از آب رد شدیم!
رقیه توسلی
سومین روز 1401 است. همسایهها کمابیش هستند و نیستند. در بعدازظهری آرام و بهاری و دلچسب مشغول امورات روزمرهایم که ناگهان ورق برمیگردد و کن فیکون میشود همه چیز.
خبردار میشویم از سقف طبقه چهارم دارد آب شره میکند پایین و انگار طبقه پنجمیها هم رفتهاند مسافرت و نیستند و ایضاً خیلی از واحدهای دیگر.
عملیات امداد و نجات کلید میخورد فیالفور. باید کمک برسانیم. بشمار سه، لباس میپوشیم و ماسک میزنیم و یاعلی. با یک بازدید مختصر دستمان میآید که آب مثل آبشار از نمای ساختمان میریزد توی خیابان! هاج و واج نگاه میکنیم به مجتمعمان که یکجورهایی تبدیل شده به قطب گردشگری. از جهت آبشار شهری عرض میکنم که پدیده و نوبر است.
با همراهی کلیدساز و تعمیرکار و همسایهها وارد واحد طبقه پنجم میشویم. برقها را قطع کردهایم. خانه را زیر نور موبایل سیر میکنیم که یک دریاچه کمعمق است. نشیمن 100متری غرق آب است. مثل این فیلمهای ژانر ترسناک. بیچاره آقا و خانم دکتر. خوب شد این صحنه را ندیدند. عیدشان تلخ میشد. دارم به توپ شناور بچهها روی آب نگاه میکنم و با خودم میگویم دم معمارباشی گرم که خانه را پلهدار طراحی کرد وگرنه فاتحه اتاقها هم خوانده شده بود، که جناب تعمیرکار پس از بازبینی، سرش را از کابینت زیر سینک درمیآورد و میگوید لوله تصفیه از مدارش پریده. میگوید این خرابی مال دستکم بیست و چهار ساعت پیش است.آستین همت را میدهیم بالاتر و وارد مرحله بعدی میشویم. حوله و قابلمه و سینی از گوشه کنار پیدا میکنیم و قریب دویست سطل آب از نشیمن جمع میکنیم. قالیچه و کاناپه و آباژور و کل زندگی همسایهمان غرقه در آب است. زن و مردهای همسایه هر چی معرفت و عشق و تقلا دارند میگذارند وسط تا خانه خیس بشود همان خانه گرم و نرم قبلی که حق همسایگی را به جا بیاورند. عملیات آببرداری و دویدن و چلاندن و بازسازی که تمام میشود سرم را میگیرم بالا و میبینم غریبه هم بینمان هست. انگار بعضی واحدها با میهمانهایشان آمدهاند کمک!
سنجاق
مولا على(ع) میفرمایند:
خدا را، خدا را درباره همسايگانتان كه آنان سفارش شده پيامبر(ص) شمايند.
خبردار میشویم از سقف طبقه چهارم دارد آب شره میکند پایین و انگار طبقه پنجمیها هم رفتهاند مسافرت و نیستند و ایضاً خیلی از واحدهای دیگر.
عملیات امداد و نجات کلید میخورد فیالفور. باید کمک برسانیم. بشمار سه، لباس میپوشیم و ماسک میزنیم و یاعلی. با یک بازدید مختصر دستمان میآید که آب مثل آبشار از نمای ساختمان میریزد توی خیابان! هاج و واج نگاه میکنیم به مجتمعمان که یکجورهایی تبدیل شده به قطب گردشگری. از جهت آبشار شهری عرض میکنم که پدیده و نوبر است.
با همراهی کلیدساز و تعمیرکار و همسایهها وارد واحد طبقه پنجم میشویم. برقها را قطع کردهایم. خانه را زیر نور موبایل سیر میکنیم که یک دریاچه کمعمق است. نشیمن 100متری غرق آب است. مثل این فیلمهای ژانر ترسناک. بیچاره آقا و خانم دکتر. خوب شد این صحنه را ندیدند. عیدشان تلخ میشد. دارم به توپ شناور بچهها روی آب نگاه میکنم و با خودم میگویم دم معمارباشی گرم که خانه را پلهدار طراحی کرد وگرنه فاتحه اتاقها هم خوانده شده بود، که جناب تعمیرکار پس از بازبینی، سرش را از کابینت زیر سینک درمیآورد و میگوید لوله تصفیه از مدارش پریده. میگوید این خرابی مال دستکم بیست و چهار ساعت پیش است.آستین همت را میدهیم بالاتر و وارد مرحله بعدی میشویم. حوله و قابلمه و سینی از گوشه کنار پیدا میکنیم و قریب دویست سطل آب از نشیمن جمع میکنیم. قالیچه و کاناپه و آباژور و کل زندگی همسایهمان غرقه در آب است. زن و مردهای همسایه هر چی معرفت و عشق و تقلا دارند میگذارند وسط تا خانه خیس بشود همان خانه گرم و نرم قبلی که حق همسایگی را به جا بیاورند. عملیات آببرداری و دویدن و چلاندن و بازسازی که تمام میشود سرم را میگیرم بالا و میبینم غریبه هم بینمان هست. انگار بعضی واحدها با میهمانهایشان آمدهاند کمک!
سنجاق
مولا على(ع) میفرمایند:
خدا را، خدا را درباره همسايگانتان كه آنان سفارش شده پيامبر(ص) شمايند.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
استقبال از رمضان با سنت هزارساله
-
سینمای دفاع مقدس نوعی جهاد تبیین است
-
موانع اجابت دعا در ماه رمضان برطرف میشود
-
تمدید مهلت ارسال آثار به جشنواره رسانهای امام رضا (ع)
-
خالی بودن سریالهای رمضانی از نگاه رحمانی
-
پخش زنده ترتیلخوانیهای حرم رضوی از رسانه ملی
-
نهجالبلاغه همه امیرالمؤمنین نیست
-
بازگشت سفرههای افطار به مسجدالحرام و مسجدالنبی
-
از آب رد شدیم!
-
آهنگری که مدافع زائران شد
-
آیا خدا از ما راضی است؟