افتادن از چاله «دارسی» به چاه 1933

ماجرای سوزاندن قرارداد نفتی «دارسی» چه بود؟

افتادن از چاله «دارسی» به چاه 1933

چه از این بهتر که وقتی انگلیسی‌ها برای پرداخت سهم ایران از امتیار استخراج و فروش نفت «دبه» می‌کردند، رئیس، وزیر، شاه و خلاصه مردی پیدا بشود، واقعاً پشت منافع ملی و اقتصادی کشور و توی روی مثلاً انگلیسی‌ها که ابرقدرت همه جوره و همه‌کاره دنیا به حساب می‌آمدند بایستد و آخرِسر که معلوم شد انگلیسی‌ها از غارت نفت ایران کوتاه نمی‌آیند، قرارداد «دارسی» را، هم‌ پاره کند و هم آتش بزند.


سیاه، بدبو و چسبناک
البته همه این‌هایی که بالاتر گفتیم وقتی خوب است و جای جشن و پایکوبی دارد که همان رئیس، وزیر، شاه و مردی که در مقدمه مطلب گفتیم، مقابل توپ و تشرهای پشت و جلو پرده سیاست جهانی، قافیه را در برابر انگلیسی‌ها نبازد و چندماه بعد، یعنی 6 اردیبهشت1312 تن به بستن قراردادی بدتر از«دارسی» ندهد. اصلاً بگذارید واضح‌تر بگوییم ماجرای «دارسی» چه بود و به کجا ختم شد. داستان نفت ایران از آنجا شروع شد که «آنتوان کتابچی‌خان» رئیس گمرکات ایران و دارنده چند پست و مقام مهم دیگر در عهد قجر ضمن صحبت با یک زمین‌شناس فرانسوی، از وجود ماده سیاه، بدبو و چسبناکی در استان‌های خوزستان و کرمانشاه مطلع شد که به‌تازگی توی دنیا خاطرخواه زیادی پیدا کرده و حسابی ارزشمند شده بود. کتابچی‌خان در سفری که به پاریس داشت با «هنری دراموند ولف» وزیرمختار سابق انگلیس در ایران هم دیدار کرد و می‌گویند همین انگلیسی «ویلیام ناک دارسی» را به عنوان کسی که حاضر به سرمایه‌گذاری برای اکتشاف نفت در ایران است به کتابچی‌خان معرفی کرد.

دَم دولتی‌ها را ببین!
برخی منابع تاریخی می‌گویند: «دارسی» با مطالعه زیاد متوجه شده بود زرتشتیان ایران باستان در آتشکده‌ها از ماده‌ای روغنی استفاده می‌کردند و حدس زده بود که می‌شود در ایران نفت پیدا کرد. او بعد از مشورت با چند زمین‌شناس مختلف، تعدادی از سرمایه‌گذاران زرنگ، سیاستمداران انگلیسی حاضر در ایران و... تصمیم گرفت سراغ نفت ایران بیاید. گرفتن امتیاز اکتشاف و استخراج البته کار ساده‌ای نبود. «دارسی» ابتدا  «کوت و ماریوت» را به ایران فرستاد و از «هاردینگ» وزیرمختار انگلیس نیز خواست تا برای او نزد دولت ایران وساطت کند. آقای وزیرمختار هم به قول امروزی‌ها، دَمِ مقام‌های مختلف ایرانی را دید و با وعده دادن سهام این شرکت به آن‌ها، زمینه کار را فراهم کرد. از تلاش‌های کتابچی‌خان هم البته نباید غافل شد که به شدت در دربار ناصری و مظفری نفوذ داشت. خلاصه ابر و باد و مَه و دارسی، انگلیسی‌های حاضر در ایران و ایرانی‌های انگلیسی دست به دست هم دادند تا شخص اول مملکت (لابد بعد از چرب شدن سبیل و خزانه‌اش) بگوید: این ماده‌ بدبوی عَفِن را می‌خواهیم چکار کنیم، بگذارید انگلیسی‌ها آن را بردارند ببرند!» 

