زندگی مشترک جای رقابت نیست
حجتالاسلام عباسی
اسلام میگوید ازدواج یکی از اصلیترین عوامل آرامش است. از نگاه قرآن، آرامشی که در نتیجه ازدواج شکل میگیرد مایه رشد و کمال انسان میشود.
اما آیا هر ازدواجی انسان را به این آرامش میرساند؟ خیر... برای همین پیامبر(ص) میفرماید: اگر دو نفر را میخواهید به ازدواج هم دربیاورید، همکفو هم باشند... وقتی دو نفر که کفو هم نیستند با هم ازدواج میکنند زندگی مثل مسابقه طنابکشی میشود یعنی هر کدام طناب زندگی را از یک طرف میکشد و به آرامش نمیرسند. به جای اینکه در زندگی رفیق هم باشند رقیب هم هستند. یعنی در زندگی رقابت میکنند تا هر کس به هر آنچه دلش میخواهد برسد.
به طور کلی کسانی که از نظر اعتقادی و اخلاقی همسوی هم باشند با هم کفویت دارند. وقتی دو نفر از نظر اعتقادی و اخلاقی یکی نبودند چه اتفاقی میافتد؟ ممکن است دو نفر از نظر اخلاقی به هم نخورند یعنی اینکه آن چیزی که طرف اول را عصبانی میکند در طرف مقابل یا حسی تولید نمیکند یا او را خوشحال میکند. چیزی که به آن حساسیت دارد طرف مقابل اصلاً به آن حساسیت ندارد... یعنی اخلاقها با یکدیگر خیلی فرق دارد. بیشتر خلقیاتی که با هم فرق دارند، ریشه در عقاید ما دارند. البته عقاید فقط یک کلمه کلیشهای مثل اعتقاد به خدا، نماز و معاد نیست. اگر کفویت فقط در اینهاست پس همه ما به خدا اعتقاد داریم و با هم همکفو هستیم. در خواستگاریهای ما هیچ وقت این پرسش مطرح نمیشود که شما به خدا اعتقاد دارید یا خیر. زیرا همه به خدا اعتقاد دارند. دایره عقاید خیلی وسیعتر از اینهاست...
منظور ما از عقیده در کلیات نیست. همه ما در کلیات عقیده اشتراک داریم. منظور ما ریز شدن عقیدهها در متن زندگیمان است... یعنی حتی اختلافات ریز ریشه در نوع نگاه ما به زندگی دارد. اختلاف سر مسائلی مثل دکوراسیون خانه، ماشین، رنگ لباس، حجاب و تیپ، ما را دچار مشکل میکند.
اصولاً وقتی من هدف خودم را در زندگی مشخص نکردهام نتیجهاش این میشود که شخصیت باثباتی ندارم. من باید کسی را به عنوان همسر انتخاب کنم که او هم دنبال همان چیزی بگردد که من میگردم.
اگر زن و شوهر در اهداف با هم مشترک نباشند چطور میتوانند زندگیای داشته باشند که دارای آرامش باشد؟
ما باید براساس شناختی که از خودمان پیدا کردیم معیارهایی را برای ازدواج در نظر بگیریم.
به طور کلی کسانی که از نظر اعتقادی و اخلاقی همسوی هم باشند با هم کفویت دارند. وقتی دو نفر از نظر اعتقادی و اخلاقی یکی نبودند چه اتفاقی میافتد؟ ممکن است دو نفر از نظر اخلاقی به هم نخورند یعنی اینکه آن چیزی که طرف اول را عصبانی میکند در طرف مقابل یا حسی تولید نمیکند یا او را خوشحال میکند. چیزی که به آن حساسیت دارد طرف مقابل اصلاً به آن حساسیت ندارد... یعنی اخلاقها با یکدیگر خیلی فرق دارد. بیشتر خلقیاتی که با هم فرق دارند، ریشه در عقاید ما دارند. البته عقاید فقط یک کلمه کلیشهای مثل اعتقاد به خدا، نماز و معاد نیست. اگر کفویت فقط در اینهاست پس همه ما به خدا اعتقاد داریم و با هم همکفو هستیم. در خواستگاریهای ما هیچ وقت این پرسش مطرح نمیشود که شما به خدا اعتقاد دارید یا خیر. زیرا همه به خدا اعتقاد دارند. دایره عقاید خیلی وسیعتر از اینهاست...
منظور ما از عقیده در کلیات نیست. همه ما در کلیات عقیده اشتراک داریم. منظور ما ریز شدن عقیدهها در متن زندگیمان است... یعنی حتی اختلافات ریز ریشه در نوع نگاه ما به زندگی دارد. اختلاف سر مسائلی مثل دکوراسیون خانه، ماشین، رنگ لباس، حجاب و تیپ، ما را دچار مشکل میکند.
اصولاً وقتی من هدف خودم را در زندگی مشخص نکردهام نتیجهاش این میشود که شخصیت باثباتی ندارم. من باید کسی را به عنوان همسر انتخاب کنم که او هم دنبال همان چیزی بگردد که من میگردم.
اگر زن و شوهر در اهداف با هم مشترک نباشند چطور میتوانند زندگیای داشته باشند که دارای آرامش باشد؟
ما باید براساس شناختی که از خودمان پیدا کردیم معیارهایی را برای ازدواج در نظر بگیریم.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
اقبال جهان اسلام به استارتآپهای قرآنی
-
دانشمند عاشق امام رضا (ع)
-
زندگی مشترک جای رقابت نیست
-
خاک بر سر کرونا!
-
سکههای 2 هزار ساله چینی
-
مهــرِ مادرانه 5 هزار خادم و خادمیار
-
همایش ملی بزرگداشت آیتالله شیخ محمد کوهستانی در مشهد برگزار میشود
-
نقش معنویت در امید به زندگی
-
مسجدی که با اطعام ۱۴هزار نفری به استقبال غدیر میرود
-
غفلت از سعه صدری که امثال دکتر بهشتیها داشتند