فتنه جمل نخستین انقلاب رنگی
جنگ جمل را که در آن نماد مخالفان حضرت علی(ع) یک شتر سرخموی بود باید نخستین انقلاب رنگی در نظر گرفت. مرور فتنههای صدر اسلام بهویژه دورهای که مولای متقیان در رأس امور بودند برای تاریخ امروز درسهای عجیب و کاربردی دارد.
همانطور که میدانید در بازهای کوتاه (حدود 25 سال) بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) حکومت از منزل عصمت بیرون میرود. در نتیجه این اتفاق نوعی اشرافیت در لایه دوم اصحاب ریشه میدواند و همین موضوع حب دنیا را در قلب برخی از اصحاب جاگیر میکند.
امام علی(ع) در ذیالحجه سال ۳۵ هجری قمری، در پی اصرار و اتفاقنظر مردم از جمله مهاجران و انصار؛ زمام خلافت را به دست گرفت. طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند، وقتی موفق نشدند و خلافت به امام علی(ع) رسید، انتظار داشتند به فرمانروایی ولایات برسند.
طلحه و زبیر از امام علی(ع) خواستند که امارت کوفه و بصره را به آنان دهد، ولی امام(ع) رضایت دادن به ولایت طلحه و زبیر بر کوفه و بصره را همانند رضایت دادن به معاویه در شام دانست و با این خواسته آنان مخالفت کرد.
چهار ماه پس از بهخلافت رسیدن علی(ع)، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام علی(ع)، مردم از ایشان رویگردان شدهاند و دیگر جایی در مدینه ندارند، از امام اجازه خواستند که برای انجام عمره به مکه روند. با این حال، امام فرمودند آنان به عمره نمیروند، بلکه قصد نیرنگ دارند.
طلحه و زبیر، برای توجیه پیمانشکنی خویش، مدعی شدند از ترس و با اکراه بیعت کردهاند و بنابراین تعهدی در فرمانبرداری از امیرمؤمنان (ع) ندارند.
نقش معاویه در جنگ جمل
به باور علامه طباطبایی، طلحه و زبیر، به تحریک معاویه دست به برپایی جنگ جمل زدند و طلحه و زبیر و یعلی بن منیه، با دستور سری معاویه در مکه جمع شده و مردم را علیه امام علی(ع) تحریک کردند. بنا بر گزارش ابن أبی الحدید، پس از آنکه علی (ع) برای معاویه نامه نوشت و از او درخواست بیعت کرد، معاویه نامهای به زبیر نوشت که در آن آمده بود: «...همانا از مردم شام برای تو بیعت گرفتم، آنان دعوت مرا پذیرفتند و گروه گروه جمع شدند، پس کوفه و بصره را دریاب، مبادا پسر ابوطالب بر تو پیشی گیرد، چراکه مهمتر از این دو شهر وجود ندارد، پس از تو برای طلحه بیعت گرفتم، خونخواهی عثمان را آشکار کنید و مردم را بهسوی آن بخوانید».
همپیمانی
طلحه و زبیر، برای پیشبرد مقاصد خود، از جناب عایشه امالمؤمنین، که پیش از قتل عثمان برای عمره به مکه رفته بود، درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کشندگان وی، که اکنون از یاران نزدیک علی و سرداران او شدهاند، با آنان همراه شود. ایشان در ابتدا استنکاف کرد اما پس از مدتی، سرانجام، خواست آنان را پذیرفت.
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۱۷۱ نهج البلاغه به این نکته اینگونه اشاره کرده است: «به سوی جنگ بیرون شدند در حالی که حرم رسول خدا صلّی الله علیه و آله را به دنبال خود کشاندند».
بدین ترتیب، طلحه و زبیر و دیگر جداییطلبان که میدانستند کارشان بدون همسر رسول خدا(ص)، که مورد توجه مردم بود به نتیجه نمیرسد با کسب موافقت ایشان سپاهی فراهم ساختند.
عبدالله بن عامر بن کُرَیز و یعلی بن امیه نیز با اموال و شترهای بسیار (بنابر بعضی اخبار، با ۶۰۰ شتر و 600 هزار درهم یا دینار) که خراج یمن بوده است، از یمن به آنان پیوستند و همه در خانه جناب عایشه گرد آمدند.
پس از آنکه سپاه طلحه و زبیر وارد بصره شدند، در مکانی به نام مربد توقف کردند. مردم بصره همراه با عثمان بن حنیف هم در مِربَد تجمع کردند. طلحه در خطبهای که در بین مردم بصره ایراد کرد، قصد خود را از جنگ با امام علی، تلاش برای اصلاح امت پیامبر(ص) و ترویج اطاعت خدا بیان کرد.
طلحه با تمجید فراوان، خلیفه سوم را مظلوم خواند و سپس خود و یارانش را در پی خونخواهی عثمان معرفی کرد. زبیر هم سخنانی مشابه بر زبان راند و سپس جمعی از مردم به موافقت با آنان برخاستند و برخی دیگر سخنان طلحه و زبیر را دروغ خواندند و یادآوری کردند این دو بیشترین مخالفت را داشتهاند.
پس از طلحه و زبیر، عایشه در حالی که درون کجاوه، بر شتر خود سوار بود و با صدایی بلند سخن میگفت، عثمان را خلیفه مظلومی خواند که پس از آنکه از گناهانش توبه کرده، به ظلم کشته شده است. وی، خواسته خود را کشتن قاتلان او دانست. پس از این سخنان، برخی از مردم او را تصدیق کرده و برخی دیگر او را دروغگو خواندند. این اختلاف سبب درگیری و زد و خورد شد. این درگیری به جنگ بین دو گروه انجامید و کشتهها و زخمیهایی در پی داشت. سپس دو طرف توافق کردند دارالاماره، بیتالمال و مسجد بصره، تا ورود امام علی(ع)، در اختیار عثمان بن حنیف باشد و طلحه و زبیر و یاران آن دو آزاد باشند.
دیدگاه امام علی(ع) درباره آغازکنندگان جنگ
با توجه به سخنان امام علی(ع)، میتوان دو دلیل را برای آتشافروزی مخالفان ذکر کرد:
1. قدرتطلبی طلحه و زبیر
آن حضرت در خطبه ۱۴۸ نهج البلاغه چنین میفرماید: هریک از دو تن [طلحه و زبیر] کار[خلافت] را برای خود امید میدارد، دیده بدان دوخته و رفیقش را به حساب نمیآرد.
2. کینهتوزی
این نکته قابل انکار نیست که کینههایی نسبت به حضرت علی(ع) وجود داشته است؛ امیرالمؤمنین(ع) سابقه این امر را در مواردی برمیشمارد، از جمله اینکه:
- چون پیامبر(ص) مرا بر همه اصحاب برتری داده بود.
- چون پیامبر(ص) مرا برای اخوت با خویش اختصاص داد.
- چون خداوند دستور داد همه دربهای منتهی به مسجد بسته شود، اما درب خانه من بسته نشد. (ماجرای سد الابواب)
- چون در روز خیبر پیامبر اکرم (ص) پس از ناکامی دیگران، پرچم را به من دادند و من نیز پیروز شدم و این امر موجب غمگین شدن آنان شد و…
علاوه بر این، طلحه و زبیر امیدوار بودند علی (ع) در امور با آنها مشورت کند؛ چراکه این دو خود را با علی(ع) در رتبه و مقام مساوی میدانستند، آنها امیدوار بودند پس از عثمان، بخشی از حکومت را به دست گیرند، زیرا آنان تردیدی در بدست آوردن حکومت بصره و یمن نداشتند، ولی چون خواست خود را مطرح کردند، حضرت علی(ع) آنها را شایسته این امر ندانست و در نتیجه شد آنچه شد. سپاهی از مسلمانان وقت جمع شدند و علیه خلیفه وقت دست به شمشیر بردند، آنهم در شرایطی که حقی به آنها تعلق نداشت و اسیر فتنه شده بودند.