قوماندانِ خانه

قوماندانِ خانه

فاطمی‌نژاد


جنگ در افغانستان، آوارگی، مهاجرت به جایی دور از سرزمین آبا و اجدادی، بزرگ شدن با تنش‌ها و دلهره‌های زندگی یک مهاجر؛ هر کدام از این‌ها می‌توانست بهانه‌ای باشد تا یک دخترِ جوان، دُورِ هر آنچه رنگ و بو و نسبتی با جنگ داشته باشد خط بکشد؛ ‌ام‌البنین حسینی اما در مهم‌ترین تصمیم زندگی‌اش، از بین همه کسانی که برای دخترطلب کردن به خانه پدری‌اش پا می‌گذاشتند، زندگی با یک رزمنده را انتخاب می‌کند. تصویری که مریم قربان‌زاده از بحران‌های پیش روی یک دختر مهاجر و  چالش‌های زندگی با یک مجاهدِ رزمنده در «خاتون و قوماندان» پیش روی مخاطب می‌گذارد، هر چند متأثر از حضور علیرضا توسلی در روایت سیرِ زندگی ‌ام‌البنین حسینی(همسر شهید) است اما با ظرافتی که او در مقام نویسنده به خرج می‌دهد، این نقش زنانه هیچ‌گاه به حاشیه نمی‌رود یا زیرسایه نامِ فرمانده لشکر فاطمیون، کمرنگ نمی‌شود. این کتاب همان‌طور که ادعا می‌کند، از ابتدا تا انتها، روایت ساخته و پرداخته شدن یک دختر خودساخته تا 20سالگی، فرمانده و قوماندانِ خانه یک رزمنده در 13سال زندگی مشترک با او و دست آخر علم‌داری کردن برای انجام رسالت زینبی پس از شهادت قوماندان لشکر فاطمیون است. 
 روایتِ نویسنده در این کتاب اما حائز مؤلفه‌های مثبت دیگری نیز است که خواندش را برای هر مخاطبی از جمله رهبر معظم انقلاب که انس و الفتشان با کتاب بر کسی پوشیده نیست لذت‌بخش می‌کند. مهم‌ترین نکته، روایت فرهنگ اصیل مردم افغانستان در دلِ ماجرای زندگی پرچالش یک خانواده مهاجر است. فرهنگی که بویش را از مطبخ‌خانه یک خانواده اصیل افغان و غذاهایش می‌توان حس کرد، در لباس‌های ساده مردان و خوش آب و رنگ زنانه‌شان به تماشا نشست و با کلمات و اصطلاحات نمکینشان در بین خطوط کتاب، با گوشِ جان شنید.  نکته بعدی، صراحت لهجه کتاب در بیان ماجراهایی است که بر سر «خاتون» در خانه پدر و شوهرش می‌رود. نویسنده و راوی، با آینه‌داری واقعیت از همان ابتدای کتاب اعتماد مخاطب را جلب می‌کنند؛ چه نویسنده ایرانی که افغان‌گیری و عودت مهاجران به کشورشان را قلم نمی‌گیرد و چه راوی اصالتاً افغانستانی که از گفتن ماجرای به خواستگاری آمدن پیرمردی از فامیل در حالی که کلاس پنجم است، ابایی ندارد. ارزش این صداقت و صراحت برای مخاطب زمانی دوچندان می‌شود که با حضور شهید توسلی در زندگیِ ‌ام‌البنین حسینی، چالش‌های ساختن یک زندگی از صفر، بی‌پرده روایت می‌شود.  تعادل در روایت دشواری‌ها و چشم نپوشیدن از شیرینی‌ها، نکته دیگری است که کتاب را خواندنی کرده است. هر جا تنش‌ها و سختی‌ها پررنگ می‌شود و فضای غمگنانه حاصل از آن می‌خواهد بر قصه سایه بیندازد، با کاشتن شوخی‌های خوب در دل ماجراها، فضا تلطیف می‌شود. علاوه بر این، شوخی‌های بجا سبب می‌شود مخاطب نیز فرصتی برای تنفس در میانه تنش‌ها و بحران‌ها پیدا کند. 
آوردن نامه‌های رد و بدل شده بین خاتون و قوماندان، روایت روزهایی که لشکر فاطمیون با 22نفر در حال شکل‌گیری است و... از دیگر نکاتی است که سبب می‌شود مخاطب تا آخر قصه «خاتون و قوماندان» را پی بگیرد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه