سوزنبانِ قطارِ بنفش!

 روایتی از توالی غروب و طلوع مهدی رحمتی در چمنزار

سوزنبانِ قطارِ بنفش!


۱- همه چیز این فوتبال به نخی بند است. نخی که می‌تواند در دقیقه90، آقای کلین‌شیت را صاحب نیمکت کند تا بیمناک از استواری، طعم رؤیاهای تازه را بچشد. برای آقای سیدمهدی رحمتی اسکویی که در نساجی هیچ‌روز و هیچ‌ماه و هیچ‌سالِ آرامی را تجربه نکرد و از پس شکست‌های سریالی دیپورت شد، بازگشت دوباره به کانون فوتبال، می‌تواند حکم اعاده حیثیت را داشته باشد. او یک فصل پیش‌تر در قامت رهبر ارکستر قائم‌شهری‌ها سند ناکامی نساجی در آسیا را پاراف کرد و سپس در کارزار لیگ با ناکامی‌های ممتد خو گرفت. اتفاقی که سبب شد در ورزشگاه پیر آن سوی جنگل‌های هیرکانی جماعتی مغضوب علیه وی شورش کرده، شعار داده و خواستار برکناری‌اش شوند. مالکان متمول نساجی گرچه با دیده اغماض اعتراض‌ها را دنبال می‌کردند، اما سرانجام گریز و گزیری جز پایان دادن به همکاری با مهدی رحمتی نیافتند. این‌گونه شد که او به سمت درهای خروجی سوق داده شد و نساجی با سکاندار جدید به طرز معجزه‌آسایی در لیگ برتر ماندگار شد. 
۲-گلری با تجربه ۲٠٠ بازی برای آبی‌ترین تیم ایران، لابد برای بازگشت دوباره به سپهر فوتبال روی تصمیم مدیران استقلالی باشگاه هوادار حساب ویژه باز کرده بود. چه اینکه در واپسین هفته‌های پیش از کلید خوردن لیگ، او در اقدامی ایذایی روی صندلی مسعود شجاعی نشست. کاپیتان به جای کاپیتان تا انبوه ابرها از فراز سر رحمتی رخت بربندد. تا او درست از همین روزهای جهنمی مرداد تا اطلاع ثانوی به سرخط بسیاری از خبرها بدل شود و به این بیندیشد که باید در منصب جدید طرحی نو درانداخته و متهورانه‌تر تصمیم بگیرد تا تراژدی نساجی در هوادار زنگ خانه‌اش را نزند و زیر سنگینی شکست کم نیاورد. صدالبته راه هموار نیست و باشگاهی که دیرتر از دیگران سرمربی خود را منصوب کرده و توپچی‌های بسیاری را از دست داده، نباید در بدایت لیگی پرحاشیه انتظار معجزه از آشیانه‌بان کهنه‌کار را داشته باشد. 
۳-سنگربانی با ۷۶ بازی ملی اینک از اتاق پرو بیرون زده و با برچسب سوزنبان قطار بنفش به ریل‌های ملتهب پیش رو فکر می‌کند. او برای آنکه مدیران هوادار را از انتخاب خویش نادم نگرداند، باید نقشه‌های محافظه‌کارانه‌ای که در قائم‌شهر جواب نداد را کنار گذاشته و به راهبرد یورش با کمترین قوا هرگز وقعی ننهد. دیگِ لیگ آن‌قدر جوشان است که هر مربی بزدل و محتاطی را در طرفه‌العینی خواهد سوزاند و مهدی رحمتی از این فرضیه منفک نیست. پس برای ماندگاری در فصل‌های پیش رو بهتر است آقای شماره یک تابلوها را بچرخاند و عبور از پیچ‌های تند را در دستور کار قرار دهد.آنجا در کم‌طرفدارترین تیم لیگ، وقتی خبری از کف و هورا نیست و سکوت سرشار از ناگفته‌هاست، لابد همای سعادت روی شانه‌های کهنه‌سوار تازه‌نفس نشسته. بی‌لاف و گزاف  اگر اکران بنفش دور از چشم‌ها هزار و یک ضرر داشته باشد، لااقل این منفعت را دارد که مهدی رحمتی در روزهای زمینگیر شدن به ترجیع‌بند حاشیه بدل نگردد و از فشار اتمسفر حاکم بر سکوها معاف شود. شطرنجِ مرموز در سکون و دور از انتظارها، عصیان‌ها و بیدادها!
۴-گذر زمان از سرکش‌ترین آدم‌ها، چهره‌های  تازه‌ای می‌سازد. حالا دیگر 13سال از منازعه مهدی رحمتی و کارلوس کی‌روش گذشته و او در میانسالی نه آن روحیه جنگاوری گذشته را دارد و نه دوست دارد مثل سال‌های پشت خط ماندنش بهای یکدندگی خود را دهد. روزگار پسر 187 سانتیمتری را به گرگی بالان‌دیده بدل کرده که دور از جار و جنجال، راز توالی خود را در دم فروبستن و خنجر در غلاف کردن جست‌وجو می‌کند. پس لطفاً در افق پیش‌رو چشم انتظار مصاحبه‌های آتشینی همچون واگویه‌های ویرانگر وی در ابتدای دهه90 نباشید و رد مردی را در چمنزار تعقیب کنید که حتی اگر به مخزن فریادهای نزده بدل شود، صدای خود را به گوش فلک نخواهد رساند.
۵-از مسافرکشی در هُرم گرمایِ پایین شهر با پیکان سیاهِ لکنته تا تیک آف با بی‌ام دبلیوی سفید در خنکای بالای شهر راه طولانی و هوای حوصله ابری بود. مهدی اما این مسیر را بی سپر و کلاهخود طی کرد تا با چنته خالی سراغ تقدیر را نگیرد. آیا او که روزگاری در مشهد دستکش‌ها را آویخت و به نیمکت‌ها سلام داد، این‌بار در ناف پایتخت و دور از چشم سوته دلانِ اثیری، خوشبختی را برای خود و شاگردان جدیدش کادو خواهد کرد؟ 
پلک نزنید لطفا!

خبرنگار: امید مافی  

برچسب ها :
ارسال دیدگاه