روایتی از روضهخوانی که از کودکی در حرم و بارگاه مطهر رضوی ذکر مصیبت کرده است
من زِ دربار علی موسیالرضا(ع) ماهانه دارم
دور تا دور نشستهاند، چادرهایشان را روی صورت انداختهاند و شانههایشان میلرزد. نرمنرمک صدای گریهشان بیشتر بلندتر میشود. صدایی حزنانگیز برایشان روضه جوادالائمه(ع) میخواند. چه حاجتها که مردم از همین روضهها نگرفتهاند.
اینجا رواق دارالضیافه است. خانمها در گوشهای از آن، دور منبر کوچکی جمع شدهاند که روحانیای روی آن نشسته و به رسم سالهای دور، در حرم مطهر روضهخوانی میکند.
روضهاش که تمام میشود نزدیکتر میروم و از او میپرسم حاج آقا چطور روضه امام جواد(ع)؟ چرا این خانم خواست برای برآورده شدن حاجتش روضه امام جواد(ع) را بخوانید؟ او در جوابم میگوید: «کلهم نور واحد اما بالاخره برخی از ائمه(ع) بابالحوائجاند».
این آغاز گفتوگوی من با حسن خادم حقیقی است. روضهخوانی که بیش از ۵۰سال است زائران این حرم و بارگاه، پای روضههایش اشک ریختهاند.
خدمتی که با بقیه فرق میکند
هزاران خادم، شب و روز در این حریم ملکوتی به زائران آقا خدمت میکنند اما انگار بعضی خدمتها رنگ معنویتری به خود گرفتهاند. حاج آقای حقیقی، روضهخوانی را از همین جنس خدمتها میداند و میگوید: «غیر از پرسنل رسمی آستان قدس، دهها هزار نفر در حرم مطهر در قالبهای مختلف برای رفاه زائر خدمت میکنند تا به قول ما مشهدیها آب در دل زائر تکان نخورد. اما جنس خدمت روضهخوانی با بقیه خدمتها فرق میکند. این خدمت مادی نیست؛ معنوی است، چون روضهخوان کاری میکند که قلب زائر از عالم ماده به عالم معنا و ملکوت برسد و به ضریح امام رضا(ع) گره بخورد. وقتی زائری دلش میشکند و اشکی از چشمش جاری میشود، ملائکه آسمان به حوائج مادی و معنویاش توجه میکنند».
فرشته نجات فرزند، مادر است
«دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت» این یک مصرع، خلاصه داستان روضهخوان شدن آقای حقیقی است.
اینجا هم پای یک مادر در میان است. مادری که از دو سالگی شروع به آموزش فرزند روشندلش کرده است. مادری که واژه به واژه شعرهای مذهبی را به پسرش آموخته تا او را برای روضهخوانی اهلبیت(ع) تربیت کند.
حسن آقا حالا یاد روزهای کودکیاش در محله نوغان افتاده و از آغازین روزهای روضهخوان شدنش میگوید: «مادرم (اقدس خانم) از زمانی که دو یا سه ساله بودم، اشعار مذهبی را به من آموزش میداد. کمکم شروع به روضهخوانی کردم و از حدود هفت سالگی در مساجد و تکایای مشهد مانند حسینیه کرمانیها روضه میخواندم».
در همین مجالس بوده که مسئولان وقت آستان قدس صدایش را میشنوند و با وجود سن کم، درخواستش برای روضهخوانی در حرم مطهر را میپذیرند؛ «چون به روضهخوانی علاقهمند بودم تصمیم گرفتم این راه را ادامه دهم. هنوز هشت سالم تمام نشده بود که به تولیت وقت درخواست دادم اجازه حضور در حرم مطهر را به عنوان روضهخوان صادر کنند. خدا رحمت کند، آن زمان شخصی به نام سرهنگ حیدری رئیس تشریفات حرم مطهر بود و اجازه این کار را به من داد».
یکی از روزهای سال ۴۶ نخستین باری بوده طنین روضهخوانی این کودک روشندل در ایوان طلای صحن آزادی پیچیده است. ذکر مصیبتی که با خواندن این شعر آغاز شده است: «من زِدربار علی موسیالرضا(ع)ماهانه دارم/ کی دگر چشم طمع بر مردم بیگانه دارم/ از سنین کودکی بودم در ایوان طلا/ اندرین جای مقدس من سر و سامانه دارم/من دو چشمان خودم را باید از این شاه بگیرم/ تا که این مردم بدانند بیمه سالانه دارم».
آقای حقیقی با خواندن دوباره این شعر میگوید: «این شعر را در همان زمان کودکی سروده بودم و در اولین روضهام در حرم مطهر آن را خواندم. آن زمان وقتی مردم میدیدند من با این سن کم روضهخوانی میکنم استقبال خوبی میکردند. گاهی پس از تمام شدن روضه، من را در آغوش میکشیدند و همین واکنش زائران، من را به کاری که میکردم علاقهمندتر کرد».
او حالا در شصت و چهارمین سال زندگیاش هم در مسیری حرکت میکند که قدمهای اولش را با کمک مادر در آن برداشته است. مادری که از او به عنوان فرشته نجات فرزند یاد میکند.
روضهخوانی در جبههها
در تمام سالهایی که آقای حقیقی در حرم مطهر زیر بیرق حضرت رضا(ع) روضهخوانی میکرده، درس خوانده، کار کرده و برای زندگی و امرار معاش تلاش کرده است. شغل اصلیاش معلمی بوده و 30سال در آموزش و پرورش خدمت کرده است. پیشنهادهای دیگری مانند حضور به عنوان امام جمعه چند شهرستان را هم داشته اما به خاطر علاقهاش به کار فرهنگی، این شغل را ترجیح داده است.
