فرهنگ و سیاستزدگی!
محمد جواد استادی پژوهشگر مطالعات فرهنگی
با هزاران افسوس باید اعتراف کرد امروز فرهنگ به کلیشهایترین، پربسامدترین (از منظر تکرار) و عمومیترین اصطلاح در ادبیات روزمره بخشهای گوناگون جامعه بدل شده است. ولی حقیقت آن است که این حضور پررنگ واژه فرهنگ در ادبیات رسمی و غیررسمی بیش از آنکه ژرفا و کارکردی داشته باشد، بیشتر به یک روبنای زیبای ظاهری تبدیل شده است. فرهنگ در وقت عمل و ایفای نقش واقعی هیچ سهم و اعتباری ندارد و در حکم یک زینتالمجالس ظاهر میشود.
بررسی و پرداختن به بسیاری از مشکلات کنونی جامعه ایرانی نشان میدهد که بیتوجهی و یا به حاشیه راندن فرهنگ نقشی غیرقابلانکار در پدید آمدن این مسائل دارد. کنشهای اجتماعی و پدیدههایی که امروز در جامعه بروزیافته و با اصول و آرمانهای اصیل انقلاب فاصله دارد، حاصل ضعف عنصر فرهنگ در فضای اجتماعی است. آنچه امروز در آسیبهای پهنه سبک زندگی میبینیم به دلیل قطع ارتباط بنیادهای معرفت دینی با رویکردهای مصرفی جامعه و انحراف مصرف فرهنگبنیاد جامعه است. درواقع زمانی که رفع نیازهای جامعه در همه حوزهها از مدار فرهنگ اسلامی خارج شود و آبشخور رفع نیاز اصول و مبانی فرهنگ منحط غربی شود بهطور مشخص شاهد تغییر سبک زندگی خواهیم بود.
این درد بیتوجهی به فرهنگ، آنجا پررنگتر است که میدانیم بنیاد حکومت و انقلاب ما اساساً بر فرهنگ اسلامی بناشده و رویکرد ساختاری، محتوایی و زیربنایی آن بر فرهنگبنیاد بودن همه پهنههای دیگر چون اقتصاد، سیاست و جامعه تأکید دارد. یکی از ریشهایترین دلایل این وضعیت، عدم دریافت و درک درست مدیران و کارگزاران اجرایی از مفهوم فرهنگ و نقش آن در عرصه مهم سیاستگذاری است. درواقع باید گفت چه در نهادهایی که بهطور مستقیم متولی امر فرهنگ هستند و چه نهادهایی که مدیران آنها نیازمند شناخت و بهره بردن از فرهنگ، دچار نوعی کژفهمی و تقلیلگرایی هستیم.
بهعنوانمثال مروری بر مجموعه عظیمی از نهادهای متنوع نشان میدهد باوجود تأکید رهبر معظم انقلاب بر تقویت نگرههای دانشبنیان، اساساً هیچگاه چنین نگاهی به فرهنگ در مدیران ما وجود نداشته است. درواقع در اینجا منظور از دانشبنیان برخلاف رویکرد عامیانه که آن را مترادف با فناوری میدانند منظور برخورداری از رویکرد دانشی و روشمند به مسئله فرهنگ است. زمانی که به فرهنگ نگاهی اینچنین وجود نداشته باشد نتیجه فرو کاستن آن به عرصههای بروزات فرهنگی خواهد شد. نمونه دیگر از عدم درک درست از فرهنگ در مدیران اجرایی، موازیکاریهای فراوان و حتی کنشگریهای ضدونقیض در مسئله فرهنگ است. همین مسئله بهخوبی نشان دهنده دریافت سطحی و غیرواقعی از این حوزه است.
آشکار است که هر چه از نگاه بنیادین به فرهنگ دورتر شویم، برخوردهای سیاسی و کنشهای سیاستزده در حوزههای فرهنگی بیشتر میشود. خیلی ساده میتوان گفت بهترین روزنه برای فرار از کمکاری فرهنگی بهره بردن از واکنشهای سیاسی و پرداختن به مسائل سیاسی است. پرواضح است که به دلیل جذابیت و پررنگ بودن رسانهای حوزههای سیاسی، کنشگریهای سیاسی در نهادهای فرهنگی، ذهن مخاطب را از کمکاریهای احتمالی منحرف خواهد کرد. به دیگر سخن تنشهای حاصل از کنشهای روبنایی و سطحی عرصه سیاست، فرهنگ را به محاق فرو برده و اتفاقاً روبنای خالی از معنای سیاستزدگی را پررنگ میکند. کژکارکردی فرهنگ دقیقاً از این نقطه آغاز میشود و مبنای اقدامات بیتأثیر و خدای ناکرده حتی با تأثیر منفی خواهد شد. جدای از کوشش برای اصلاح نگرش کارگزاران اجرایی نسبت به فرهنگ، نیازمند حذف کنشهای سیاستزده و فعالیتهای برآمده از سیاستبازیهای حزبی، جناحی و گروهی حداقل در زمینه فرهنگ هستیم. این مهم در سایه دو عنصر مهم نظارت اختصاصی از سوی نهادهای مسئول (چون شورای عالی انقلاب فرهنگی) و نهادهای عمومی و مردمی (چون تشکلها و...) امکانپذیر خواهد شد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
تکمیل ۹۶ کیلومتر از دیوار مرزی ترکیه با ایران
-
اوپک با تقویت انسجام مانع اختلافاندازی غربیها شود
-
مذاکرات منطقهای برای شرکت در کنسرسیوم شمال - جنوب با ایران
-
صدای مردم
-
بن طارق پیامآور دوستی
-
پاسخ قاطع مرزبانی به ماجراجویی طالبان
-
2
-
تک فرزندی پدیده خاموش انقراض نسل است
-
توانایی ساخت «فراناو هواپیمابر» را داریم
-
فرهنگ و سیاستزدگی!