ساعتی فراغت از فضای کرونازده
عباس مدحجی منتقد سینما
«رمانتیسم عماد و طوبا» از همان ابتدا تکلیف خود و ژانرش را با مخاطب روشن میکند تا تماشاگر را در انتظار چیز پیچیدهای نگذارد. صباغزاده پس از فیلم «ایتالیا ایتالیا»، خمیر رمانتیکش را پهن کرده تا با شِکر طنز و تزئینات فانتزی، کیکی عاشقانه و البته شادمانه تقدیم تماشاگرش کند.
فیلم راوی دارد (سارا بهرامی که فقط صدایش را میشنویم) و به میزان قابل توجهی بازیگرمحور است. دکور، صحنهپردازی، انتخاب رنگها و تدوین، همه در خدمت ایجاد یک دنیای فانتزی عاشقانه خوب عمل کردهاند و شاید بتوان گفت بتواند بیننده ایرانی را برای ساعتی از فضای کرونازده و شاید تلخ زندگی واقعی جدا کرده و به حال خوشی میهمان کند.
فیلمساز البته اشارات جالبی هم به دنیای واقعی کرده که لحن فانتزیگونهاش از تلخی آنها کم کرده است؛ از دعواهای زن و شوهری، اختلافات همیشگی تئاتریها و سینماییها و طعنههایی که به هم میزنند و حتی معضلات زندگی متأهلی که پس از مدتی رخ مینماید. تلاش برای حفظ یک زندگی، تلاش برای پیشرفت در کار و غرق شدن در امور روتین زندگی هم از دیگر مواردی است که به آنها اشاره شده است. استفاده از الناز حبیبی که بازی خوب، باورپذیر و متناسب با ژانری از خود به یادگار گذاشت در کنار حسام محمودی هم فیلم را دلپذیرتر کرده است. خبر ناراحتکننده فوت علی انصاریان که در این فیلم بازی کرده و احتمالاً آخرین فیلمش بوده هم به حواشی این اثر افزود.
در اخبار فیلم آمده بود استفاده از جلوههای ویژه موجب طولانی شدن روند ساخت آن شده است اما جز در چند مورد جزئی، جلوه ویژه خاصی که زمانبر هم باشد دیده نشد. البته این ضعف همیشگی سینمای ایران در ساخت جلوههای ویژه را نمیتوان منکر شد.
با تمام این تفاسیر فیلم حرف مهمی برای گفتن ندارد و در تلاش برای ارائه یک خوانش جدید از عشق، ناکام میماند. دیالوگهایش تأثیرگذار نیست و چیز مهمی به مخاطبش نمیافزاید. حتی زبان طنزش هم بسیار سطحی و دِمُده است و چالشی برای ذهن مخاطب ندارد. رمانتیسم عماد و طوبا شاید برای عشاق جوان و نوجوان دوستداشتنی باشد اما بعید است رضایت مخاطبان جدی را برآورده کند.
فیلم راوی دارد (سارا بهرامی که فقط صدایش را میشنویم) و به میزان قابل توجهی بازیگرمحور است. دکور، صحنهپردازی، انتخاب رنگها و تدوین، همه در خدمت ایجاد یک دنیای فانتزی عاشقانه خوب عمل کردهاند و شاید بتوان گفت بتواند بیننده ایرانی را برای ساعتی از فضای کرونازده و شاید تلخ زندگی واقعی جدا کرده و به حال خوشی میهمان کند.
فیلمساز البته اشارات جالبی هم به دنیای واقعی کرده که لحن فانتزیگونهاش از تلخی آنها کم کرده است؛ از دعواهای زن و شوهری، اختلافات همیشگی تئاتریها و سینماییها و طعنههایی که به هم میزنند و حتی معضلات زندگی متأهلی که پس از مدتی رخ مینماید. تلاش برای حفظ یک زندگی، تلاش برای پیشرفت در کار و غرق شدن در امور روتین زندگی هم از دیگر مواردی است که به آنها اشاره شده است. استفاده از الناز حبیبی که بازی خوب، باورپذیر و متناسب با ژانری از خود به یادگار گذاشت در کنار حسام محمودی هم فیلم را دلپذیرتر کرده است. خبر ناراحتکننده فوت علی انصاریان که در این فیلم بازی کرده و احتمالاً آخرین فیلمش بوده هم به حواشی این اثر افزود.
در اخبار فیلم آمده بود استفاده از جلوههای ویژه موجب طولانی شدن روند ساخت آن شده است اما جز در چند مورد جزئی، جلوه ویژه خاصی که زمانبر هم باشد دیده نشد. البته این ضعف همیشگی سینمای ایران در ساخت جلوههای ویژه را نمیتوان منکر شد.
با تمام این تفاسیر فیلم حرف مهمی برای گفتن ندارد و در تلاش برای ارائه یک خوانش جدید از عشق، ناکام میماند. دیالوگهایش تأثیرگذار نیست و چیز مهمی به مخاطبش نمیافزاید. حتی زبان طنزش هم بسیار سطحی و دِمُده است و چالشی برای ذهن مخاطب ندارد. رمانتیسم عماد و طوبا شاید برای عشاق جوان و نوجوان دوستداشتنی باشد اما بعید است رضایت مخاطبان جدی را برآورده کند.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه