در جست‌وجوی عشق و زندگی

نگاهی به آخرین نسخه «پینوکیو» ساخته « دل‌تورو»

در جست‌وجوی عشق و زندگی

ساخت «پینوکیو» برای گیرمو دل‌تورو ماجرای پرفراز و نشیبی داشت؛ این فیلمساز مکزیکی برنده اسکار بارها از علاقه قلبی خود به این پسرک چوبی و ساختن فیلمی درباره او گفته بود تا اینکه سال ۲۰۰۸ خبر ساخت فیلم سه‌بعدی «پینوکیو» را اعلام کرد اما چندین بار به دلیل کمبود بودجه متوقف و تا مرز تعطیلی هم کشیده شد. 


او یک بار در مصاحبه‌ای گفته بود به نهایی شدن پروژه خیلی نزدیک شده بودیم اما ناگهان همه چیز به خاطر ۳۵ تا ۴۰ میلیون دلار به ‌هم خورد. 
به هر حال هیچ کدام از استودیوهای فیلمسازی حاضر به سرمایه‌گذاری روی این فیلم نشدند تا اینکه سال 2017 نتفلیکس چراغ سبز را به دل‌تورو نشان داد و این فیلمساز مکزیکی پس از سال‌ها دنبال کردن این پروژه رؤیایی، شریک ایده‌آلش را یافت و سرانجام اکتبر امسال نخستین اکران خود را در جشنواره فیلم لندن تجربه کرد. 

جاه‌طلبی دل‌تورو
اگرچه سایه نسخه کلاسیک «پینوکیو» به کارگردانی نورمن فرگوسن که در 1940 در استودیوی دیزنی ساخته شد همچنان روی کتاب کارلو کلودی سنگینی می‌کند اما نسخه موزیکال استاپ موشن گیرمو دل‌تورو با نبوغی جسورانه یک روایت بکر و تازه از این داستان قدیمی ارائه داده که می‌تواند به راحتی بیننده را سر جای خودش میخکوب و حتی تصویر این پینوکیوی جدید را به طرزی زیرکانه به جای خاطره قدیمی و نوستالژیک آن روی دیوار ذهن چهارمیخ کند. این را هم در نظر بگیرید که به غیر از نسخه‌های دیگر «پینوکیو» مانند فیلمی که سال ۲۰۱۹ با همکاری مشترک ایتالیا، فرانسه و انگلستان به کارگردانی و نویسندگی ماتئو گارونه ساخته شد، نسخه جدید دیزنی به کارگردانی رابرت زمکیس با بازی تام هنکس که بازسازی لایو اکشن پینوکیو بود نتوانست موفقیت دل‌تورو را بدست بیاورد و چنگی هم به دل منتقدان نزد.

سایه فاشیسم ایتالیایی بر سر پینوکیو
دل‌تورو فیلم‌نامه این اثر را به همراه پاتریک مک‌هیل نوشت و با مشارکت مارک گوستافسون کارگردانی کرد. شاید بد نباشد همین جا بگوییم اگر منتظر تماشای یک نسخه تکراری از پینوکیو هستید یا انتظار دارید همان فیلم کلاسیک را این بار در یک نسخه لایواکشن و جدید ببینید باید بدانید که قرار نیست با چنین چیزی روبه‌رو شوید و این فیلم اقتباسی مو به مو از رمان کلودی نیست.  گیرمو دل‌تورو که خودش هم از طرفداران سبک گوتیک و فانتزی‌های تاریک است داستان «پینوکیو» را در دوران‌ حکومت فاشیسم در ایتالیا و سیستم فاسد موسولینی روایت می‌کند، دورانی که به قول خودش فرصت مناسبی برای صحبت کردن درباره عروسک بودن و انسان بودن است. 
فیلم با نمایی از یک مخروط کاج آویزان از درخت و صدای راوی داستان یعنی همان جیرجیرک کوچولو سباستین ج.کریکت آغاز می‌شود. این مخروط کوچک نقش مهمی در محوریت فیلم دارد و همان چیزی است که بعداً پینوکیو را شکل می‌دهد. ژپتو پسرش کارلو را در بمباران هواپیماهای نظامی در جنگ از دست داده و مخروط کاجی که کارلو پیدا کرده بود را بالای قبر او می‌کارد که سال‌ها بعد به درختی تنومند تبدیل می‌شود و ژپتو از چوب آن یک عروسک می‌سازد. همان شب فرشته بالدار ظاهر می‌شود و به پینوکیو جان می‌دهد و اینجاست که ماجراهای پدرژپتو و پسرک چوبی شروع می‌شود.
گرچه پیرنگ داستانی همان است اما چند شخصیت و خرده داستان در این نسخه «پینوکیو» غایب هستند. گیرمو دل‌تورو در فیلمش سراغ گربه و روباه مکار به شکل کلاسیکش نرفته و به جای روباه کاراکتر «کنت ولپه» و میمونی به نام «اسپازاتورا» حضور دارند. در کنار آن‌ها پودستا هم به عنوان یک مقام بلندپایه نظامی نقش مهمی در روند قصه دارد و در صحنه‌هایی موسولینی هم به داستان اضافه شده است. شاخص‌ترین تفاوت فیلم دل‌تورو نسبت به نسخه‌های قبلی در فیزیک پینوکیو است که حس واقعی‌تری از چوبی بودنش را به نمایش گذاشته؛ در واقع دل‌تورو این شخصیت را از طرح گریس گریملی مصورساز و داستان‌سرای کتاب‌های کودکان وام گرفت. همچنین در این فیلم دیگر خبری از جزیره عجایب و تبدیل شدن بچه‌ها به الاغ نیست و آن شهر عجیب و غریب جای خودش را به یک اردوگاه نظامی داده و پودستا این پسرک چوبی را به همراه بچه‌های دیگر به یک پادگان می‌فرستد تا تبدیل به سربازی پرافتخار برای ایتالیای فاشیسم شود. 
نکته مهم دیگر در فیلم دل‌تورو این است که خواسته و آرزوی پینوکیو دیگر بر مدار تبدیل شدن به یک پسر واقعی نمی‌چرخد. طبق آنچه دل‌تورو می‌گوید برخلاف کتاب که بر حرف‌شنوی پینوکیو تأکید دارد و می‌خواهد از او پسر خوبی بسازد اما در این فیلم مفهوم خوب بودن به سبک دیگری بازتعریف شده است؛ در صحنه‌ای پدرژپتو از دست پینوکیو به ستوه آمده و می‌گوید من می‌خواهم تو کارلو باشی اما او فریاد می‌زند من پینوکیوام نه کارلو! پینوکیو دوست دارد خودش باشد و دیگران هم او را همین طوری بپذیرند. در واقع پینوکیو در مسیر اتفاقاتی که برایش می‌افتد در جست‌وجوی معنای عشق، زندگی، قدرشناسی و مهربانی است. 

از جنگ‌ستیزی تا پیامی برای صلح
سمبل‌هایی که دل‌تورو در فیلم‌هایش زیاد سراغ آن‌ها می‌رود در «پینوکیو» هم خودش را نشان داده و می‌توان بارها مظاهر ضدفاشیستی و نمادهایی همچون مذهب کاتولیک، کلیسا و مجسمه مسیح مصلوب را در این فیلم دید. از طرفی دیگر دل‌تورو به نقد جدی فاشیسم و تقبیح جنگ پرداخته که شاید اوج آن را بتوان در سرپیچی پینوکیو از دستورات کنت ولپه و اجرای نمایش ضدفاشیسم روی صحنه در حضور موسولینی دانست. البته نقدهای دل‌تورو به همین جا ختم نمی‌شود و در پادگانی که پسران کوچک برای آموزش گرد هم آورده شدند و کندلویک پسر پودستا هم آنجاست نیز حرف‌های مهمی می‌زند. جنگ‌ستیزی و تلاش برای صلح و دوستی چیزی است که آخر سر کندلویک را با پینوکیو همراه می‌کند و به بچه‌ها می‌فهماند هدف غایی صلح و دوستی است نه جنگ و برتری.
اگرچه این نسخه از «پینوکیو» نسبت به هر آنچه پیشتر ساخته شده صریح‌تر و حال و هوایش تاریک‌تر است اما نوری که در انتها می‌تاباند هم درخشش بیشتری دارد. دل‌تورو فصل انتهایی فیلم را با وفاداری به داستان اما با خلاقیت و شکوه بیشتری خلق کرده و با پایان‌بندی دراماتیکش نبض احساس بیننده را در دست می‌گیرد. به هر حال دستپخت این فیلمساز مکزیکی به مذاق اغلب منتقدان هم خوش آمده و آن را یک اثر قابل تأمل و کم‌نظیر می‌دانند و شانس زیادی در اسکار برایش قائل هستند. البته در کنار مهارت و ذوقی که دل‌تورو در ساخت تکنیکی فیلم و روایت داستان از خود نشان داده نباید از موسیقی درخشان و صداپیشگان درجه یک فیلم مانند گریگوری ‌مان، دیوید بردلی، ایوان مک‌گرگور، کریستف والتز و کیت بلانشت که جلوه عمیق و باورپذیرتری به «پینوکیو» دادند به سادگی عبور کرد.

خبرنگار: صبا کریمی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه