زن در فلسفه غرب
فائزه عظیمزاده اردبیلی
بسیاری از فلاسفه غربی که مبتنی بر فلسفه افلاطونی عمل میکنند، میگویند: زنها فضیلتپذیر نیستند و فقط باید کالایی باشند برای مردان. از جمله کانت که معتقد است زنان شهروند منفعلاند و از حقوق اساسی برخوردار نیستند. در جامعهای که فیلسوفش چنین اعتقادی دارد، امروز از مشارکت اجتماعی زنان دم میزنند. خانم سیمون دوبوار، رهبر فمینیستهای جهان معتقد است زنان باید به زور حق خود را از مردان بگیرند و برای این کار باید یک قلم قرمز روی ازدواج و مادری بکشند و تا زمانی که مفهوم مادری، تعهد، وفاداری و خدمت به خانواده در کتابها بیان میشود، آزادی برای زنان محقق نمیشود. به اعتقاد این خانم، زنان مالک بدن خود هستند و میتوانند روابط آزاد داشته باشند و جنین خود را سقط کنند؛ یعنی خروج زنان از خانواده منجر میشود به خانوادهستیزی و شکلگیری خانوادههای نامتعارف. اشرف پهلوی در سال 0231 با الهام از این فمینیست غربی، سازمانی فمینیستی را تأسیس و شرط ورود زنان را بیحجابی، عریان بودن و... عنوان میکند. او با نهادینه کردن تئوری اشتغال زنان و با عنوان توانمندسازی زنان، معتقد است برای اینکه زنان از مادری و همسری آزاد شوند باید تمام وقت خود را به اشتغال در جامعه بگذرانند. این در حالی است که زن مسئولیتپذیر (همسر و مادر) بنیاد خانواده است. کارکرد خانواده، مسئولیت اجتماعی پذیرفتن است و زن در نهاد خانواده میتواند هم مسئولیت فردی و هم مسئولیت اجتماعی بپذیرد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه