واکاوی ابعاد اغتشاشات اخیر و آثار آن بر زندگی دانشآموزی
اینبار ترور دانشآموزان!
حدود 80 روز از شروع سال تحصیلی گذشته است. روزهای آغاز مهرماه مصادف بود با شروع التهابهای سیاسی. کمی به عقب برمیگردیم. پس از دوسال آموزش مجازی، برهه مهرماه 1401 برای وزارت آموزشوپرورش بازهای بسیار حیاتی و تأثیرگذار بود. از این سو میتوانست گام آغاز محکمی برای از سرگیری تعلیم و تربیت پس از دوسال وقفه باشد. همانطور که برنامهریزان داخلی متوجه اهمیت این برهه زمانی بودند؛ اتاق فکر جریانهای خارجی هم اهمیت این زمان را درک میکرد. از سوی دیگر در نقشه برنامهریزی شده برای پیشبرد اهداف ضدفرهنگی، نقش مهمی برای نوجوانان در این جنگ چندوجهی در نظر گرفته شده بود.وقتی از تهاجم فرهنگی صحبت میکنیم؛ مراد نهایی چیست؟ جنگ نرم در قبول بیچونوچرای فرهنگ متهاجم معنا نمیشود. گاهی همین که شخص در برحق بودن ارزشهای ذهنی خود دچار تردید شود؛ دال بر موفقیت تهاجم فرهنگی است. پس از شروع موج فرهنگی غرب، به یکباره دلارهای آمریکایی از سمت صنایع تسلیحاتی به سمت کمپانیهای صوتیتصویری سرازیر شدند. حال نظام سلطه جهانی، اهداف امپریالیستی خود را در ذهن جوانان دنبال میکرد. موج نهیلیسم و فرهنگ اومانیستی فراگیر غرب، چیزی از فرهنگ و ارزشهای یک ملت باقی نمیگذاشتند. به تعبیر حضرت امام(ره)، «نظام سلطه نمیخواهد نیروهای انسانی رشد کنند. میخواهند در کشور وضعی را حاکم کنند که محتوای انسان و استقلالفکری آنان از بین برود». جنگ نرم، آخرین سلاح ابرقدرتهاست که پس از تکنیکهایی نظیر تحریم در حوزههای اقتصادی، جنگ نیابتی در کشور ثالث و ایجاد و پشتیبانی گروهکهای تروریستی رخ میدهد. البته این نظریه خود گواه فرسودگی و زوال نظامهای خارجه در مقابل قدرت ایران است.آنچه در این دو ماه برای نوجوانان رخ داد؛ یک روند تکراری و پوچ بود اما درپی این روزمرگی، دانشآموزان از برخی مسائل اساسی خود غافل شدند که برای دشمنان بسیار مغتنم بود. هرچه فاصله دانشآموزان با برنامههای تحصیلی بیشتر میشد، قرابت بین اذهان آنها و مسائل سیاسی که دشمن طراحی کرده بود، فزونی مییافت. اگر دانشآموزی در جریان گفتوشنودهای سیاسی نبود، به واسطه مانور سنگین رسانهای، بهطور ناخودآگاه در جمع دوستان یا فضای مجازی در معرض این هجمههای خبری قرار میگرفت. این مسئله برای دشمنان از اهمیت زیادی برخوردار بود؛ زیرا کل جامعه آماری نوجوانان، تحتتأثیر این موج قرار میگرفتند. درنهایت این مسئله به توقف یا کندشدن موتورهای علمی و نخبگانی دانشآموزی و دانشجویی منجر میشد که برای کشور بسیار آسیبزا بود.جریان رسانهای خارجی در دسته دیگری از نوجوانان، عملیات روانی خود را با «فوران خشم و نفرت» جلو میبرد. این حربه که از سوءاستفاده توطئهگران سعودی و صهیونیستی از احساسات نوجوانان نشأت میگیرد؛ با القای دوقطبی موافق و مخالف در جامعه سعی بر ایجاد تفرقه و برهم زدن آرامش روانی عوام را دارد. در این حربه، تفاوتهای کماهمیت عقاید سیاسی، مهم جلوه داده میشوند، به طوری که بسیاری از روابط دوستانه و خانوادگی در این مدت بهواسطه این جنگ رسانهای دچار تنش شد. شعارهای رکیک جنسی کف خیابانها و القای حس رعب و ناامنی را هم میتوان زیرمجموعه القای خشم در جامعه دستهبندی کرد.هدف سوم و بزرگترین لطمه به زندگی دانشآموزان در حوادث اخیر، «ایجاد حس ناامیدی» در نوجوانان بود. آنچه در اغتشاشات شاهد آن بودیم؛ تبلیغات منفی و القای ناامیدی در ذهن جوانان کشور، زندگی آنها را از عمل و معنا تهی میکند و حال دشمن میتواند از آنها در راهی که نیاز دارد؛ بهره گیرد. ناامیدی از توانایی خود و تکیه بر دیگر ابرقدرتها، همان چیزی است که منورالفکرهای معاصر آن را راه نجات کشور معرفی میکردند. در طول تاریخ، شعار ابرقدرتها این است:« شما نمیتوانید؛ پس راه را برای حضور ما هموار کنید!». آنچه در ایران قاجار و پهلوی، مصر انورسادات و حتی کرهجنوبی امروز شاهد آن هستیم؛ تحقق فعلی همین شعار است. استثمار فکری و تغذیه مسموم ذهنی افکار یک جامعه، مهر تأییدی بر حضور چکمههای مستشاران بیگانه در مملکت خواهد بود.