جلیل فخرایی شاعر و روزنامهنگار مشهدی درگذشت
ذکر جمیل «جلیل»
جلیل فخرایی، شاعر و روزنامهنگار باسابقه مشهدی، در پی عوارض ناشی از سکته در ۵۲ سالگی درگذشت.
خبری متأثرکننده که دیروز فضای رسانهای خراسان را پر کرد. کوچ مرحوم فخرایی سنگین و غمانگیزتر از همه برای ما اینجا در روزنامه قدس بود. جلیل همکار و یار سالهای بسیار بود. با او زندگی کردیم و خاطراتی بیشمار از او داریم. تصویر فخرایی در قاب خاطرات ما سبز و همیشه سرزنده بوده و خواهد بود. با وجود نگرانیها و غمی که روزگار به او تحمیل کرد هیچگاه چهره پرخنده و روحیه بذلهگویش را از ما دریغ نداشت. جایش برای همیشه در کنارمان سبز خواهد ماند مثل همه همکارانی که پیش از او آسمانی شدند.
حمید عشقی از دوستان مرحوم فخرایی و عضو شورای شعر سازمان بسیج هنرمندان خراسان رضوی با اشاره به علت درگذشت او میگوید: جلیل فخرایی که از شاعران نامآشنا، عضو شورای شعر سازمان بسیج هنرمندان و از خبرنگاران باسابقه خراسان رضوی بود، در پی عوارض ناشی از سکته در ۵۲ سالگی درگذشت. همچنین متأسفانه ریههایش آب آورده و چون کلیههای وی دیگر پاسخگو نبود، این موضوع منجر به فوتش شده است.
وی در زمینه آثار فخرایی میافزاید: ادبیات و اندیشه جلیل فخرایی تأثیرات قابلتوجهی در حوزه فرهنگ و فلسفه داشت و شناسنامه آشکاری از ادبیات ناب خراسان را با خود همراه دارد. زبان شعر مرحوم فخرایی تغزلی است و بیشتر ذهن خود را در امواج تصویر و کشف و اوزان رها میسازد. زبان شعر او ساده و خوشآهنگ است. با درونمایهای فلسفی و اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت. همچنین اشعارش نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی دارد و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر است.
وی درباره زمان و مکان تشییع و تدفین جلیل فخرایی هم بیان کرد: مراسم تشییع و وداع با پیکر این هنرمند ساعت ۱۰ صبح چهارشنبه، ۳۱ فروردین، از مقابل غسالخانه بهشت رضا به طرف حرم مطهر رضوی انجام و پس از نماز و طواف ساعت 30/11در قطعه هنرمندان بهشت رضا به خاک سپرده خواهد شد.
از پیام انقلاب تا قدس
قاسم رفیعا، شاعر و نویسنده
شاید خوشایند برخیها نباشد اما باید این حقیقت را گفت که جلیل فخرایی در سرزمین اشتباهی متولد شده بود، شاید اگر او در جایی متولد میشد که بیش از اینها به ادبیات و شعر اهمیت میدادند، وضعیت بهتری میداشت.
جلیل در مشقت و سختی زندگی کرد و سالهای سال با بیماری دست به گریبان بود. دوستان و رفقایش تلاش کردند او پیوند کلیهاش را انجام دهد تا شاید رنج او از این بیماری کمتر شود اما انگار پیمودن این سختی برای او تمامی نداشت. هفته گذشته به من گفت یک پیوند کلیه هفت سال آدم را سرپا و سلامت نگه میدارد و پس از گذشت این مدت بالاخره باز با بهانه و مشکلات، بیماری از جایی خودش را نشان میدهد که به هر حال همین بیماریها به او امان نداد.
جلیل فخرایی از جوانی و از سالها پیش در حوزه مطبوعات و شعر فعالیت میکرد. پیش از اینکه به روزنامه قدس و دیگر مطبوعات شهرمان بیاید در پیام انقلاب و کیهان بچهها هم فعالیت میکرد و با فضای مطبوعاتی کشور مرتبط بود. همین ارتباطها خاطر ما را جمع میکرد که جلیل همیشه هست. او ارتباط خوبی با شاعران داشت و برای ما در ارتباط گرفتن با شاعران و اخبار شعری مرجع بود. جلیل کم شعر میگفت اما شعر را دوست داشت، عضو شورای شعر استان بود و بهخاطر همین علاقه در جلسههای شعری حضور داشت. در همه جلسهها روحیه خبرنگاریاش را حفظ و یادداشتبرداری میکرد و عکس میگرفت. اگر کاری داشتیم، شمارهای از شاعران و مسئولان این حوزه میخواستیم یا از جلسهها و نشستهای شعری عکس میخواستیم با جلیل تماس میگرفتیم چون میدانستیم مرام و معرفتش ما را دست خالی نمیگذارد.
فقدان او برای ما سنگین است ما رفیق قدیمی را از دست دادیم که همیشه یاد و خاطرش در ذهنمان میماند. امیدوارم جلیل پس از این طعم زندگی واقعی را بچشد و به آرامش و رستگاری برسد.
ذکر جمیل جلیل
محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر
بر او هر سال مثل دو سال گذشت از زمانی که درگیر بیماری کلیه و سپس پیوند کلیه شد، روزبهروز شکستهتر شد. ولی در عین حال با همه عوارض این بیماری که تا آخر عمر با او بود، پرانرژی و فعال برای شعر خراسان خدمت میکرد. جلیل از شاعرانی بود که در دهه طلایی شعر خراسان رشد کرد و بالید، در جلسات شعر حوزه هنری و دیگر جلساتی که در آن زمان شهرت و آوازهای داشتند در پرورش نیروهای جوان شاعر رشد کرد و بالید. ولی بیش از شعر، در نوشتن و گزارشگری برای شعر و فعالیتهای ادبی نقش داشت و این نقشی است مهم و اثرگذار.
روزگاری شعر خودش رسانه بود، ولی اینک هم شعر به رسانه نیازمند است و هم دیگر هنرها و همه چیزها، از سیاست بگیرید تا دین، از دانش بگیرید تا ورزش و در این میان باید کسانی باشند که نقش واسط میان شعر و رسانه را داشته باشند، وگرنه مردم از شاعران بیخبر میمانند و حتی شاعران از همدیگر و جلیل فخرایی قریب به 30 سال این نقش را داشت. با نشریات مختلف همکاری کرد و البته سالیان سال، همکار روزنامه قدس بود. از این بابت جلیل فخرایی را در همه جا میدیدیم، ولی غالباً نه پشت تریبون، بلکه در پشت صحنه گردانندگی و گزارشگری از محافل. اولین خبررسان وقایع بود با ارتباطی وسیع و نیک با دوستان شاعر گوناگون و البته در عین حال خوشمشرب و صمیمی و «رفیق» به معنی کسی که در همه حال آن علقههای رفاقتی دیرین را فراموش نمیکند.
ولی چنان که گفتم هر روز عمر بر او همانند دو روز گذشت. دنیا بر او چندان مهربان نبود. نه بر او، بلکه بر همه اهالی خبر و رسانه همینگونه است. کار سخت و بهره اندک، باز بهویژه برای جلیل فخرایی با شرایط جسمیاش که تا پایان عمر او را با داروهای پایینآورنده مقاومت بدن پیوند زده بود، به خاطر پیوندی که در کلیه داشت و چند سال پیش درگذشت شریک زندگیاش و اکنون خودش... .
رفتیم و داغ ما به دل روزگار مان/خاکستری ز قافله اعتبار ماند
مرجع خبری شعر مشهد
آرش شفاعی، شاعر و روزنامهنگار
از شنیدن خبر درگذشت جلیل فخرایی شوکه شدم. او دوست قدیمی ما از سالهای دور در حوزه هنری، جلسات شعر مشهد، جلسه شعر ارشاد و بخشی از خاطرات ما بود.
ما به واسطه شغل و همکاری در روزنامه قدس از سالها پیش با هم مراوده داشتیم و صحبت میکردیم. کنجکاو و جستوجوگر بود و در جلسات مختلف حضور داشت، دایره ارتباطی وسیعی بین شاعران مشهد داشت و به مرجع خبری بین شعر مشهد و دوستان خبرنگار مرکز و تهران تبدیل شده بود. همه او را میشناختند و میدانستند اگر بخواهند از وضعیت ادبی، هنری و شعر مشهد اطلاعات دست اول کسب کنند باید با جلیل فخرایی تماس بگیرند و با او حرف بزنند از این رو درگذشتش خلأیی در حوزه رسانهای و ارتباطی ادبیات خراسان ایجاد خواهد کرد که شاید پرنشدنی باشد.
جلیل شاعر بود و احساسات پاکی داشت و دوست داشت دیده شود اما در محیط ادبی و رسانهای مشهد به این خواستهاش، نرسید. زندگی پررنج و بیماری داشت. مشکلاتی که برای خودش و فوت همسرش به وجود آمد جان او را میآزرد اما اهل شکایت و گله نبود. رضا به رضای خدا داشت و بسیار معتقد بود.
خداوند او را در این ایام عزیز و شبهای پیش رو که متعلق به حضرت علی(ع) است، ببخشاید و در کنف شفاعت و آمرزش خود قرار دهد. خاطره او جاویدان است.
شاعر اندوه و لبخند
سید مصطفی حسینیراد، شاعر
شاعران به طور کلی آدمهای غمگینی هستند. اصلاً انگار ناف شعر را از روز اول با قیچی غم بریدهاند.
حالا بماند که اصولاً زندگی هم با بعضی آدمها خیلی راه نمیآید و به آنها روی خوشی نشان نمیدهد.
جلیل فخرایی یکی از این شاعران و یکی از همین آدمها بود.
با مرحوم جلیل فخرایی چند سال در گروه ادب و هنر روزنامه قدس کار میکردم و او به دعوت من به روزنامه آمد. فکر میکردم چون ارتباط خیلی خوبی با محافل ادبی مشهد دارد و در آن مقطع میخواستیم به شعر مشهد هم در روزنامه توجه بیشتری بکنیم، جلیل انتخاب خوبی است.
همین طور هم بود و او با خوشحالی دعوت من را پذیرفت. خیلی زود به رابط روزنامه قدس در محافل ادبی تبدیل شد و اگر چه اوایل نوشتن برایش سخت بود ولی خیلی زود به مدد قریحه شاعرانهای که داشت کار را یاد گرفت و با شور و اشتیاق اخبار محافل ادبی مشهد و خراسان را به روزنامه میرساند.
ویژگی بارز او اخلاق خوب و جوشیدنش با همه طیفها و گروههای ادبی مشهد بود. همه جلیل را به عنوان یک خبرنگار محترم ادبی قبول داشتند و همین نقطه قوت کارش بود.
به من خیلی زنگ میزد حتی پس از اینکه از گروه ادب و هنر خارج شده بودم و برای مصاحبههایش مشورت و گاهی هم درددل میکرد و از غمها و تنهاییهایش میگفت. با این که مطمئن بودم در قلبش غمهای خیلی بزرگی دارد هیچ وقت تصویر لبخند از روی چهرهاش پاک نمیشد.
بچههای تحریریه قدس میدانند که همیشه وارد شدن جلیل فخرایی به تحریریه همراه با لبخندی بود که گوشه لب داشت.
یادم هست یک اخوانیه طنز برایش نوشتم که با این مصرع شروع میشد:
آمد از در جلیل فخرایی...
شوخیهای زیادی در این شعر بود و خیلی از دوستان تحریریه هم این شعر را شنیدهاند ولی جلیل با سعهصدر و لبخند همیشگیاش میگفت تو اولین نفری نیستی که برایم شعر گفتهای! با همین ردیف و قافیه دوستان دیگری هم برایم شعر نوشتهاند. لبخند میزد و اصرار کرد که شعر را برایم بفرست تا یادگاری نگهش دارم.
فکر نمیکردم به این زودی باید درباره رفتنش، تنهاییهایش و دردهای جسمی و روحیاش و نگرانیهایی که برای کیمیا داشت، بنویسم.
چیزی که از جلیل فخرایی به یاد خواهد ماند علاوه بر روانی غزل و استحکام رباعیهایش، اخلاق نیکو، مردمداری و مهربانی اوست.
بدون شک با پرواز زودهنگام جلیل، شاعری که با اندوههای بزرگ بر شانهاش همواره مهربان بود و اهل لبخند، شعر خراسان و مشهد داغ سنگینی بر دل خواهد داشت.
حمید عشقی از دوستان مرحوم فخرایی و عضو شورای شعر سازمان بسیج هنرمندان خراسان رضوی با اشاره به علت درگذشت او میگوید: جلیل فخرایی که از شاعران نامآشنا، عضو شورای شعر سازمان بسیج هنرمندان و از خبرنگاران باسابقه خراسان رضوی بود، در پی عوارض ناشی از سکته در ۵۲ سالگی درگذشت. همچنین متأسفانه ریههایش آب آورده و چون کلیههای وی دیگر پاسخگو نبود، این موضوع منجر به فوتش شده است.
وی در زمینه آثار فخرایی میافزاید: ادبیات و اندیشه جلیل فخرایی تأثیرات قابلتوجهی در حوزه فرهنگ و فلسفه داشت و شناسنامه آشکاری از ادبیات ناب خراسان را با خود همراه دارد. زبان شعر مرحوم فخرایی تغزلی است و بیشتر ذهن خود را در امواج تصویر و کشف و اوزان رها میسازد. زبان شعر او ساده و خوشآهنگ است. با درونمایهای فلسفی و اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت. همچنین اشعارش نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی دارد و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر است.
وی درباره زمان و مکان تشییع و تدفین جلیل فخرایی هم بیان کرد: مراسم تشییع و وداع با پیکر این هنرمند ساعت ۱۰ صبح چهارشنبه، ۳۱ فروردین، از مقابل غسالخانه بهشت رضا به طرف حرم مطهر رضوی انجام و پس از نماز و طواف ساعت 30/11در قطعه هنرمندان بهشت رضا به خاک سپرده خواهد شد.
از پیام انقلاب تا قدس
قاسم رفیعا، شاعر و نویسنده
شاید خوشایند برخیها نباشد اما باید این حقیقت را گفت که جلیل فخرایی در سرزمین اشتباهی متولد شده بود، شاید اگر او در جایی متولد میشد که بیش از اینها به ادبیات و شعر اهمیت میدادند، وضعیت بهتری میداشت.
جلیل در مشقت و سختی زندگی کرد و سالهای سال با بیماری دست به گریبان بود. دوستان و رفقایش تلاش کردند او پیوند کلیهاش را انجام دهد تا شاید رنج او از این بیماری کمتر شود اما انگار پیمودن این سختی برای او تمامی نداشت. هفته گذشته به من گفت یک پیوند کلیه هفت سال آدم را سرپا و سلامت نگه میدارد و پس از گذشت این مدت بالاخره باز با بهانه و مشکلات، بیماری از جایی خودش را نشان میدهد که به هر حال همین بیماریها به او امان نداد.
جلیل فخرایی از جوانی و از سالها پیش در حوزه مطبوعات و شعر فعالیت میکرد. پیش از اینکه به روزنامه قدس و دیگر مطبوعات شهرمان بیاید در پیام انقلاب و کیهان بچهها هم فعالیت میکرد و با فضای مطبوعاتی کشور مرتبط بود. همین ارتباطها خاطر ما را جمع میکرد که جلیل همیشه هست. او ارتباط خوبی با شاعران داشت و برای ما در ارتباط گرفتن با شاعران و اخبار شعری مرجع بود. جلیل کم شعر میگفت اما شعر را دوست داشت، عضو شورای شعر استان بود و بهخاطر همین علاقه در جلسههای شعری حضور داشت. در همه جلسهها روحیه خبرنگاریاش را حفظ و یادداشتبرداری میکرد و عکس میگرفت. اگر کاری داشتیم، شمارهای از شاعران و مسئولان این حوزه میخواستیم یا از جلسهها و نشستهای شعری عکس میخواستیم با جلیل تماس میگرفتیم چون میدانستیم مرام و معرفتش ما را دست خالی نمیگذارد.
فقدان او برای ما سنگین است ما رفیق قدیمی را از دست دادیم که همیشه یاد و خاطرش در ذهنمان میماند. امیدوارم جلیل پس از این طعم زندگی واقعی را بچشد و به آرامش و رستگاری برسد.
ذکر جمیل جلیل
محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر
بر او هر سال مثل دو سال گذشت از زمانی که درگیر بیماری کلیه و سپس پیوند کلیه شد، روزبهروز شکستهتر شد. ولی در عین حال با همه عوارض این بیماری که تا آخر عمر با او بود، پرانرژی و فعال برای شعر خراسان خدمت میکرد. جلیل از شاعرانی بود که در دهه طلایی شعر خراسان رشد کرد و بالید، در جلسات شعر حوزه هنری و دیگر جلساتی که در آن زمان شهرت و آوازهای داشتند در پرورش نیروهای جوان شاعر رشد کرد و بالید. ولی بیش از شعر، در نوشتن و گزارشگری برای شعر و فعالیتهای ادبی نقش داشت و این نقشی است مهم و اثرگذار.
روزگاری شعر خودش رسانه بود، ولی اینک هم شعر به رسانه نیازمند است و هم دیگر هنرها و همه چیزها، از سیاست بگیرید تا دین، از دانش بگیرید تا ورزش و در این میان باید کسانی باشند که نقش واسط میان شعر و رسانه را داشته باشند، وگرنه مردم از شاعران بیخبر میمانند و حتی شاعران از همدیگر و جلیل فخرایی قریب به 30 سال این نقش را داشت. با نشریات مختلف همکاری کرد و البته سالیان سال، همکار روزنامه قدس بود. از این بابت جلیل فخرایی را در همه جا میدیدیم، ولی غالباً نه پشت تریبون، بلکه در پشت صحنه گردانندگی و گزارشگری از محافل. اولین خبررسان وقایع بود با ارتباطی وسیع و نیک با دوستان شاعر گوناگون و البته در عین حال خوشمشرب و صمیمی و «رفیق» به معنی کسی که در همه حال آن علقههای رفاقتی دیرین را فراموش نمیکند.
ولی چنان که گفتم هر روز عمر بر او همانند دو روز گذشت. دنیا بر او چندان مهربان نبود. نه بر او، بلکه بر همه اهالی خبر و رسانه همینگونه است. کار سخت و بهره اندک، باز بهویژه برای جلیل فخرایی با شرایط جسمیاش که تا پایان عمر او را با داروهای پایینآورنده مقاومت بدن پیوند زده بود، به خاطر پیوندی که در کلیه داشت و چند سال پیش درگذشت شریک زندگیاش و اکنون خودش... .
رفتیم و داغ ما به دل روزگار مان/خاکستری ز قافله اعتبار ماند
مرجع خبری شعر مشهد
آرش شفاعی، شاعر و روزنامهنگار
از شنیدن خبر درگذشت جلیل فخرایی شوکه شدم. او دوست قدیمی ما از سالهای دور در حوزه هنری، جلسات شعر مشهد، جلسه شعر ارشاد و بخشی از خاطرات ما بود.
ما به واسطه شغل و همکاری در روزنامه قدس از سالها پیش با هم مراوده داشتیم و صحبت میکردیم. کنجکاو و جستوجوگر بود و در جلسات مختلف حضور داشت، دایره ارتباطی وسیعی بین شاعران مشهد داشت و به مرجع خبری بین شعر مشهد و دوستان خبرنگار مرکز و تهران تبدیل شده بود. همه او را میشناختند و میدانستند اگر بخواهند از وضعیت ادبی، هنری و شعر مشهد اطلاعات دست اول کسب کنند باید با جلیل فخرایی تماس بگیرند و با او حرف بزنند از این رو درگذشتش خلأیی در حوزه رسانهای و ارتباطی ادبیات خراسان ایجاد خواهد کرد که شاید پرنشدنی باشد.
جلیل شاعر بود و احساسات پاکی داشت و دوست داشت دیده شود اما در محیط ادبی و رسانهای مشهد به این خواستهاش، نرسید. زندگی پررنج و بیماری داشت. مشکلاتی که برای خودش و فوت همسرش به وجود آمد جان او را میآزرد اما اهل شکایت و گله نبود. رضا به رضای خدا داشت و بسیار معتقد بود.
خداوند او را در این ایام عزیز و شبهای پیش رو که متعلق به حضرت علی(ع) است، ببخشاید و در کنف شفاعت و آمرزش خود قرار دهد. خاطره او جاویدان است.
شاعر اندوه و لبخند
سید مصطفی حسینیراد، شاعر
شاعران به طور کلی آدمهای غمگینی هستند. اصلاً انگار ناف شعر را از روز اول با قیچی غم بریدهاند.
حالا بماند که اصولاً زندگی هم با بعضی آدمها خیلی راه نمیآید و به آنها روی خوشی نشان نمیدهد.
جلیل فخرایی یکی از این شاعران و یکی از همین آدمها بود.
با مرحوم جلیل فخرایی چند سال در گروه ادب و هنر روزنامه قدس کار میکردم و او به دعوت من به روزنامه آمد. فکر میکردم چون ارتباط خیلی خوبی با محافل ادبی مشهد دارد و در آن مقطع میخواستیم به شعر مشهد هم در روزنامه توجه بیشتری بکنیم، جلیل انتخاب خوبی است.
همین طور هم بود و او با خوشحالی دعوت من را پذیرفت. خیلی زود به رابط روزنامه قدس در محافل ادبی تبدیل شد و اگر چه اوایل نوشتن برایش سخت بود ولی خیلی زود به مدد قریحه شاعرانهای که داشت کار را یاد گرفت و با شور و اشتیاق اخبار محافل ادبی مشهد و خراسان را به روزنامه میرساند.
ویژگی بارز او اخلاق خوب و جوشیدنش با همه طیفها و گروههای ادبی مشهد بود. همه جلیل را به عنوان یک خبرنگار محترم ادبی قبول داشتند و همین نقطه قوت کارش بود.
به من خیلی زنگ میزد حتی پس از اینکه از گروه ادب و هنر خارج شده بودم و برای مصاحبههایش مشورت و گاهی هم درددل میکرد و از غمها و تنهاییهایش میگفت. با این که مطمئن بودم در قلبش غمهای خیلی بزرگی دارد هیچ وقت تصویر لبخند از روی چهرهاش پاک نمیشد.
بچههای تحریریه قدس میدانند که همیشه وارد شدن جلیل فخرایی به تحریریه همراه با لبخندی بود که گوشه لب داشت.
یادم هست یک اخوانیه طنز برایش نوشتم که با این مصرع شروع میشد:
آمد از در جلیل فخرایی...
شوخیهای زیادی در این شعر بود و خیلی از دوستان تحریریه هم این شعر را شنیدهاند ولی جلیل با سعهصدر و لبخند همیشگیاش میگفت تو اولین نفری نیستی که برایم شعر گفتهای! با همین ردیف و قافیه دوستان دیگری هم برایم شعر نوشتهاند. لبخند میزد و اصرار کرد که شعر را برایم بفرست تا یادگاری نگهش دارم.
فکر نمیکردم به این زودی باید درباره رفتنش، تنهاییهایش و دردهای جسمی و روحیاش و نگرانیهایی که برای کیمیا داشت، بنویسم.
چیزی که از جلیل فخرایی به یاد خواهد ماند علاوه بر روانی غزل و استحکام رباعیهایش، اخلاق نیکو، مردمداری و مهربانی اوست.
بدون شک با پرواز زودهنگام جلیل، شاعری که با اندوههای بزرگ بر شانهاش همواره مهربان بود و اهل لبخند، شعر خراسان و مشهد داغ سنگینی بر دل خواهد داشت.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
آمادگی آستان قدس رضوی برای تشکیل مجمع بینالمللی معلمان قرآن
-
مــذاکرات در بنبســت زیادهخواهــی آمــــریکا
-
اما و اگرهای ورود برق هستهای به سبد انرژی
-
قصههایی از گرهگشاییهای امام رئوف
-
اقتصاد و زیرساختها اولویت مدیریت کلان استان
-
درخواست شهرخودرو برای خروج از خراسان رضوی
-
ناکارآمدی سیاستهای تکبعدی در حوزه فرزندآوری
-
قربانیان سرمایهداری از صنعا تا قاهره
-
وصف امیرالمؤمنین(ع) از لسان صادق(ع)
-
پیر حکیمِ جوانشناس
-
ذکر جمیل «جلیل»
-
حمله داعشی به دانش