به یاد پدر
دکتر علیرضا برادران رفیعی، فرزند استاد
نوشتن درباره مرحوم پدرم جناب آقای دکتر علی محمد برادران رفیعی کار آسانی نیست. اگر بخواهم در یک جمله کوتاه ایشان را معرفی کنم، باید بگویم ایشان به معنای واقعی کلمه «مرد خدا» بودند. همه ما در طول زندگی از صفات انسانهای بزرگ زیاد شنیده و آنان را تحسین کردهایم، ولی اغلب اوقات نمیتوانیم خود مانند آنان عمل کنیم و آن ویژگیها را مبنای رفتارمان قرار دهیم. علت آن است که نمیتوانیم بر تمناهای نفسانی خود غلبه کنیم. ولی مرحوم پدر بزرگوارم از جمله معدود افرادی بودند که در غلبه بر نفس بسیار موفق بودند تا جایی که به جرئت میتوان گفت جزو نوادر روزگار بودند.
ایشان مردی آرام و ساکت بودند و سخن ایشان عملشان بود. بسیار بیادعا و فروتن بودند. با اینکه منشأ خیر و برکت فراوان برای جامعه بودند ولی حتی یک مرتبه از ایشان سخنی در تعریف و تمجید از خودشان نشنیدم. موقعیت برجسته اجتماعی به هیچ روی مایه فخر و مباهات ایشان نبود.
به امور مادی بسیار بیتوجه بودند. با اینکه ثروت بسیار زیادی از پدر به ارث برده بودند همه را کنار گذاشتند و عمر پربرکت خود را وقف توسعه فرهنگی و اجتماعی ایران عزیز کردند. به همان حقوق دانشگاه قانع بودند و تا جای ممکن بابت مسئولیتهای مختلف دیگری که بر عهده داشتند، وجهی دریافت نمیکردند. اگر هم با اصرار مبلغی دریافت میکردند آن را به سرعت وقف امور خیریه مینمودند. برای مثال، سالها در آستان قدس رضوی و در سمتهای مختلف خدمت کردند ولی بابت آن هیچ حقوقی نگرفتند.
ایشان فردی خیر بودند و این کار را بسیار بی سر و صدا و بدون غوغا انجام میدادند. حتی من در مقام فرزند ایشان از بیشتر آن خدمات بیاطلاع بودم. تنها یک مورد را برای نمونه بیان میکنم. زمین مسکونی را که دانشگاه فردوسی مشهد در اختیار بسیاری از استادان دانشگاه قرار داد و هماکنون تعداد زیادی از استادان گرانقدر در آن ساکن هستند، به رایگان به یک نفر از کارمندان دانشگاه واگذار کردند.
به هیچ عنوان اهل پارتی بازی نبودند و تقریباً همه فامیل و دوستان ایشان میدانستند نمیتوانند درخواستی شخصی از ایشان داشته باشند. البته اگر درخواست عامالمنفعه و خیر بود، بیشک در انجام آن تلاش و کوشش فراوان داشتند، ولی اگر مزیت خاصی برای کسی ایجاد میکرد، به هیچ وجه آن را عملی نمیکردند. برای نمونه، زمانی که من دانشآموخته پزشکی عمومی شدم، با توجه به اینکه تازه متأهل شده بودم، از ایشان خواستم در صورت امکان با سفارش ایشان بتوانم طرح موظف پزشکان را در مکانی اطراف مشهد بگذرانم. ولی ایشان ضمن مخالفت، گفتند مانند سایر پزشکان به هر منطقهای که وزارت بهداشت صلاح میداند بروید و خدمت کنید. بدین گونه، من برای طرح خود یک سال را در یکی از روستاهای دورافتاده و محروم نیشابور و 6 ماه را در مرز ایران و افغانستان در شهر تایباد گذراندم و سپس، پس از شرکت در امتحانات دستیاری وارد دوره تخصص شدم.
به جرئت میتوانم بگویم حتی یک مرتبه از ایشان بدی یا غیبت کسی را نشنیدم. طبیعی است هر فردی با مشغلههای ایشان، موافقان و مخالفانی دارد، ولی من در مقام فرزند ایشان هیچ گاه نمیدانستم ارتباط ایشان با سایر افراد چگونه است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
اَمّا عَلامَةُ التّائِبِ فَاَرْبَعَةٌ: اَلنَّصيحَةُ لِلّهِ فى عَمَلِهِ وَ تَرْكُ الْباطِلِ وَ لُزومُ الْحَقِّ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْخَيْرِ؛
-
به یاد پدر
-
الگوی ادب
-
أثقَلُ ما یوضَعُ فی المیزانِ یَومَ القیامَةِ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمدٍ وَ اهل بَیتِهِ
-
3
-
اندیشمند دینمدار
-
مرحوم «برادران رفیعی» پایهگذار حرکتهای فرهنگی در آستان قدس رضوی بود
-
همّت رفیع
-
مدیری کاردان و خردمند
-
اندیشمند متواضع
-
«برادران رفیعی» اسطورهای ناشناخته بود
-
مدیری دوراندیش
-
2
-
اسوه اخلاق