تاجرآباد تکه‌ای از زاهدان

تاجرآباد تکه‌ای از زاهدان

در «تاجرآباد» نه خبری از تاجرها می‌توان گرفت، نه سراغ چندانی از آبادی. همه تاجرآباد در محله پرت‌افتاده «قلعه‌خیابان» راسته‌ای تنگ و باریک است با ده‌ها مغازه تکیده که پر شده‌اند از جنس‌های رنگ به رنگ هندی و پاکستانی با مشتری‌های بلوچ.


تاجرآباد روزها خلوت است و از تنگ غروب انگار جان می‌گیرد و شلوغ می‌شود. بیشتر مردهای بلوچ روزها مشغول کار هستند و تنها سر شب فرصتی دارند و حال و حوصله‌ای که از خانه بیرون بیایند، چرخی بزنند، چهار نفر را ببینند، گپی بزنند یا چیزی بخرند و برای این کار کجا بهتر از تاجرآباد؟ 
زن‌های بلوچ را اما کم و بیش می‌شود در طول روز هم دید که با لباس‌های سوزن‌دوزی ‌شده در‌حالی که روی خود را گرفته‌اند، گاهی از خانه بیرون می‌آیند و چرخی می‌زنند در تاجرآباد و چیزی می‌خرند؛ به قدر نانی و تخم‌مرغی یا بسته‌ای حنا و تنباکو.
در تاجرآباد همه جور جنسی پیدا می‌شود. انگار از ابتدای خیابان حر 82 که وارد می‌شوی، صاف پا می‌گذاری سر «چهارراه رسولی» زاهدان. تاجرآباد درست تکه‌ای از زاهدان است که افتاده در حاشیه مشهد با همان رنگ و بو و همان شکل و شمایل با پارچه‌فروشی، لباس‌فروشی و مغازه‌های پر از سوزن‌دوزی، با مغازه‌های لبریز از لوازم آرایش، با مرغ زنده، نخود شور و «پکوره» - پکوره که در سرتاسر جنوب، از چابهار تا آبادان، خوراکی مخصوص جنوبی‌هاست - و مردمی که تاجرآباد را بهانه کرده‌اند تا با آدم‌های شهر بزرگ، وارد گفت‌وگو بشوند تا بنشینند روبه‌روی هم و گپ بزنند. تاجرآباد محل گفت‌وگو هم می‌تواند باشد؛ محل گفت‌وگوی حاشیه‌نشین‌ها با آن‌هایی که وسط متن را پر کرده‌اند... .
راسته تنگ و باریک تاجرآباد، در حاشیه محروم مشهد، می‌تواند بهانه خوبی برای گفت‌وگو باشد، بهانه‌ خوبی برای ارتباط گرفتن، برای پیوند...؛ اما چه کسی دنبال این حرف‌هاست؟

خبرنگار: حسن احمدی‌فرد

برچسب ها :
ارسال دیدگاه