پایان کارد سلاخی!
علی جوانمردی از دور هم بیآنکه لب باز کند، داد میزند سوژه خوبی است برای گفتوگو؛ از همان دور که عصازنان با شلوار دمپا گشاد و سبیل خوشترکیب و کفش نوکتیز از دالانِ چفت ایوان مقصوره صاف میآید و خودش را میرساند روبهروی پنجره فولاد. لب هم که باز میکند، آدم را میبرد تا میانه عالم آدملوتیها وسط فیلمفارسیهای دهه 50؛ عالم آدمهای مراممعرفتی که وسط دعوا و مرافعه و تیزی کشیدن هم حواسشان هست که بهنامردی روی کسی خط نینداخته باشند. او البته اسم همه آن سالها را گذاشته «سالهای پشیمانی». «همه آن سالها» یعنی سالهای قبلِ انقلاب که او دعواهایش را یکی یکی یادش مانده و حالا غصهاش را میخورد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه