انبیا(ع)آمده‌اند تا خبر از عطایای بزرگ‌تر خدا بدهند

موعظه

انبیا(ع)آمده‌اند تا خبر از عطایای بزرگ‌تر خدا بدهند

آیت‌الله حائری شیرازی

انبیا(ع) آمده‌اند که ما را بیدار کنند و بگویند برای رسیدن به عطای کوچک خدا عجول نباشید تا عطایای بزرگ‌تر را هم به شما بدهد. نعمت‌های خدا را از چنگ یکدیگر بیرون نیاورید. این نعمت‌های کوچک را واگذارید تا نعمت‌های بزرگی را که در پیش است به شما بدهند.
در تبعید بودم، روزی کسی ما را برای افطار به خانه‌اش دعوت کرد. وقتی افطاری را آوردند کتلت با نان و پنیر و سبزی بود. آن را گذاشتند سر سفره؛ ما هم شروع کردیم با همین غذا افطار کردیم. من دیدم دیگران مقدار کمی از کتلت می‌خورند و لقمه کم می‌گیرند؛ اما من بیدار و متوجه نشدم و گفتم شاید آن‌ها کم‌اشتها هستند. همین که من افطار را تمام کردم، دیدم مرغ آمد، برنج خوب و خوش بو و خورش هم آمد؛ اما دیگر اشتها نداشتم و با همان غذاهای اولی سیر شده بودم.
انبیا آمده‌اند  بگویند مثل فلانی نشوید؛ این‌ها کتلت است و پشت این کتلت‌ها، مرغ است؛ شکم خودتان را از این غذاها پرنکنید! با این عطایای کوچک خدا جیب‌هایتان را پر نکنید؛ عطایای بزرگش بعد می‌آید؛ برای آن‌ها نیز جای خالی بگذارید. حیف است انسان ظرفیتش را از خیال‌های پست پر کند و جایی برای خیال‌های بزرگ باقی نگذارد. حیف است انسان خود را از محبت‌های کوچک پر کند و برای محبت‌های بزرگ جای خالی نداشته باشد. خودش را از عشق‌های سطحی پر کند و جایی برای عشق‌های عمیق نداشته باشد. خودش را از بغض‌های سطحی پر کند و جایی برای بغض‌های مقدس و پاک نداشته باشد.
یکی از قصه‌هایی که قدیم‌ها برای ما می‌گفتند، این‌طور بود که کسی را دنبال کاری فرستادند و به او گفتند: در راهی می‌روی، اول به آبی سیاه می‌رسی؛ این آب سیاه را به صورت نزن؛ برو و به راه ادامه بده. بعد به آبی قرمز می‌رسی؛ باز به آن دست نزن؛ برو تا به چشمه آب سفید برسی.
این دنیا چشمه آب سیاه است و همه ما آن را به صورت زده‌ایم. ‌ای کاش صبر می‌کردیم تا به آن چشمه آب سفید می‌رسیدیم. انبیا دوست ما هستند، اگر به ما گفتند فلان کار را نکنید، خیال کردیم مزاحم آزادی و مانع راحتی ما شده‌اند؛ حال آنکه می‌خواستند به ما بگویند: این را بگذار تا آنچه را بهتر است، به تو بدهند. تو که چند دست نداری! اگر دستت را پُر کنی دیگر چطور می‌توانی از آن چیز بهتر برداری؟!

برچسب ها :
ارسال دیدگاه