دلتنگی‌هایی از آن سوی زمین

روایتی از ملاقات یک زائر نروژی در شب شلوغ رواق

دلتنگی‌هایی از آن سوی زمین

محمدحسین مروج کاشانی


«... خوش به حالتان که همیشه اینجا هستید. من که هزاران کیلومتر با این مکان مقدس فاصله دارم اما دلم همیشه به یاد این حرم می‌تپد. من هم مثل شما خراسانی‌ام و هرگز این را فراموش نکرده‌ام. ماه مبارک رمضان امسال تلاشم این بود تا در شب‌های قدر در حرم امام رضا(ع) باشم. نمی‌دانم این عقیده و جمله من درست است یا نه، اما به نظرم شب قدر مشهد و شب قدر حرم امام هشتم(ع)، با همه شب‌های قدر در سراسر دنیا فرق می‌کند...». این‌ها بخشی از سخنان «رضا» زائر ۳۵ساله و خراسانی مقیم کشور نروژ است که با خواهر و برادرش پس از ۲۵ سال، به زیارت حرم مطهر امام رئوف(ع) آمده است.
داستان از آنجا شروع می‌شود که در یکی از همین شب‌های رمضانی در رواق امام خمینی(ره) حرم مطهر امام رضا(ع) در حال و هوای خودم هستم که یک زائر جلو می‌آید و می‌پرسد: روضه منوره کدام طرف است؟ پیش از اینکه پاسخش را بدهم متوجه می‌شوم که زیر بغل‌های یک مرد جوانی را به کمک بانویی که در طرف دیگر جوان ‌ایستاده گرفته‌اند و منتظر جواب من هستند. نشانی رواق‌های داخلی حرم و مسیر تشرف به سمت روضه منوره را می‌دهم و پیش از اینکه از آن‌ها خداحافظی کنم، نمی‌دانم چه می‌شود که از آن‌ها می‌پرسم از کدام شهر به مشهد مشرف شده‌اند؟ مرد جوان می‌گوید: مشهدی هستیم اما ۲۵ سال است که با خواهر و برادر و خانواده خود ساکن کشور نروژ هستیم. مرد جوان که خودش را «حسین» معرفی می‌کند، ادامه می‌دهد: مهندس هوش مصنوعی هستم، برادرم هم کارشناس ارشد مدیریت است و خواهرم نیز دکترای داروسازی دارد. برادرم مریض است و حدود چهار ماه است که مبتلا به عارضه تومور مغزی شده است. شعبان سال۱۴۰۱ بود که تصمیم گرفتیم برای زیارت حرم امام رضا(ع) بیاییم مشهد. مقدمات کار و پیگیری‌های انجام شده به نتیجه رسید و ما اکنون و در نخستین شب قدر در حرم امام هشتم(ع) هستیم.
با برادر بیمارش خوش و بشی می‌کنم. او خود را رضا معرفی کرده و می‌گوید: همین ابتدا بگویم که برای شفا گرفتن و رفع بیماری به زیارت حرم نیامده‌ام. فقط دلم برای امام رضا(ع) و حرم باصفایش تنگ شده بود... و نمی‌تواند جلو اشک‌هایش را بگیرد. ادامه می‌دهد: خوش به حال شما و همه مشهدی‌ها و خراسانی‌ها که همیشه کنار حرم امام هشتم(ع) هستید. من جسم و تنم در نروژ است، اما دلم همیشه در ایران و خراسان است؛ در مشهد، در حرم آقا امام رضا(ع). 
برای اینکه زیاد مزاحم وقتشان نشوم، دو بسته نبات و نمک متبرک حرم به آنان هدیه می‌دهم و از آنان خداحافظی می‌کنم. رضا در انتهای این ملاقات کوتاه می‌گوید: همیشه نمک‌گیر رأفت حضرت سلطان و امام غریبان بوده‌ام. امشب هم مثل همه دوران زندگی‌ام، مدیون صاحب اسمم، امام هشتم(ع) شدم.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه