ذکر مصیبت حاجآقا مجتبی تهرانی
زهری که به امام رضا(ع) مهلت نداد
راجع به شهادت امام هشتم(ع) دو نقل وجود دارد: یکی آخر صفر و یکی بیست و سوم ذیالقعده است. حتی سید بن طاووس(ره) زیارت مخصوص حضرت را که از نزدیک و دور خوانده میشود در بیست و سوم ذیالقعده میداند؛ لذا به دوستان توصیه میکنم روز جمعه از همین جا حضرت را زیارت کنند.
در سند معتبری نقل میکنند که امام هشتم(ع) را مختصر تبی عارض شد. خبر به مأمون لعنتالله علیه رسید. به ابنبشیر لعنت الله علیه میگوید: زهر خاصی را زیر ناخنهایش تعبیه کند. خود مأمون لعنت الله علیه به عیادت امام هشتم(ع) آمد. دستور داد انار آوردند و به همان کسی که دستانش به زهر آلوده بود گفت انارها را آماده کند. سپس انار را نزد حضرت گذاشت و گفت: بخور. حضرت امتناع کردند. مأمون لعنت الله علیه چند بار اصرار کرد و در نهایت، جنبۀ تهدید پیدا کرد. حضرت به اجبار و به اصرار او چند قاشق تناول کردند. مأمون لعنت الله علیه بلافاصله حرکت کرد و رفت. چون آن خبیث میدانست که چه کرده است. این حادثه در
بعد از ظهر اتفاق افتاد، چون در روایت مینویسد: حضرت نماز عصر را هنوز نخوانده بودند. زهر آن چنان اثر گذاشت که حضرت حدود 50بار از جایش حرکت کرد. در بین ائمه(ع) بسیاری مسموم شدند، اما چند روز طول میکشید تا زهر اثر کند. این زهر به امام هشتم(ع) چند ساعت بیشتر مهلت نداد. امام هشتم(ع) به اباصلت فرمود درهای خانه را ببندد و کسی را راه ندهد. حضرت در حجره مخصوص خودشان وارد بستر شدند. اباصلت میگوید: حتی در آن حجره را هم بستم و در میان صحن حیاط ایستاده بودم با حالت غم و اندوهی که مرا احاطه کرده بود؛ خدایا! چه میشود؟! یک وقت دیدم آقازادهای وارد حیاط شد، با تعجب نگاهی به او انداختم. دیدم چهرهاش درخشان و شبیهترین مردم به امام هشتم(ع) است. عرض کردم: من درها را بسته بودم. شما که هستید و از کجا آمدید؟! در جواب به من فرمود: آن خدایی که مرا به یک لحظه از مدینه به طوس آورد، قدرت دارد که مرا از در بسته وارد کند. منم حجت خدا بر تو؛ منم فرزند علی بن موسی الرضا(ع). سپس به سوی حجره حرکت کرد. در حجره باز شد و وقتی چشم امام هشتم(ع) به او افتاد، از جا حرکت کرد. این آقازاده را در آغوشش گرفت، پسر را میبوسد و میبوید.
منبع روایت: عيون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص243
برچسب ها :
ارسال دیدگاه