قصه پرغصه سرقت مفاخر تاریخی ما
شاید این بیت از شعر نظامی گنجوی در مثنوی «هفتپیکر» را خوانده باشید که میگوید: «همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل». وجود چنین بیتی در هفتپیکر نشاندهنده وابستگی شاعر آن به ایران و میراث غنی فرهنگی آن است. نشاندهنده اینکه نظامی خود را مسلمانی میداند ایرانیتبار که سرزمین مادریاش را دوست دارد. اما جالب اینجاست که اگر سفری به جمهوری آذربایجان داشته باشید و سری به گنجه، زادگاه و مدفن حکیم نظامی بزنید، میبینید که تمام اشعار فارسی را از در و دیوار مقبرهاش پاک کرده و تراشیده و به جای آن اشعاری به زبان تُرکی حک کردهاند! درست مانند مولوی که دولت ترکیه، او را مصادره کردهاست و از محل اسم و رسمش، هرساله کلی به جیب میزند. تازه این، همه ماجرا نیست؛ برخی راه افتادهاند تا به تاریخ این سرزمین دهنکجی کنند؛ میگویند فارابی را باید یک اندیشمند غیرایرانی بدانیم یا ابنسینا که اصالتاً ایرانی نیست، اهل تاجیکستان یا ازبکستان است! این ناسیونالیسم افسارگسیخته و بیهویت، به جان فرهنگ ایران اسلامی افتاده و دائم بهدنبال تاراج مفاخر ماست. اگر گاهی حواس مسئولان به برخی چیزها نیست، خوب است حواس ما به میراث فرهنگیمان، به تاریخ غنی و پرافتخارمان، به گنجینه ارزشمندی که یادگار دوران طلایی تمدن ایرانی اسلامی است، باشد. قرار است اینها را پاسداری کنیم و به نسلهای بعدی بسپاریم.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه