خداوند محسنین را دوست دارد

نیکوکاری به سبک بزرگان 

خداوند محسنین را دوست دارد

نگاه کردن و الگوبرداری از سیره بزرگان دین همیشه راهگشای ما بوده است. مصادیق زیادی از نیکوکاری در زندگی این بزرگواران هست که می‌توانیم از آن‌ها درس بگیریم و سرلوحه زندگیمان قرار دهیم. مواردی که در ادامه می‌آید قطرات کوچکی از دریای مهر و محبت و احسان این بزرگان نسبت به دیگران بوده است.


1. ذکر همیشگی 
فکر کردن به نیازمندان شده بود ذکر همیشگی‌اش. فقط هم خاص طلاب نبود. به همه فکر می‌کرد. به همسایه ندار و طلبه نادار و آشنا یا دوست نیازمند. برای طلابی که می‌دانست در خرج شهریه مانده‌اند، پولی ماهانه کنار می‌گذاشت. برای نیازمندانی که شناسایی کرده بود شب و روزهای عید، عیدی کنار می‌گذاشت. رفته بود سید الاطباء کهکی را برای معالجه بیماران آورده و مکانی را برای معالجه و درمان بیماران نیازمند تهیه کرده بود. بعدها با کمک‌های مالی مردم توانست کلنگ بیمارستان فاطمی را بزند. در سال‌های قحطی نیز دارالاطعام تأسیس کرده بود. کسی از دست‌های حاج شیخ عبدالکریم حائری جز رحمت انتظاری نداشت. (حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره))

2. برای میراث شیعه
آن روزها در نجف علمای زیادی زندگی می‌کردند. هر کس که فوت می‌کرد بازماندگانش کتاب‌هایش را به حراج می‌گذاشتند. روزی در حال عبور از قیصریه نجف بود که چشمش به یک حراج کتاب افتاد. رفت نزدیک و دید اهل علم جمع‌اند اما بیشتر کتاب‌های اسلامی شیعی را فردی به نام کاظم دلال می‌خرد. از یک نفر پرسید این شخص کیست که این کتاب‌های نفیس را می‌خرد؟ گفت: نماینده کنسول انگلیس در بغداد است. مطمئن بود کاظم دلال با خرید این کتاب‌ها هدفی دارد. یا می‌خواهد آن‌ها را از بین ببرد یا منابع دست اول شیعی را جمع‌آوری کند تا به دست علمای دیگر نرسد. خوب می‌دانست کتاب مدینه العلم شیخ صدوق را همین طوری از بین برده بودند و حالا دیگر هیچ اثری از آن نبود. همان شب تصمیم گرفت برای اینکه بتواند تمام کتاب‌های حراجی‌ها را بخرد تا می‌تواند کار کند و پول دربیاورد. شب‌ها پس از بحث و درس در یک کارگاه برنج‌کوبی مشغول کار شد. وعده‌های غذایی‌اش را کم کرد و نماز و روزه استیجاری قبول کرد تا اینکه توانست به خرید و جمع‌آوری کتاب‌ها اقدام کند... از آن روزها سال‌ها می‌گذرد و حالا  كتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی در قم جزو بزرگ‌ترین كتابخانه‌های خطی جهان است. (آیت‌الله مرعشی نجفی(ره))

3. بانی خیر
به واسطه اینکه امام جماعت مسجد بود با افراد محروم و نیازمند زیاد روبه‌رو می‌شد. مردم می‌آمدند و گرفتاریشان را با او در میان می‌گذاشتند. آن زمان‌ها صندوق قرض‌الحسنه خیلی باب نبود و تعدادشان کم بود اما آقای مفتح از اعتبارش برای حل مشکلات مردم و رفع گرفتاریشان استفاده می‌کرد. اگر کسی نیاز به پول داشت او را به صندوق‌های قرض‌الحسنه‌ای که آشنا بود معرفی می‌کرد ولی در نهایت خودش در مسجد قبا که امامت جماعت آن را به عهده داشت صندوق قرض‌الحسنه‌ای راه انداخت که اثرات خوبی در منطقه داشت و مردم زیادی را جذب مسجد کرد. (شهید مفتح(ره))

4. طبیب مردم
آقاموسی روزهای تابستان را در قم می‌گذراند و عصر و شب را در روستای کرمجگان که هوای معتدلی داشت. مردم روستا فقیر بودند و از بهداشت و درمان نیز چیزی نمی‌دانستند. پزشک نداشتند و تابستان‌ها معمولاً بیماری‌هایی مثل چشم درد، اسهال کودکان و کمبود آب بدن در آنجا شیوع داشت. آقاموسی روزها برای رفتن پیش بعضی از پزشکان قم وقت می‌گذاشت و از آن‌ها دارو می‌گرفت. عصرها وقتی به روستا برمی‌گشت ده‌ها کودک با مادرانشان در ابتدای روستا چشم به راه او بودند و به استقبالش می‌آمدند. آقاموسی هنوز نیامده مشغول می‌شد. در چشم‌های بیماران قطره می‌چکاند یا محلولی درست می‌کرد تا آن را به بیماری که دچار کمبود آب است بنوشانند یا به مادری قرص آسپرین می‌داد و با مادران گفت‌وگو می‌کرد و با زبانی ساده آن‌ها را نسبت به امراض و بیماری‌ها آگاه می‌کرد. (امام موسی صدر)

5. همان را که داشت بخشید
وضعیت مالی خوبی نداشت. ناچار شد لحافش را بفروشد تا از این راه مقداری از نیازمندی‌های بسیار ضروری‌اش را رفع کند. در راه برگشت به خانه، فقیری نزد او آمد و از گرفتاری‌هایش و وضعیت نابسامانش گفت. او که وضعیت اسفبار آن فقیر را شنید دلش آزرده و متأثر شد و مبلغی را که از فروش لحاف بدست آورده بود به آن شخص داد. (آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی)

برچسب ها :
ارسال دیدگاه