این روحانی تحصیلکرده باوجود نابینایی هیچوقت برای موفقیت دست از تلاش برنداشته و به غیر از تحصیلات حوزوی، تحصیلات آکادمیک را هم ادامه داده و حالا کارشناسی ارشد مشاوره خانواده دارد. او میگوید: «به نظرم امروز در جامعه ما طلبهای موفق است که هم زبان دانشگاه را بداند هم زبان حوزه را».
آقای حقیقی غیر از همه اینها از فعالیت اجتماعی هم غافل نبوده است. نمونهاش هم حضورش در جبهههای جنگ است. او بارها و بارها به مناطق جنگی اعزام شده تا در کنار رزمندگان، نقش خود را در دفاع از کشور و اسلام ایفا کند؛ «در سالهای جنگ چندین بار به جبهههای حق علیه باطل اعزام شدم. نخستین بار در تیپ ویژه در منطقه کردستان به فرماندهی شهید کاوه بودم. آنجا کلاسهای عقیدتی، سخنرانی و مداحی برگزار میکردیم. وقتی رزمندهها من را میدیدند که با این وضعیت به جبهه رفتهام خیلی روحیه میگرفتند».
هنگام مرور همین خاطرات است که به بال دوم موفقیتش هم اشاره میکند؛ همسرش. روشندخت خانم که در همه این سالهای زندگی همراه و همقدمش بوده است؛ همسری که خود امام رضا(ع) برایش انتخاب کرده است.
مداحان امروزی بیشتر مطالعه کنند
سالهای سال است که مردم به نوای روضهخوانها گوش جان میسپارند تا در مصائب اهلبیت(ع) اشک ماتم بریزند. گذر زمان و تغییرات مختلف دیگر، پیوندشان را با روضهخوانی سنتی قطع نکرده است. آقای حقیقی این موضوع را تأیید میکند و میگوید: «با گذر ایام، نظر بیشتر زائران درباره روضهخوانی سنتی عوض نشده و هر زمان به حرم مطهر میآیند پای این روضهها مینشینند و اشک میریزند. حتی در ایام کرونا هم که امکان زیارت حضوری نبود بسیاری از زائران با من تماس میگرفتند و درخواست میکردند به نیابت از آنها روضهای را در حرم مطهر بخوانم».
بیش از 5۰سال است این روحانی روضهخوان در گوشهگوشه این صحنوسرای قدسی برای ائمه(ع) سخن بر زبان آورده، ذکر مصیبت کرده و سعی در انتقال پیام دین داشته است. روضههایش سوزناک است و هر مستمعی را با خود همراه میکند، اما هیچوقت برای گریاندن مردم به اشعار و روایات غیرواقعی متوسل نشده است؛ «ما در روضه شعری میخوانیم که «محرم شیعه را بیدار کرده» اما متأسفانه بعضی از مداحان از حد خارج میشوند و حالت غنا پیدا میکنند. این نوع مداحیها گاه مورد پسند بعضی افراد بهخصوص نسل جوان هستند. اما روضهخوانی و مداحی آداب دارد. چند نکته باید رعایت شود. اول اینکه برای ریا روضهخوانی نکنیم، مثلاً برای اینکه مداح یا روضهخوان درجه یک نامیده شویم. دوم اینکه گریه کردن برای ائمه(ع) خوب است اما نه به هر قیمتی. اصطلاحاً هدف، وسیله را توجیه نمیکند. استاد مطهری کتابی دارد با عنوان حماسه حسینی که اینگونه افراد را به باد انتقاد گرفته است. بنابراین مداحان و روضهخوانها باید دقت بیشتری داشته باشند و از اطلاعات غلط استفاده نکنند».
حاج آقای حقیقی به خاطر امرار معاش، روضهخوان نیست، او دغدغه زنده ماندن واقعه کربلا و تابیدن نور آن بر تمام جهان را دارد، از اینرو است که دوست دارد وقایع عاشورا درست و بدون تحریف منتقل شود، در همین راستا یک توصیه هم به مداحان دارد: «به همه انتقاد وارد است. تمام مداحها چه معروف و چه غیر آن باید آموزش ببینند و از مقتلهای معتبر استفاده کنند. موارد اشتباه حتی در صدا و سیما هم دیده میشود. مدیحهسرایان و روضهخوانان باید از منابع اطلاعاتی معتبر استفاده کنند. باید مطالعه خود را زیاد کنند. بعضی افراد از کتابهایی استفاده میکنند که منابع معتبری نیست. کتابهایی مانند نفسالمهموم، تاریخ طبری، منتهیالامال، تاریخ ابیمخنف منابعی معتبری است که میتوان از آنهااستفاده کرد».
هیچ وقت از دست دادن چشم سر سبب نشده از جهان معنوی زیبای اطرافش غافل شود، او دلباخته این صحن و سراست. این لحظههای آخر گفتوگو دوباره یاد ایام جوانی و روضهخوانی در آن سالهای حرم مطهر میافتد و میگوید: «حس و حالی که در جوانی داشتم متفاوت از الان بود. آنوقتها مثل الان نبود. صدای رسایی داشتم و زیر ایوان طلا با صدای بلند روضه میخواندم. سنم بالا رفته و گاهی شاید جسمم خسته شود اما روحم هرگز از روضهخوانی خسته نمیشود».
خبرنگار: زهرا زنگنه