همیشه وقت زیارت شبیه پهنه دریا

همیشه وقت زیارت شبیه پهنه دریا

محسن رضوانی

شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد / جدا ز دامن مادر به دام دانه بیفتد
شبیه طفل جسوری که رنج داده پدر را / برای گریه‌اش اینک به فکر شانه بیفتد
درست مثل جوانی شرور و عاصی و سرکش / که وقت غصه و غربت به یاد خانه بیفتد
نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهت / دعا بکن که مبادا دل از نشانه بیفتد
همیشه وقت زیارت، شبیه پهنه دریا / تمام صورت من در پی کرانه بیفتد
شبیه رشته تسبیح پاره، دانه اشکم / به هر بهانه بریزد به هر بهانه بیفتد
ولیِّ عهد دلم نه، تو شاه کشور قلبی / که با تو قصه جمشید، در فسانه بیفتد
خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو / بیا که آتش صیاد از زبانه بیفتد
الا غریب خراسان! رضا مشو که بمیرد / اگر که مرغک زاری از آشیانه بیفتد ...

برچسب ها :
ارسال دیدگاه