دوسیه نفت کجاست؟
استخراج نفت ایران سال1905 شروع  شد و اولین پرداخت به ایران بابت 16درصد ذکر شده در قرارداد 9 سال بعد انجام شد! طی پنج سال بعدش هم که اوج دوران رونق صنعت نفت بود به بهانه جنگ جهانی اول عاید خاصی به خزانه دولت ایران وارد نشد. طی 11 سال بعد یعنی تا سال1930 در مجموع   دریافتی ایران از 10میلیون لیره بیشتر نشد در حالی که طبق اسناد موجود، سود استخراج و فروش نفت از 200 میلیون لیره گذشته بود و دست‌کم باید 32میلیون لیره به ایران می‌رسید. چند سالی اختلاف دولت ایران و انگلیس در این باره ادامه داشت و زمانی که نامه‌نگاری‌ها و اعتراض‌ها و مذاکره‌ها به نتیجه نرسید طبق نوشته مهدی‌قلی‌خان هدایت (مخبرالسلطنه) نخست‌وزیر وقت: «در جلسه هیئت وزرا، شاه دوسیه نفت را خواسته بود... شب ششم آذر(1311) تیمورتاش دوسیه را به هیئت آورد، شاه تشریف آوردند و متغیرانه فرمودند، دوسیه نفت چه شد؟... گفته شد حاضر است... دوسیه را برداشتند انداختند توی بخاری و فرمودند: نمی‌روید تا امتیاز نفت را لغو کنید»... نشستیم و امتیاز را لغو کردیم». این قراردادسوزی شاهانه که با مقدمات قبلی چیده شده در روزنامه‌ها و سخنرانی‌های نمایندگان مجلس آغاز شده بود، با جشن و کارناوال شادی راه انداختن ادامه پیدا کرد و محبوبیتی را هم برای رضاخان مثلاً ضدانگلیسی میان مردم ایجاد کرد. 

نفت و قیر و موم
قرارداد معروف به «دارسی» بالاخره خرداد1280 این‌جوری بسته شد: «... مابین دولت اعلی‌حضرت شاهنشاهی از یک طرف و ویلیام ناکس دارسی، رانیته شهر لندن نمره 42 گرس ونر، از طرف دیگر... به موجب این امتیازنامه اجازه مخصوصه به جهت تفتیش و تفحص و پیدا کردن و استخراج و بسط دادن و حاضر کردن برای تجارت و نقل و فروش محصولات ذیل که عبارت از گاز طبیعی و نفت و قیر و موم طبیعی باشد در تمام وسعت ممالک ایران در مدت 60سال از تاریخ امروز اعطا می‌نماید...». درضمن قرار بود در صورت پیدا شدن نفت فقط 16درصد از سود سالانه به دولت ایران برسد و 84درصد دیگر را طرف انگلیسی نوش جان کند! پای قرارداد هم امضا و مُهرمظفرالدین‌شاه، امین‌السلطان، میرزا نصرالله مشیرالدوله و مهندس‌الممالک (نظام‌الدین غفاری) دیده می‌شود. البته 6ماه قبل از این ماجرا، دارسی، کتابچی‌خان، وزیرمختار سابق انگلیس و ادوارد کوت دور هم جمع شده شرکت سهامی راه انداخته و بعد با ایران قرارداد بسته بودند. هر چهار شریک هم تقریباً بدون داشتن برآوردی درست از میزان سود ناشی از اکتشاف و فروش نفت که در آینده نصیبشان می‌شد، قرارداد را امضا کردند هرچند دارسی بعدها بابت سهم پایینی که از سود سرشار نفت ایران حاصل شده بود، خیلی گلایه داشت! 

صحنه‌سازی
شکایت و شکایت‌کشی به جایی نرسید و جامعه بین‌الملل دولت ایران و انگلیس را موظف کرد مشکل را نه میان شرکت‌های نفتی بلکه میان خودشان حل و فصل کنند. یعنی دعوای نفتی میان ایران و انگلیس ظاهراً به جای بدی برای ما و جای خوبی برای انگلیسی‌ها رسید تا با تحت فشار گذاشتن دولت رضا‌خان به او پیام بدهند وقتش رسیده فتیله نفتی را پایین بکشد و قرارداد محکم‌تری را آماده کند که هم به بقای سلطنت و منافع اقتصادی خودش کمک کرده باشد و هم منافع بلندمدت‌تر و تسلط نفتی انگلیس را تضمین کند. اختلاف مهم نفتی ایران با نمایش «دارسی»سوزی و بعد با امضای قرارداد مکمل دارسی (1933) پایان یافت.«سیدحسن تقی‌زاده» عامل قرارداد1933 در خاطراتش می‌گوید: «پس از تصویب قرارداد1933، مرحوم عیسی فیض، کمیسر نفت در لندن به من گفت، مبلغی در حدود 30هزار لیره به حساب رضاشاه در بانک لویدز لندن ریخته شده است». تقی‌زاده درباره جلسه‌ای که رضاخان به وزیران دولت پرخاش کرده، علیه قرارداد دارسی حرف زده و پرونده را برای جلسه بعد خواسته و نیز می‌نویسد: حوادث آن جلسه صحنه‌سازی قبلی بود... شاه به فروغی گفته بود امروز در جلسه دولت یک تشددی به تمام وزرا می‌کنم و به خود تو هم بد خواهم گفت ولی آن را به ‌دل نگیر!»

خبرنگار: مجید تربت‌زاده

برچسب ها :
ارسال دیدگاه