قدر به دل می‌نشیند که از میان جمعیت صدای گریه و ناله به گوش می‌رسد. سینی‌های بزرگ یا به قول خود اهالی روستا مجمع‌ها گوشه‌ای از حیاط چیده شده است. قرار است این گل‌ها گلاب حرم مطهر شوند. جالب است که بعضی‌ها می‌آیند و مشتی گل به آن می‌افزایند و بعضی‌ها هم خم می‌شوند و دانه‌ای گل برمی‌دارند. حاج خانم کریمی، مادربزرگ خانواده که در کنار مجمع‌ها نشسته، وقتی میهمانی گلی برمی‌دارد و معذرت‌خواهی می‌کند، با لبخند می‌گوید: مال ما که نیست مال امام رضا(ع) است.
همان موقع مردی از اهالی روستا با کیسه‌ای پلاستیکی می‌آید که چند مشتی گل محمدی در آن است. اجازه می‌گیرد و گل‌ها را توی مجمع می‌ریزد. به حاج خانم می‌گویم ماجرای این گل‌ها چیست؟ می‌گوید: این آقا از همسایه‌هاست. هر سال گل‌های باغچه خانه‌اش را جمع می‌کند و می‌آورد.

خانم معلمی که دعایش مستجاب شد
امسال پنجمین سالی است که مراسم گلاب‌گیری به نام حضرت رضا(ع) در این خانه انجام می‌شود. همه اعضای خانواده هم در کار سهیم هستند. از مادربزرگ خانه بگیرید تا دختر عموها و پسرخاله‌ها. افسانه شکوری، همسر بانی مجلس، مهدی شکوری می‌گوید: همه عروس‌های خانواده و برادرها در این کار سهیم هستند. برادر و پسرعموهایم هم برای کمک می‌آیند. الان مرتضی و موسی‌الرضا شکوری هستند که دم در ایستاده‌اند. آن خانم دیگری هم که چادرش را به گردنش بسته، کبری خانم لطفی است که جاری‌ام است و با هم در این خانه زندگی می‌کنیم. کلاً هرکاری باشد همه با هم انجام می‌دهیم و هرکدام یک گوشه از کار را می‌گیریم. همسایه‌ها هم کمک می‌کنند. خیلی‌ها هم نذر می‌کنند و از سمت شهر برای کمک می‌آیند. همین امسال یکی شکر برای شربت و یکی شیرینی مجلس را آورد و بعضی‌ها هم گل و گلاب شربت را آوردند. این را هم بگویم که پای دیگ گلاب امام رضا(ع) خیلی‌ها توسل کرده و حاجت هم گرفته‌اند. همین چند دقیقه پیش، خانم معلمی نزد من آمد و گفت پارسال پای دیگ نیت کردم و حاجت گرفتم.
از این خانم معلم‌ها زیاد هستند که حاجت‌روا شده‌اند. یکی از آن‌ها مرشد اعظم خراسانی، پهلوان رستم است که خیلی‌ها به گود زورخانه او رفته و آن را دیده‌اند. او هم از میهمانان ویژه مراسم است. روی سکو نشسته و ضرب گرفته است؛ می‌گوید: می‌دانید چرا اینجا هستم، چون این مراسم را بی‌ریا دیدم. چهار سال است که همین بی‌ریایی، من را اینجا می‌کشد. اعتقاد دارم امام رضا(ع) به لطف اخلاص این برنامه، به من عنایت خواهند کرد و این حضور، برکت زندگی‌ام خواهد بود.

خادمی که حاجت‌روا شد

جمعی از خادمان که به دعوت میزبان به مراسم آمده‌اند، سینی یا همان مجمع‌های گل را برمی‌دارند و میان میهمانان می‌چرخانند. هرکسی مشتی گل یا دانه‌ای گل برمی‌دارد و گلاب‌گیری با این مداحی آغاز می‌شود که آمدم ‌ای شاه پناهم بده... .
هادی دوزنده که از خادمان حاضر در مراسم است، کسی است که از این مراسم حاجت هم گرفته است. می‌گوید: ما با آقای شکوری قوم و خویش هستیم و هر سال در مراسم با خانواده شرکت می‌کنیم. این چند سالی هم که خادم شده‌ام با لباس می‌آیم. سینی گل را که میان مردم می‌چرخانم خیلی دعایم می‌کنند و التماس دعا می‌گویند. امیدوارم لیاقت این محبت مردم را داشته باشم. ما پارسال یک سفر کربلا از همین جا گرفتیم و البته یک مشکل دیگر هم داشتیم که شکر خدا حل شد.

شربتی گوارا برای زائران
مردم مشغول ریختن گل‌ها در دیگ بزرگی می‌شوند که مخصوص گلاب‌گیری است. توسل می‌کنند، اشک می‌ریزند و دعا می‌خوانند. بعضی‌ها بچه‌هایشان را سردست بالا می‌آورند تا آن‌ها گل‌ها را داخل دیگ بریزند. پیرزنی کمرخمیده به زحمت کمرش را راست می‌کند و دستش را بالا می‌کشد تا مشتی گل توی دیگ بریزد. همه به هم التماس دعا می‌گویند. صدای صلوات بلند است. گل‌ها را که توی دیگ می‌ریزند، در آن را می‌بندند تا گلاب‌گیری آغاز شود. امسال قرار است بخشی از این گلاب به چایخانه حضرت تقدیم شود تا شربتی گوارا و خنک برای زائران باشد.

خبرنگار: لیلا لاریچه    

برچسب ها :
ارسال دیدگاه