کار کردن با بچهها را دوست داشتم
سال ۱۳۹۳ وارد یکی از مؤسسات فرهنگی مرتبط با کنکور شدم. رشته دانشگاهی من فنی بود اما وقتی وارد مؤسسه شدم دوست داشتم پشتیبان دانشآموزان انسانی شوم اما در مؤسسه گفتند باید با دانشآموزان ابتدایی کار کنم. خلاصه شروع به کار کردم و شدم پشتیبان دانشآموزان تا ششم ابتدایی. هنگام کار فهمیدم چقدر کار کردن با بچهها خوب است. مؤسسه هم از ارتباط خوب من با بچهها خوشحال بود. کارم زیاد بود، خسته میشدم اما به دلیل اینکه با بچهها کار میکردم انرژی خوبی میگرفتم. آن تجربه کاری به من نشان داد کار با بچهها تا چه اندازه برایم مناسب است و به روحیه من میخورد. این را در ۲۲ یا 23 سالگی متوجه شدم، یعنی وقتی داشتم مدرک آیتی میگرفتم. مدتی که گذشت به من گفتند چون مسئول انفورماتیک مؤسسه رفته من باید جایایشان را پر کنم. من هم در جواب گفتم کار کردن با بچهها را دوست دارم نه کار دیگری را اما بالاخره مجبور شدم آن کار را قبول کنم. چند سال که کار کردم دیدم دیگر کشش این کار را ندارم. به این نتیجه رسیدم که روحیاتم مناسب این کار نیست و باید قیدش را بزنم. خلاصه پس از هفت سال کار در مؤسسه تصمیم گرفتم از این کار بیرون بیایم.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه