شب چلّه، شب قصه
گفت‌وگو با «شرمین نادری» نویسنده و قصه‌گو درباره یک سنت دیرینه در بلندترین شب سال

قصه‌ها برویم کمی درباره پروژه «گرامافون» بگویید که چطور شکل گرفت؟من سال‌ها روی قصه‌های قدیمی و فولکلور کار ‌کردم. این قصه‌ها را از مناطق مختلف یافتم و با نقل جدیدی بازنویسی کردم و خواندم. تا اینکه با گروهی به نام «روستاتیش» آشنا شدم. این گروه صنایع دستی و محصولات قابل فروش روستاها را با کمترین سود می‌فروشند و سودش را در راه توسعه روستایی استفاده می‌کنند. در حین یکی از سفرها در روستایی واقع در خراسان شمالی، به بانویی برخوردم که عروسک‌های آن منطقه را احیا کرده بود و مجموعه‌ای از قصه‌های کرمانجی برای این عروسک‌ها داشت. برای اینکه عروسک‌های این خانم بیشتر شناخته شود و فروش برود، این قصه‌ها را از کتاب‌ها و جست‌وجو در فضای مجازی پیدا کردم و دوباره روایتشان کردم. دوستانم در فیدیبو و آقای ضابطیان این قصه‌ها را شنیدند و پیشنهاد دادند آن را به صورت مجموعه جمع‌آوری کرده و تعدادشان را بیشتر کنم و کسی هم که مردم علاقه‌مندند صدایش را بشنوند مانند آقای شاه‌محمدلو، این قصه‌ها را بخواند.