PDF

دلتنگ حسین‌آقا و حمید

دلتنگ حسین‌آقا و حمید

 حوالی امروز  

هشت سالی می‌شود که دیگر شب‌های نیمه ماه مبارک رمضان در شب‌شعرهای حسینیه امام(ره)، از شاعری با موهای بلند و محاسن سپید خبری نیست. مردی که شعر را از نوجوانی شروع کرده بود، با شعر پا به جوانی و سپس بزرگسالی گذاشته بود تا در اوج انقلاب و در انبوهی از دغدغه‌های شعر و شاعری، سروصورت را سپید کند. شاعر سرودها و شعرهایی خاطره‌انگیز چون «آمریکا، آمریکا مرگ به نیرنگ تو، برخیزید‌ ای شهیدان راه خدا، این پیروزی خجسته باد این پیروزی... خمینی‌ ای امام، خمینی ‌ای امام» حسین‌آقا ممتحنی بود که البته بیشتر او را با تخلص شعری‌اش یعنی «حمید سبزواری» می‌شناختیم و می‌شناسیم. تا پیش از کودتای 28 مرداد، معلم بود و پس از کودتا به‌خاطر گرایش‌های سیاسی و رفت‌وآمدهایش به احزاب مختلف، اخراج شد تا مجبور شود چند سالی را در معدن‌های اطراف سبزوار و شاهرود کار کند. بعدها هم مثل «شهریار» کارمند بانک شد. شهرت و شعرهایش پس از انقلاب و جنگ تحمیلی گُل کردند و اشعارش پای ثابت سرودهای انقلابی صدا و سیما شدند. ماجرای چاپ نخستین کتاب اشعارش در سال 1362 هنوز هم خواندنی است: «رفته بود دیدار رئیس‌جمهور، آیت‌الله خامنه‌ای. آن روزها شاعر کاملاً شناخته شده‌ای بود که حتی رئیس‌جمهور هم او را با نام حمید سبزواری می‌شناخت. موقع خداحافظی، رئیس‌جمهور پرسید: آقا حمید، شما چرا کار‌هایت را چاپ نمی‌کنی؟
حاج آقا، منتظر مقدمه‌‌ شما بر کتابم هستم! این را به شوخی گفت. اما خیلی جدی از رئیس جمهور شنید: «من برای هیچ کس این کار را نکرده‌ام، ولی برای شما این کار را انجام می‌دهم». بعدها که حمید اشعارش را توی دو تا کتاب جمع کرد و رساند دست آقای خامنه‌ای، ایشان مقدمه‌ای دوصفحه‌ای برای کتاب‌ها نوشتند که این‌جوری شروع می‌شد: «... شاعر گرامی ما آقای حمید سبزواری از پیشکسوتان و پیشروان این راه است. زبان فاخر در شعر حمید، با مضمون انقلابی و مکتبی، آمیزه‌ای مطلوب و ارزنده پدید آورده و مجموعه شعر او در دیوان معاصر فارسی، فصل رغبت‌انگیز و شایسته‌ای گشوده است». این روزها و در بحبوحه نسل‌کشی صهیونیست‌ها در غزه دلمان بیشتر از همیشه برای حسین آقا ممتحنی و شعر «بانگ جرس» و سرود «همپای جلودار»ش تنگ شده است: 
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم  دل در عبور از سد خار و خاره بندیم جانان من برخیز! بر جولان برانیم  زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم  آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد  
آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد 
باید به سر زی مسجدالاقصی سفر کرد
باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش
آنک امام ما علم بگرفته بر دوش تکبیرزن، لبیک‌گو، بنشین به رهوار
 مقصد دیار قدس، همپای جلودار

برچسب ها :
ارسال دیدگاه